English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (9 milliseconds)
English Persian
The bandits stripped him of all his belongines . دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
Other Matches
His path was strewn with flowers . مقدم اورا گلباران کردند
he was engagedon probation بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
Everybody condemned his foolish behaviour . همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
billies چماق یاگرز راهزنان
billy چماق یاگرز راهزنان
dacoit راهزن سلاحدارهندی یابرمهای که بادسته راهزنان میرود
isthmuses گردنه
stem گردنه
stemmed گردنه
stemming گردنه
stems گردنه
ghat گردنه
ghaut گردنه
amountain pass گردنه
neck necessity گردنه
mountain pass گردنه
col گردنه
isthmus گردنه
cervixes گردنه
cervix گردنه
defiled گردنه
defile گردنه
pass گردنه
saddles گردنه
saddled گردنه
saddle گردنه
passes گردنه
passed گردنه
defiles گردنه
defiling گردنه
cervices گردنه
necks گردنه
neck گردنه
stem میله گردنه
stemmed میله گردنه
narrows گردنه دره
stemming میله گردنه
stems میله گردنه
her اورا
they proclaimed him sovereign جلوس اورا
he was sent to england اورا فرستادندبانگلستان
saddles زمین زینی شکل گردنه
saddled زمین زینی شکل گردنه
saddle زمین زینی شکل گردنه
i had a great wish to see him داشتم که اورا به بینم
they intended to kill him قصدکشتن اورا داشتند
out with him اورا بیرون کنید
they intended to kill him میخواستند اورا بکشند
They consider him as an outsider . اورا غریبه بحساب می آورند
They gave him a sound thrashing . اورا کتک مفصلی زدند
the instant i saw him بمحض اینکه اورا دیدم
Such extravagances ruined him. این ولخرجی ها اورا زمین زد
He was not admitted to the university. اورا به دانشگاه راه ندادند
He is called by this name. اورا به این رسم می خوانند
I wI'll get (persuade)him to sign . اورا حاضر بامضاء می کنم
We havent seen him for ages. سالهاست اورا ندیده ایم
he was ordained priest اورا بسمت کشیش گماشتند
I sent him on an errand. اورا دنبال یک کاری فرستادم
I wish I could meet ( see ) her . کاش می توانستم اورا ببینم
I reckoned him as my friend. اورا دوست خود حساب می کردم
The referee put a boycott on him . داور اورا از بازی محروم کرد
the police are on his track مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
they a his death to poison مرگ اورا ازخوردن زهرمی دانند
Leave her alone. اورا تنها (بحال خود ) بگذار
Providence watches over him. از عالم غیب اورا حفا ظت می کنند
She was pretty when I saw her at close quarters . از نزدیک که اورا دیدم خوشگه بود
I gave him a piece of my mind . I told him off. I gave him a good dressing down . اورا شستم وگذاشتم کنار ( پر خاش )
She loves him in spite lf sll his faults . با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
diver's mate یار اب باز که اورا ازاب بالا می کشد
the churach built him up کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
To squash someone . تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
she was her putative daughter اورا دختری فرض میکرد مشهور بودکه وی دختراوست
he should better to led than باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
he was refused employment کردند
to hold any one to ransom کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
The trees are in bloom . درختها گه کردند
they mulcted him او را جریمه کردند
they put their heads together با هم مشورت کردند
they proclaimed him sovereign اعلان کردند
They pinched my keys. کلیدهایم رابلند کردند
It was required of me . They imposed it on me . آنرا به من تکلیف کردند
They escaped under cover of darkness. درتاریکی شب فرار کردند
They greeted each other. با هم سلام وتعارف کردند
they had words باهم نزاع کردند
they put up a good fight جنگ خوبی کردند
he was sent to england به انگلیس اعزام کردند
what a ready welcome i found! چه حسن استقبالی از من کردند !
potsdom agreement تاکید وتشریح کردند
The kids stamped on the ants . بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
the house was highly rated خانه رازیاد تقویم کردند
They were talking in Spanish . بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
They changed seats . صندلی هایشان را با هم عوض کردند
bombers raided the city بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
its was extended مدت اعتبارانرا دراز کردند
They beat each other black and blue. همدیگر را خونین ومالین کردند
they poured toward that city سوی ان شهر هجوم کردند
they were made one یعنی باهم عروسی کردند
He was deported from Iran. اورااز ایران اخراج کردند
The soldirs leg was amputated . پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
They searched the whole town . تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
the exercised thier veto انها حق وتوی خود را اعمال کردند
They shook hand and made up. با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
he paid through the nose زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
I had my car broken into last week. هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
she was shot for a spy اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
Fatimid [پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
He was framed. برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
bombers raided the city بمب افگن هابران شهرحمله کردند
We sent for the doctor. برای ما این دکتر را صدا کردند.
antigone دختری که همراه پدر نابینای خود به اتیکا رفت و تا زمان مرگ پدرش اورا خدمت کرد
corinthian brass or bronze یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
they howled the speaker down سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
inns of chancery عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
They I got confused . آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
knickerbocker زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
The planes pin- pointed the enemy targets . هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
The victors demanded unconditional surrender . فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
Shoppers were scrambling to get the best bargains. خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
Few reporters dared to enter the war zone. چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Boer سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Boers سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
leet دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
Our children have all left home now, but [except] [bar] one. همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
The room is bare of furniture . این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
retaining fee وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
myrmidon یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
Quantel شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
sabbatical year در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
mohock تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
lombards گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
they rejected his proposition پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
generations کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generation کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it. ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
tripartite declaration of 0 اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
I had pins and needles in my legs. ساق پاهایم [در اثر خواب رفتگی] مور مور می کردند.
The husband and wife got into an argument . The husband and wife had an acrimonious exchange . زن و شوهر بگو مگوشان شد [بگو مگو کردند]
totem روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
brian kellogg پیمانی که مبتکر ان بریان کلوگ وزیرخارجه امریکا در 8291 بودو امضا کنندگان ان جنگ را به عنوان وسیله حل اختلافات بین المللی محکوم و تحریم کردند
totems روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
locarno treaty بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
for two weeks جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com