Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English
Persian
access
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessed
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accesses
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessing
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
Other Matches
accessible
در دسترس قابل وصول
availability
در دسترس بودن
to be available
در دسترس بودن
someone has at present
در دسترس کسی بودن
to be available
[to someone]
در دسترس
[کسی]
بودن
solvency
قابل وصول بودن
availability
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
del credere agent
نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
the end sanctifies the means
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
beat
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beats
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first
پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
to come to a he
باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
be the spitting image of someone
<idiom>
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
accessible
در دسترس
access
دسترس
reach
دسترس
near at hand
در دسترس
accesses
دسترس
at arm's length
در دسترس
reached
دسترس
accessed
دسترس
within teach
دسترس
within teach
در دسترس
reaching
دسترس
accessing
دسترس
reaches
دسترس
disposal
دسترس
disposal
در دسترس
available
در دسترس
accessible
قابل دسترس
available with
در دسترس نزد .....
inaccessible
<adj.>
غیرقابل دسترس
accessible duct
مجرای دسترس
inaccessible
خارج از دسترس
access point
نقطه دسترس
on hand
<idiom>
قابل دسترس
out of the way
غیرقابل دسترس
out-of-the-way
غیرقابل دسترس
inaccessible
<adj.>
خارج از دسترس
inaccessible
غیرقابل دسترس
on tap
<adj.>
همیشه در دسترس
accessing
راه دسترس
access
راه دسترس
accessed
راه دسترس
placing at disposal
در دسترس گذاردن
available
دسترس پذیر
available by
در دسترس از طریق .....
accesses
راه دسترس
availability
دسترس پذیری
availablity
دسترس پذیری
off the shelf
مواد در دسترس
utilising
در دسترس قرار دادن
an accessible place
جای قابل دسترس
available amount
مقدار
[چیزهای]
در دسترس
place at disposal
در دسترس قرار دادن
unavailable energy
نیروی خارج از دسترس
abaton
[محل خارج از دسترس]
utilize
در دسترس قرار دادن
system availability
دسترس پذیری سیستم
utilizing
در دسترس قرار دادن
passing shot
ضربه دور از دسترس
utilizes
در دسترس قرار دادن
average available discharge
بده میانگینی دسترس
utilises
در دسترس قرار دادن
utilised
در دسترس قرار دادن
getatable
قابل دسترس توفیق یافتنی
unattainbility of absolute zero
دسترس ناپذیری صفر مطلق
ball
توپ دور از دسترس توپزن
reception
وصول
recovery
وصول
recoveries
وصول
collection
وصول
collections
وصول
receptions
وصول
staffing
قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها
utilization
به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
to put something at somebody's disposal
چیزی را در دسترس
[اختیار]
کسی گذاشتن
receipt
وصول کردن
practicable
<adj.>
قابل وصول
possible
[doable, feasible]
<adj.>
قابل وصول
manageable
<adj.>
قابل وصول
outstandingly
وصول نشده
makeable
<adj.>
قابل وصول
makable
[spv. makeable]
<adj.>
قابل وصول
feasible
<adj.>
قابل وصول
doable
<adj.>
قابل وصول
achievable
<adj.>
قابل وصول
contrivable
<adj.>
قابل وصول
recvery
استرداد وصول
outstanding
وصول نشده
receipts
وصول کردن
receipt
اعلام وصول
receipts
اعلام وصول
executable
<adj.>
قابل وصول
recipients
وصول کننده
levied
وصول مالیات
levier
مالیات وصول کن
levies
وصول مالیات
levy
وصول مالیات
levying
وصول مالیات
line of approach
راه وصول
recoverable
قابل وصول
accessibility
قابلیت وصول
accessible
قابل وصول
workable
<adj.>
قابل وصول
recoveries
وصول جبران
makable
<adj.>
قابل وصول
recipient
وصول کننده
collectable
قابل وصول
cleared cheque
چک وصول شده
receive
وصول کردن
to get in
وصول کردن
certificate of receipt
گواهی وصول
collection fee
هزینه وصول
acknowledgement of receipt
اعلام وصول
collection order
دستور وصول
recovers
وصول کردن
come at able
قابل وصول
recovering
وصول کردن
collects
وصول کردن
collecting
وصول کردن
collection charges
هزینه وصول
collecting books
وصول مطالبات
collection charge
هزینه وصول
receives
وصول کردن
accession
تابع وصول
get in
وصول کردن
recovery
وصول جبران
recover
وصول کردن
collect
وصول کردن
collectible
قابل وصول
acknowledgment
اعلام وصول
collecting debts
وصول مطالبات
acknowledge
اعلام وصول کردن
publicans
مامور وصول مالیات
irrecoverable
غیر قابل وصول
irrecoverably
بطور وصول نشدنی
publican
مامور وصول مالیات
debt collecting agency
نماینده وصول مطالبات
debt collector
وصول کننده طلب
acknowledgment
شماره اعلام وصول
collection charge
هزینه وصول مطالبات
debt enforcement
درخواست طلب وصول
collecting bank
بانک وصول کننده
receivable
قابل وصول پذیرفتنی
acknowledges
اعلام وصول کردن
receipt
اعلام وصول نمودن
cashes
وصول کردن نقدکردن
acknowledgement
اعلام وصول رسید
cashed
وصول کردن نقدکردن
acknowledgements
اعلام وصول رسید
cash
وصول کردن نقدکردن
acknowledgments
اعلام وصول رسید
cashing
وصول کردن نقدکردن
receipts
اعلام وصول نمودن
acknowledging
اعلام وصول کردن
good dept
طلب وصول شدنی
good debt
طلب وصول شدنی
hog
برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
equity
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
palette
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
long hop
توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
current
ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
hogs
برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
the source
خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
currents
ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
hogged
برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
unhandy
ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
palettes
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
equities
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
accessibility
دستیابی پذیری قابلیت وصول
accessibility
امکان نزدیکی وسیله وصول
acknowledge
وصول نامه ای را اظهار داشتن
bad debt
طلب غیر قابل وصول
bad dept
طلبی که امکان وصول ان کم باشد
acknowledging
وصول نامهای را اشعار داشتن
execution for debt
اقدام برای طلب وصول
bad debts
طلب غیر قابل وصول
lien
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
acknowledgements
خبر وصول نامه سپاسگزاری
reviving
وصول مطالبات سوخت شده
collection of premiums
وصول اضافه ارزش سهام
acknowledgement
خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledgments
خبر وصول نامه سپاسگزاری
remembrancer
مامور وصول مطالبات سلطنتی
acknowledges
وصول نامهای را اشعار داشتن
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
micro prolog
PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
buffer pool
تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
cod
وصول وجه در موقع تحویل کالا
acknowledge
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
taxing master
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
acknowledging
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledges
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
desk accessories
وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
pillotage
وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
statement of affairs
وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
debt collection for realisation
property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
tonnage rent
حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com