Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
disjoint
در رفتن از مفصل درامدن
Other Matches
glenoid fossa or cavity
گودی مفصل کاسه مفصل
burgeoning
درامدن
give in
از پا درامدن
pullulate
درامدن
burgeoned
درامدن
enters
درامدن
entered
درامدن
enter
درامدن
if things shape right
درامدن
if things shape right
از اب درامدن
shoot forth
درامدن
shoot-out
درامدن
burgeons
درامدن
burgeon
درامدن
to come in
درامدن
measure
درامدن
to shoot forth
درامدن
to come out
درامدن
shoot out
درامدن
to go off
درامدن
erupt
درامدن
shoot-outs
درامدن
erupted
درامدن
to figure out
درامدن
erupting
درامدن
eventuate
درامدن
erupts
درامدن
fall out well
خوب درامدن
eruption of the teeth
درامدن دندان
consume
ازپا درامدن
repullulate
دوباره درامدن
consumes
ازپا درامدن
consumed
ازپا درامدن
to fall on
بجنگ درامدن
break even
صافی درامدن
fetch up
بحال ایست درامدن
eruption of rash
درامدن گرمی دانه
to strike an a
بصورت ویژهای درامدن
masquerade
به لباس مبدل درامدن
disarmed
به حالت اشتی درامدن
to come
بحال ایست درامدن
democratization
بصورت دموکراسی درامدن
to come into any one's g.
به چنگ کسی درامدن
masqueraded
به لباس مبدل درامدن
stellify
بشکل ستاره درامدن
billowed
بصورت موج درامدن
disarm
به حالت اشتی درامدن
billow
بصورت موج درامدن
billowing
بصورت موج درامدن
billows
بصورت موج درامدن
enactment
بصورت قانون درامدن
spindle
بشکل دوک درامدن
spindles
بشکل دوک درامدن
enactments
بصورت قانون درامدن
masquerading
به لباس مبدل درامدن
masquerades
به لباس مبدل درامدن
hold water
از امتحان درست درامدن
disarms
به حالت اشتی درامدن
team
بصورت دسته یاتیم درامدن
anglicize
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
teams
بصورت دسته یاتیم درامدن
anglicises
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicising
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicizes
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicizing
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicized
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicised
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
clew
بشکل کلاف یاگلوله نخ درامدن
to cut ones eye teeth
ازحالت یامرحله بچگی درامدن
to forfeit ones word
پیمان پکستن بدقول درامدن
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
fossilised
در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
fossilises
در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
fossilising
در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
fossilize
در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
calved
بشکل غار درامدن جدا کردن
alerts
بحالت اماده باش درامدن یا دراوردن
demilitarizing
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
alerted
بحالت اماده باش درامدن یا دراوردن
polish off
از جلو کسی درامدن تمام کردن
demilitarised
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarises
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarising
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarize
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
alert
بحالت اماده باش درامدن یا دراوردن
demilitarizes
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
recover
به حالت اول درامدن فرمان حرکت از نو
recovering
به حالت اول درامدن فرمان حرکت از نو
caramelize
بصورت قند سوخته درامدن یادراوردن
fossilizing
در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
fossilizes
در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
recovers
به حالت اول درامدن فرمان حرکت از نو
calve
بشکل غار درامدن جدا کردن
demilitarized
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
to herd with other people
با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
joint
مفصل
Hinduism
مفصل
commissure
مفصل
fine drawn
مفصل
juncture
مفصل
fulsome
مفصل
voluminous
مفصل
pivots
مفصل
hinges
مفصل
pivoted
مفصل
pivot
مفصل
hinge
مفصل
copious
مفصل
inarticulate
بی مفصل
inventorial
مفصل
coupling
مفصل
jointless
بی مفصل
socket
مفصل
sockets
مفصل
baom joomok
یک مفصل
copula
مفصل
spacious
مفصل
articulation
مفصل
linkage point
مفصل
anarthrous
بی مفصل
copulas
مفصل
pigtail
مفصل دم خوکی
hips
مفصل ران
splice
مفصل بافته
luncheon
غذای مفصل
diarthrosis
مفصل متحرک
synosteology
مفصل شناسی
ankylosis
جمود مفصل
steering swivel
مفصل فرمان
choke joint
مفصل چوکی
detail part
قسمت مفصل
joint
مفصل پیوندگاه
abarticulation
مفصل متحرک
high tea
عصرانه مفصل
luncheons
غذای مفصل
pigtails
مفصل دم خوکی
arthrology
مفصل شناسی
articulation
مفصل بندی
toggle joint
مفصل زانویی
trunnion
مفصل افقی
splicing
مفصل بافته
universal joint
مفصل چرخنده
articulation
مفصل لولا
juncture
پیوستگی مفصل
arthritis
اماس مفصل
facet
بند مفصل
facets
بند مفصل
ample
فراوان مفصل
synarthrosis
مفصل بی حرکت
ball and socket joint
مفصل ساچمه ای
hip
مفصل ران
articulate
مفصل دارکردن
spliced
مفصل بافته
articulates
مفصل دارکردن
articulating
مفصل دارکردن
splices
مفصل بافته
swivel joint
مفصل گردان
arthritis
التهاب مفصل
glene
کاسه مفصل
palaver
گفتگوی مفصل
in great detail
با جزئیات مفصل
scape
مفصل اصلی
swivelled
مفصل گردان
swivelled
مفصل گردنده
swivel
مفصل گردان
swivel
مفصل گردنده
sleeve
موف مفصل
sleeves
موف مفصل
clip
مفصل کابل
clippings
مفصل کابل
ginglymus
مفصل لولایی
clips
مفصل کابل
multiple cable joint
مفصل انشعاب
swivels
مفصل گردان
clipped
مفصل کابل
swivels
مفصل گردنده
largo
اهسته و مفصل
knee joint
مفصل زانو
gimmal
مفصل لولا
disjoint
از مفصل دراوردن
hinge joint
مفصل لولایی
hip joint
مفصل ران
acondylous
بدون بند یا مفصل
cable joint
مفصل اتصال کابل
enarthrosis
مفصل کام و زبانهای
choke flange joint
مفصل چوکی ال شکل
cable jointing sleeve
مفصل انشعاب کابل
clamping sleeve
مفصل مهار کننده
amplifying
مفصل گفتن یانوشتن
amplify
مفصل گفتن یانوشتن
arthropoda
جانوران مفصل دار
arthropod
جانور مفصل دار
arthropathy
ناخوشی بند یا مفصل
hitsu shiubi
مفصل انگشت وسط
acondylose
بدون بند یا مفصل
thurl
مفصل خاصره گوسفند
luxation
در رفتگی مفصل استخوان
dimerous
دارای مفصل دوبخشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com