English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
Other Matches
solarize درمعرض افتاب قراردادن
tannage قهوهای در اثر اشعه افتاب
scan حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
scanned حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
scans حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
raster یک حرکت افقی اشعه روی صفحه در مقابل صفحه CRT
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solariums اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
guns منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
gun منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
deflection هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
deflections هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
non interlaced سیستمی که اشعه الکترون تصویر هر خط صفحه نمایش را یک بار اسکن میکند در حین هر سیکل تنظیم . این اشعه یک اسکن نمایش در هر خط انجام میدهد
radiolucency درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
suns افتاب
sunny افتاب رو
sun افتاب
queen's weather افتاب
sunned افتاب
sunning افتاب
subsolar در فل افتاب
photosphere افتاب
sunnier افتاب رو
sunshine افتاب
dislocating افتاب
dislocates افتاب
sunless بی افتاب
dislocate افتاب
sunniest افتاب رو
patent to the sun افتاب رو
sunflowers گل افتاب گردان
sunflower گل افتاب گردان
sunshade افتاب گردان
p of the sun نیش افتاب
giant swing افتاب یا مهتاب
p of the sun طلوع افتاب
weather beaten افتاب زده
dawn طلوع افتاب
dawned طلوع افتاب
dawning طلوع افتاب
dawns طلوع افتاب
patent to the sun افتاب گیر
vizor افتاب گردان
visorless بی افتاب گردان
sun worship افتاب پرستی
sunbaked افتاب پخته
sunbath حمام افتاب
sunlike مانند افتاب
sunward سوی افتاب
sunup طلوع افتاب
sunbeams تیغ افتاب
sunstruck افتاب زده
sunbeams پرتو افتاب
sunshiny افتاب گیر
sunshine recorder افتاب سنج
sun struck افتاب زده
sunbeam تیغ افتاب
basks افتاب خوردن
solarization تابش افتاب
basking افتاب خوردن
basked افتاب خوردن
visard افتاب گردان
bask افتاب خوردن
turnsole گل افتاب گردان
solarism افسانههای افتاب
sun beam پرتو افتاب
sun burn افتاب زدگی
sun dried در افتاب خشکانیده
sunbeam پرتو افتاب
sunlight نور افتاب
girasole گل افتاب پرست
helianthemum چرخ افتاب
helianthemum افتاب چرخ
helianthus گل افتاب گردان
heliograph افتاب نگار
eclipse of sun افتاب گرفتگی
heliolatrous افتاب پرست
sun worshipper افتاب پرست
heliologist افتاب شناس
heliophilous افتاب دوست
sundials شاخص افتاب
sundial شاخص افتاب
roman candle افتاب مهتاب
visor افتاب گردان
sunshine تابش افتاب
sunshine نور افتاب
cockshut غروب افتاب
chamaeleontis افتاب پرست
chamaeleon افتاب پرست
broiling sun افتاب سوزان
dry in the sun خشکاندن در افتاب
sunsets غروب افتاب
german giant swing افتاب شکسته
giant circle افتاب شکسته
girasol گل افتاب پرست
visors افتاب گردان
sunburn افتاب زدگی
sunstroke افتاب زدگی
sunshades افتاب گردان
heliotrope گل افتاب پرست
daisy گل افتاب گردان
sunrises طلوع افتاب
heliotherapy معالجه با افتاب
heliosis افتاب زدگی
sunrise طلوع افتاب
streamer تیغ افتاب
streamers تیغ افتاب
heliotropism افتاب گرایی
daisies گل افتاب گردان
heliotrope افتاب گرای
under the sun در جهان در زیر افتاب
sung hat کلاه افتاب گیر
sunbathe حمام افتاب گرفتن
sun dial افتاب نما مقنطره
sunbaked در افتاب خشک شده
sunbaked حرارت افتاب دیده
to sun one self خودرا افتاب دادن
insolate در معرض افتاب گذاشتن
sunflower گیاه افتاب گرا
sunshiny منور از نور افتاب
sunflowers گیاه افتاب گرا
sunlit روشن از فروغ افتاب
solisequous تابع گردش افتاب
to take the sun افتاب بخود دادن
sunbathes حمام افتاب گرفتن
sunbathed حمام افتاب گرفتن
sunbathing حمام افتاب گرفتن
basked حمام افتاب گرفتن
basking حمام افتاب گرفتن
bask حمام افتاب گرفتن
basks حمام افتاب گرفتن
side screen چادر افتاب گیر
peeped نیش افتاب روزنه
peeps نیش افتاب روزنه
peeping نیش افتاب روزنه
helianthus روزگردک جنس گل افتاب
sun hat کلاه افتاب گیر
peep نیش افتاب روزنه
sunburn افتاب سوخته کردن
radiation اشعه
deflects یا اشعه
ray اشعه
deflect یا اشعه
rays اشعه ها
deflecting یا اشعه
deflected یا اشعه
heliograph دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
helioscope دوربین افتاب بینی خورشیدبین
heliotrope گل افتاب گردان ارغوانی روشن
sun deck عرشه افتاب گیر کشتی
sun disk صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
solar orientation تعیین موقعیت نسبت به افتاب
parch تفتیدن افتاب سوخته کردن
sunrise طلوع خورشید تیغ افتاب
sunrises طلوع خورشید تیغ افتاب
ra خدای افتاب مصریان قدیم
fire opal گل افتاب گردان عین الشمس
sunned درمعرض افتاب قرار دادن
parches تفتیدن افتاب سوخته کردن
sun درمعرض افتاب قرار دادن
sunning درمعرض افتاب قرار دادن
suns درمعرض افتاب قرار دادن
posed قراردادن
set قراردادن
posing قراردادن
poses قراردادن
setting up قراردادن
sets قراردادن
pose قراردادن
electron beam اشعه الکترون
electron beam اشعه الکترونی
rays of light اشعه نور
beam cutoff قطع اشعه
beam width پهنای اشعه
silvery rays اشعه نقرهای
beta radiation اشعه بتا
cosmic rays اشعه کیهانی
beta ray اشعه بتا
beta rays اشعه بتا
alpha rays اشعه الفا
alpha rediation اشعه الفا
gammas اشعه گاما
actinic rays اشعه فعال
ultraviolet ray اشعه فرابنفش
gamma ray اشعه گاما
roentgen ray اشعه مجهول
roentgen rays اشعه رنتگن
reseau اخراج اشعه
gamma radiation اشعه گاما
electronic beam اشعه ی الکترونیکی
gamma rays اشعه گاما
gamma اشعه گاما
radiation sickness بیماری اشعه
flashbacks بازتاب اشعه
x ray beam اشعه رونتگن
X-raying اشعه رونتگن
X-rays اشعه ایکس
cathode rays اشعه کاتدی
X-raying اشعه ایکس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com