English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
super- در معنای خیلی خوب یا قدرتمند
Other Matches
micro- در معنای خیلی کوچک
atto معنای پیشوندی با معنای یک تریلیونم یا بیلیونیوم یک بیلیون
smiley فاهری که با حروف متن ایجاد میشود که به پیام پست الکترونیکی معنای واقعی دهد مثلاگ به معنای خنده و - غیگین است
powerful قدرتمند
CMIS سیستم مدیریت شبکه قدرتمند
high-powered مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
Overdrive قطعه پردازنده که به عنوان جانشین قدرتمند برای پردازنده Intelاست
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
generation مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری با استفاده از مدارهای VESI سریع و زبانهای برنامه نویسی قدرتمند برای امکان محاوره افراد
generations مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری با استفاده از مدارهای VESI سریع و زبانهای برنامه نویسی قدرتمند برای امکان محاوره افراد
fifth generation computers مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری که با استفاده از مدارهای سریع VLSI و زبانهای برنامه سازی قدرتمند برای ایجاد امکان محدوده افراد
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
rattling خیلی تند خیلی خوب
negative به معنای
mono- در معنای تک یا یک
non- در معنای نه
negatives به معنای
connotations معنای ضمنی
mini- در معنای کوچک
kilo در معنای یک هزار
anti- به معنای "مخالف "
kilos در معنای یک هزار
sub- در معنای کمتر
connotation معنای ضمنی
pre- در معنای پیش از
positive در معنای بله
pre در معنای پیش از
denotation معنای صریح
implication معنای ضمنی
implications معنای ضمنی
n در معنای نانو
inter- در معنای بین
nimbuses وندی به معنای باران زا
tera پیشوندی به معنای یک تریلیونیم
micro- در معنای یک میلیونیوم واحد
suffixix لفظ معنای الحاقی
g در معنای یک هزار میلیون
semi- در معنای نصف یا بخش
nimbus وندی به معنای باران زا
nano پیشوندی به معنای 01 به توان 9-
atto پیشوندی به معنای 01 به توان 81-
ultra- در معنای بسیار بزرگ
hecto پیشوندی به معنای یکصد
significance معنای مخصوص دارد
ampersand علامت چاپی & به معنای "و"
quad در معنای چهار بار
quads در معنای چهار بار
nano پیشوندی به معنای یک بیلیونیم
multi- در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
pico پیشوندی به معنای 01 به توان منفی 21
significantly آنچه معنای مخصوصی دارد
semantics معنای کلمات یا نشانها در برنامه ها
a word with a pejorative connotation واژه ای با معنای ضمنی منفی
counter- پیشوندی به معنای مخالف یاضد
ambiguous آنچه دو معنای ممکن دارد
significant آنچه معنای مخصوصی دارد
kara به معنای رنگ سیاه [در زبان ترکی]
m علامت اختصاری مگا به معنای یک میلیون
null حرفی که معنای هیچ چیز میدهد.
N.A مخفف به معنای غیر قابل اجرا
alinik design واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
erase character حرفی که به معنای انجام هیچ کار است
RTFM خلاصه معروف درپیام به معنای " خواندن دستور کار"
emergency خیلی خیلی فوری
emergencies خیلی خیلی فوری
u جانشینی برای حرف یونانی "mu" به معنای میکرو یاریز میباشد
kb واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
IF statement عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است .
kilos واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilo واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
IF statement عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
soft keys کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
handshaking استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
handshakes استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
handshake استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
semantics 1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2-
prefix کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefixes کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
granted واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
com پسوندی که به معنای این است که نام میدان اینترنت یک شرکت است و معمولاگ پایه آن در آمریکاست
the long arm of the law دست قانون [دست قدرتمند قانون]
cls در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
rightsizing فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc
leaving files open به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
idles نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idle نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idled نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idlest نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
dumpiness خیلی
in large quantities خیلی خیلی
far and away خیلی
abysmal <adj.> خیلی بد
for long خیلی
villainous خیلی بد
not a few خیلی ها
copious خیلی
highly خیلی
very little خیلی کم
dammit خیلی
damn خیلی
very خیلی
to a large extent خیلی
many خیلی
ten خیلی
routh خیلی
as stiff as a poker خیلی خشک
not so hot <idiom> نه خیلی خوب
far and away خیلی دور
far off خیلی دور
too bad <idiom> خیلی بد ،غم انگیز
before you can say knife خیلی زود
far زیاد خیلی
in cold blood <idiom> خیلی خونسرد
to pieces <idiom> خیلی زیاده
dead slow خیلی اهسته
mad as a hornet <idiom> خیلی عصبانی
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
by leaps and bounds خیلی تند
as good as خیلی خوب
benedicite خیلی خوب
too tough خیلی سفت
at most خیلی باشد
in seventh heaven <idiom> خیلی خوشحال
corking خیلی زیبا
very light خیلی سبک
overstrung خیلی حساس
oftentimes خیلی اوقات
of vital importance خیلی ضروری
superrabundant خیلی زیاد
much was said خیلی حرفهازده شد
She is very pretentious. خیلی ادعادارد
many persons خیلی اشخاص
many people خیلی اشخاص
many people خیلی از مردم
lower most خیلی پست تر
number one خیلی خوب
pianissmo خیلی نرم
bone dry خیلی خشک
skinless خیلی حساس
span new خیلی تازه
senseful خیلی حساس
sappy خیلی احساساتی
rotundily چاقی خیلی
raff خیلی زیاد
primely خیلی خوب
precisian خیلی دقیق
subminiature خیلی کوچک
pixilated خیلی حساس
ritzy خیلی شیک
lily white خیلی سفید
swith خیلی عظیم
toploftiness خیلی متکبر
hit bottom <idiom> خیلی پست
(as) old as the hills <idiom> خیلی قدیمی
much worse خیلی بدتر
skin and bones <idiom> خیلی لاغر
hand in glove خیلی نزدیک
hand in glove خیلی صمیمی
hand and glove خیلی نزدیک
hand and glove خیلی صمیمی
(a) snap <idiom> خیلی ساده
giantess زن خیلی قدبلند
get up the nerve <idiom> خیلی شلوغ
iam in bad خیلی محتاجم
flying high <idiom> خیلی شادوشنگول
thank you very much خیلی متشکرم
ultraconservative خیلی محتاط
level best خیلی خوب
level best خیلی عالی
it is very easily done خیلی به اسانی
I had an awful time . به من خیلی بد گذشت
He is a loose card . خیلی ول است
to spread like wildfire خیلی زودمنتشرشدن
(go over with a) fine-toothed comb <idiom> خیلی بادقت
in no time خیلی زود
immensurable خیلی قدیم
tickled pink <idiom> خیلی شادوخوشحال
Many thanks! خیلی ممنون!
faraway خیلی دور
stentorian خیلی بلند
I spoke my mind. من خیلی رک گفتم.
whopping خیلی بزرگ
decrepit خیلی پیر
a lot of times <adv.> خیلی از اوقات
immediate خیلی فوری
superabundant خیلی زیاد
high خیلی بزرگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com