Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
close price
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
Other Matches
stock trading
خرید و فروش سهام
bulls
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
home trade
خرید وفروش داخلی
credit
خرید وفروش اعتباری
credited
خرید وفروش اعتباری
crediting
خرید وفروش اعتباری
furriery
خرید وفروش خز خزدوزی
credits
خرید وفروش اعتباری
burse
مغازه یابازار خرید وفروش
simoniac
خرید وفروش کننده مناصب ومشاغل مذهبی
cash registers
ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash register
ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
simony
خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
purchase price variance
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
stop loss order
دستور خرید یافروش سهام بدلال سهام
brokerage
کارمزد خرید سهام
take over bid
پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
businesses
خرید یا فروش
business
خرید یا فروش
buying and selling
خرید و فروش
dealing
خرید و فروش
nundination
خرید و فروش
buying price
قیمت خرید
purchase request
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
mutual fund
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
mutual funds
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
handles
خرید و فروش کردن
hedging
خرید و فروش تامینی
hedge
خرید و فروش تامینی
hedged
خرید و فروش تامینی
handle
خرید و فروش کردن
hedges
خرید و فروش تامینی
course of dealing
دوره خرید و فروش
dealer
کسی که خرید و فروش میکند
futures market
بازار خرید و فروش سلف
dealers
کسی که خرید و فروش میکند
ship broker
دلال خرید و فروش کشتی
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
field buying
خرید کردن در صحرا خرید محلی
I wont buy it at this price .
با این قیمت آنرا نخواهم خرید
barratry
خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
chandler
کسی که به خرید و فروش کالا مشغول است
market overt
بازار عمومی محل خرید و فروش درفضای باز
rug delivery
[جابه جایی و حمل فرش به محل خرید یا فروش]
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
tolls
حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
toll
حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
tolling
حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
luck penny
پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
luck money
پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
It is too expensive for me to buy ( purchase ).
برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
convertibility
قابلیت تبدیل پول و اسعار ازادی خرید و فروش ارز درممالک مختلف
order
خرید سفارش خرید
cost plus contracts
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
operates
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operate
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operated
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
installment plan
خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
futures goods
کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
central purchase
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
kinked demand curve
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
stoporder
دستورخرید یا فروش سهام بدلال سهام
cost plus pricing
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
purchases
خرید
purchased
خرید
underwrite
خرید
underwrites
خرید
underwriting
خرید
underwritten
خرید
underwrote
خرید
buys
خرید
buying
خرید
bondwoman
زن زر خرید
purchasing
خرید
shopping
خرید
buy
خرید
procurement
خرید
bond servant
زر خرید
purchase
خرید
forward purchase
پیش خرید
cornering
خرید یکجا
corners
خرید یکجا
procurement cycle
دوره خرید
purchasable
باب خرید
purchase notice agreements
قراردادهای خرید
shopping basket
سبد خرید
purchase notice agreements
پیمان خرید
purchase order
دستور خرید
purchase order
سفارش خرید
to make a purchase
خرید کردن
forward purchasing
پیش خرید
futures exchange
خرید اتی
open purchase
خرید ازاد
oniomania
جنون خرید
corner
خرید یکجا
purchasing power
قدرت خرید
redemption
باز خرید
coemption
خرید کل محصول
bids
پیشنهاد خرید
bid
پیشنهاد خرید
bulk buying
خرید فله
purchasing analyst
تحلیل گر خرید
conditions of purchase
شرایط خرید
purchase rate
نرخ خرید
shopping cart
گاری خرید
field buying
خرید در صحرا
buys
خرید کردن
buy
خرید کردن
real estate
خرید زمین
bargain
خرید ارزان
monopolist
انحصار خرید
dear bought
گران خرید
short covering
پیش خرید
credit purchase
خرید نسیه
regional purchase
خرید محلی
redemption yield
بازده خرید
forward purchase
خرید سلف
purchase requisition
درخواست خرید
purchasing department
قسمت خرید
purchasing department
دفتر خرید
purchasing office
قسمت خرید
purchasing office
دفتر خرید
purchasing officer
مامور خرید
purchasing officer
مسئول خرید
purchasing patterns
الگوی خرید
counter purchase
خرید متقابل
rebuy
خرید مکرر
hire purchase
خرید اقساطی
offer to purchase
پیشنهاد خرید
acquisition authority
اجازه خرید
purchasing power
توان خرید
buying rate
نرخ خرید
buyers market
بازار خرید
buyer's market
بازار خرید
lump sum purchase
خرید یکجا
monopsony
انحصار خرید
blanket buying
خرید کلی
advance purchase
خرید سلف
achate
عقیق خرید
local procurement
خرید محلی
local purchase
خرید از محل
impulse buying
خرید بی مقدمه
lump sum purchase
خرید کلی
local purchase
خرید محلی
tactical reconnaissance
براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
on approval
خرید کالا به شرط
current purchasing power
قدرت خرید فعلی
saleable
قابل خرید معاملهای
bulk buying
خرید درحجم زیاد
procuration
تحصیل چیزی خرید
call option
خرید به شرط خیار
real account
حساب خرید املاک
salable
قابل خرید معاملهای
institute of purchasing and supply
موسسه خرید و عرضه
blanket buying
خرید بصورت عمده
purchase ledger
دفتر بزرگ خرید
purchase journal
دفتر روزنامه خرید
purchasing power parity
برابری قدرت خرید
purchasing research
تحقیق در خصوص خرید
real purchasing power
قدرت خرید واقعی
procurement lead time
زمان انجام خرید
automated purchasing
خرید بصورت اتوماتیک
buy in advance
پیش خرید کردن
average purchase rate
نرخ متوسط خرید
course of dealing
دوره مذاکرات خرید
purchasing power of money
قدرت خرید پول
income effect
تناسب خرید با درامد
procuance
تحصیل چیزی خرید
offer to purchase
پیشنهاد جهت خرید
purchase
خرید خریداری کردن
demand
تقاضای خرید کالا
purchases
خرید خریداری کردن
demanded
تقاضای خرید کالا
collaborative purchase
خرید با تشریک مساعی
shop
کارخانه خرید کردن
shopped
کارخانه خرید کردن
demands
تقاضای خرید کالا
shops
کارخانه خرید کردن
preclusive buying
خرید پیشگیری کننده
value for money
قدرت خرید پول
overbuy
در خرید افراط کردن
the longs
پیش خرید کنندگان
Examine it first before buying.
قبل از خرید امتحانش کن
oligopsony
خرید نیمه انحصاری
purchased
خرید خریداری کردن
off-market purchases
خرید در بیرون از بورس
duopsony
انحصار دو قطبی خرید
duopsony
انحصار دو جانبه خرید
open purchase
خرید از بازار ازاد
irredeemable
باز خرید نشدنی
open indent
سفارش خرید باز
bulk buying
خرید بصورت عمده
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
specialties
سهام با قیمت ویژه
break in share prices
کاهش قیمت سهام
shopping mall
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com