Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English
Persian
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
Other Matches
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
put off
تاخیر کردن طفره رفتن
To quibble and equivocate.
پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
baulk
طفره رفتن
balked
طفره رفتن از
balk
طفره رفتن از
evasion
طفره رفتن
evasions
طفره رفتن
jink
طفره رفتن
fudge
طفره رفتن
doff
طفره رفتن
balking
طفره رفتن از
balks
طفره رفتن از
hem and haw
<idiom>
طفره رفتن
prolongate
طفره رفتن
doffed
طفره رفتن
doffing
طفره رفتن
get round
طفره رفتن
doffs
طفره رفتن
baulks
طفره رفتن از
baulking
طفره رفتن از
baulked
طفره رفتن از
fudged
طفره رفتن
avoided
طفره رفتن از
avoids
طفره رفتن از
avoiding
طفره رفتن از
fudges
طفره رفتن
avoid
طفره رفتن از
fudging
طفره رفتن
parries
دورسازی طفره رفتن
parrying
دورسازی طفره رفتن
parried
دورسازی طفره رفتن
parry
دورسازی طفره رفتن
to beg the question
طفره رفتن از پرسشی
slid
اهسته رفتن
prolongs
طفره رفتن بطول انجامیدن
to play the truant
از رفتن به اموزشگاه طفره زدن
prolonging
طفره رفتن بطول انجامیدن
prolong
طفره رفتن بطول انجامیدن
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
entrain
اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
paced
با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
pace
با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paces
با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
get round
از زیر
[کاری]
در رفتن
sink one's teeth into
<idiom>
با جدیت دنبال کاری رفتن
to plow
[one's way]
through something
[American English]
با سختی در کاری جلو رفتن
to chicken out of something
از زیر کاری در رفتن
[اصطلاح روزمره]
turn out
<idiom>
رفتن برای دیدن یا انجام کاری
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
stealth
خفیه کاری حرکت دزدکی
parade
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
سان رفتن رژه رفتن محل سان
slant
کج رفتن کج کردن
slants
کج رفتن کج کردن
slanted
کج رفتن کج کردن
to take a walk
گردش کردن یا رفتن
to start
[for]
شروع کردن رفتن
[به]
mopping up
پاک کردن رفتن
get a wiggle on
<idiom>
عجله کردن با شتاب رفتن
ducks
زیر اب رفتن غوض کردن
duck
زیر اب رفتن غوض کردن
walk
گردش کردن پیاده رفتن
walks
گردش کردن پیاده رفتن
walked
گردش کردن پیاده رفتن
ducked
زیر اب رفتن غوض کردن
duckings
زیر اب رفتن غوض کردن
pierce
رخنه کردن فرو رفتن
set on
پیش رفتن حمله کردن
to push off
شروع کردن بیرون رفتن
get off
روانه کردن عقب رفتن از
cabbages
کش رفتن رشد پیدا کردن
pierces
رخنه کردن فرو رفتن
get on
پیش رفتن کار کردن
cabbage
کش رفتن رشد پیدا کردن
to go along
همراه رفتن همراهی کردن
to go on
جلوتر رفتن سلوک کردن
nose dive
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
drift
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
fluctuates
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuated
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
to go places
گردش کردن
[رفتن به جاهای دیدنی]
fluctuate
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
bypass
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassed
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassing
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
drifted
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifting
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
waste
بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
wastes
بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
drifts
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
boot out
<idiom>
اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
to go to
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
seesaw
بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
march
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marched
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marches
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to go away
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to abscond
[from]
<idiom>
ناگهان ترک کردن
[در رفتن ]
[اصطلاح مجازی]
marching
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramp
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
sinuating
حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن
tramps
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramped
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
To quicken ones pace .
قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
to go on a picnic
بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
turn out
<idiom>
بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
to go catting
[to look for sexual partners]
<idiom>
رفتن برای دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
lead the way
<idiom>
جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
to go one better
برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
extend
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
pace lap
دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
to keep pace with something
<idiom>
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
to jink
[colloquial]
[British English]
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
to walk the chalk
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
increased
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
embark
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
to go to mess
رفتن
fall into a rage
از جا در رفتن
retire
پس رفتن
admitting
رفتن
hang around
ور رفتن
hedge
در رفتن
goes
رفتن
abstracting
کش رفتن
retires
پس رفتن
departures
رفتن
abstracts
کش رفتن
to take to ones heels
در رفتن
nim
کش رفتن
hedged
در رفتن
abstract
کش رفتن
fribble
ور رفتن
to foot it
رفتن
short-changing
کش رفتن
to get over
رفتن از
puttered
ور رفتن
putter
ور رفتن
retracting
تو رفتن
to hang back
پس رفتن
go over
به ان سو رفتن
retracts
تو رفتن
jauk
ور رفتن
go off
در رفتن
to get one's monkey up
از جا در رفتن
putters
ور رفتن
retract
تو رفتن
to pair off
رفتن
betake
رفتن
to fly off
در رفتن
to get away
رفتن
short-change
کش رفتن
to flow over
سر رفتن
short-changed
کش رفتن
retracted
تو رفتن
short-changes
کش رفتن
to whisk away or off
رفتن
bleneh
پس رفتن
make off
در رفتن
to fall short
کم رفتن
mog
رفتن
meddles
ور رفتن
meddled
ور رفتن
meddle
ور رفتن
to fall away
پس رفتن
admit
رفتن
admits
رفتن
twiddling
ور رفتن
to skirt along the coast
رفتن
to break loose
در رفتن
to sleep fast
رفتن
twiddles
ور رفتن
twiddled
ور رفتن
twiddle
ور رفتن
to go to the bottom
ته رفتن
sinks
ته رفتن
going
رفتن
break loose
در رفتن
to fall away
رفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com