English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
tosser دستخوش امواج
Other Matches
confusion reflector وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
modulation سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
modulate مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulates مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulating مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
radiation scattering انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
emission control کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
radiological monitoring ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
trapping اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
undergone دستخوش
undergoing دستخوش
prey دستخوش
undergoes دستخوش
undergo دستخوش
golden handshake دستخوش بازنشستگی
golden handshakes دستخوش بازنشستگی
windblown دستخوش باد
peccable دستخوش خطا
victim دستخوش شکار
adrift دستخوش طوفان
victims دستخوش شکار
at the mercy of در اختیار دستخوش
subject to the flood دستخوش سیل
sentient حساس دستخوش احساسات
drift دستخوش پیشامد بودن
passive دستخوش عامل خارجی
drifted دستخوش پیشامد بودن
passives دستخوش عامل خارجی
drifting دستخوش پیشامد بودن
drifts دستخوش پیشامد بودن
tideland زمین ساحلی دستخوش جزرومد
obsessive دستخوش یک فکر یامیل قوی
obsessively دستخوش یک فکر یامیل قوی
prey دستخوش ساختن طعمه کردن
planker گیاهان و جانورانی که دستخوش جنبش اب دریاهستند
victimizes دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimizing دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimized دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimize دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimised دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimising دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimises دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
adventure درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
adventures : درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
catastrophism اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
ground swell امواج
thermal waves امواج گرمایی
brain waves امواج مغزی
electromagnetic waves امواج الکترومغناطیسی
gravitational waves امواج جاذبه
the waves of the sea امواج دریا
interference تداخل امواج
ground waves امواج زمینی
sky wave امواج اسمانی
tidal waves امواج جزرومدی
gravity waves امواج ثقلی
gravitational waves امواج گرانشی
radio waves امواج رادیویی
hertzian waves امواج هرتز
spoondrift ترشح امواج
emission انتشار امواج
reverberations برگشت امواج
incoherent waves امواج همدوس
pulsed امواج ضربانی
wander wave امواج سیار
transient wave امواج سیار
pulse امواج ضربانی
crashing waves امواج خروشان
reverberation برگشت امواج
emissions انتشار امواج
oscilloscope اشکارسازی امواج
electromagnetic waves امواج الکترومگنتیک
pulsing ضربان امواج
interference area ناحیه ی تداخل امواج
diathermy interference تداخل امواج دیاترمی
hertzian wave امواج هرتز hertz
interference zone ناحیه ی تداخل امواج
high freqyency aerial آنتن امواج بلند
conical scanning انتشار مخروطی امواج
attenuation افت قدرت امواج
conical scanning ردیابی امواج به طورمخروطی
propagation پخش امواج یا اعلامیه
radio sextant گیرنده امواج کیهانی
airwave امواج رادیو و تلویزیون
reverberation برگشت دادن امواج
echoed برگشت امواج رادار
echoes برگشت امواج رادار
wave band دسته امواج رادیو
echoing برگشت امواج رادار
wave front جبهه امواج رادیویی
tidal wave امواج جذر و مدی
reverberations برگشت دادن امواج
echo برگشت امواج رادار
the wares beat the shore خوردن امواج به ساحل
pulsing پرتاب امواج انرژی
the waves beats or the shore امواج به ساحل می کوبد
bleeding باند تداخل امواج
tossing دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
toss دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
tossed دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
tosses دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
sea foam کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
ocean foam کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
beach foam کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
homing mine مین حساس به انعکاس امواج
inductive interference voltage ولتاژ تداخل امواج القائی
surface reverbration امواج برگشتی سطحی رادار
radio navigation ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
sweep jamming امواج سیار پارازیت رادیویی
spume کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
oscilloscope دستگاه نشان دهنده امواج
oscillograph دستگاه ثبت نوسان امواج
oscillator تفکیک کننده امواج اشکارساز
numbered wave امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
wave period زمان تناوب امواج دریا
radar imagery عکاسی به وسیله امواج رادار
emitter منتشر کننده پس دهنده امواج
cynometer دستگاه اندازه گیری امواج
oscillations تفکیک امواج اشکار سازی
oscillation تفکیک امواج اشکار سازی
beam width عرض ستون امواج رادار
back scattering پخش معکوس امواج رادیویی
back scattering توزیع معکوس امواج رادیویی
convergence zone منطقه تقارب امواج سونارزیردریایی
coastal refraction انعکاس ساحلی امواج رادیویی
assault waves امواج هجومی نفرات و وسایل
awash سرگردان بر روی امواج دریا
altitude delay افت ارتفاع امواج رادار
operating signal چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
omnidirectional گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
sound box جعبه تبدیل امواج صوتی به صدا
junk surf امواج نامناسب برای موج سواری
oscilloscope دستگاه نشان دهنده نوسان امواج
carrier wave موج حامل امواج رادار یا بی سیم
carrier frequency فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
repeater jammer دستگاه پخش پارازیت وفرستنده امواج
sea return امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
balloon reflector بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
beacon امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
beacons امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
emission تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
emissions تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
angstrom واحد اندازه گیری طول امواج
doppler effect اثر برگشت امواج روی فرستنده
influence mine مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
warble وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
ground waves امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
scend در اثر حرکت امواج بالا وپایین رفتن
high frequency interference تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
reverberation index دستگاه نشان دهنده میزان امواج برگشتی
warbled وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
equisignal zone منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
warbling وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
active mine مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
radar mile زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
warbles وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
lotic زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
coastal refraction تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
microphone وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند
banging صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
sonar دستگاه کاشف زیر دریایی بوسیله امواج صوتی
terrain return انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
banged صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
CB رادیوی موج کوتاه که میتواند این امواج را بگیرد
bangs صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
vor وسیله تعیین جهت ارسال امواج فرستنده دشمن
microphones وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند
bang صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
low frequency امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
hypersonic دارای سرعتی پنج یا شش برابر امواج صوتی در فضا
influence sweep پاکسازی میدان مین بااستفاده از امواج رادار یارادیویی
electroencephalograph دستگاه ثبت امواج الکتریکی مغز بوسیله برق
cardinal points effect اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
radioactivity قابلیت پخش امواج هستهای رادیواکتیویته داشتن قدرت تشعشع اتمی
homing adaptor تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
homing device رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
homing روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
asdic دستگاه سونار رادار کشف هدف به وسیله پخش امواج صوتی در زیر اب
fan marker نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
spacing impulse نوعی روش رادیو تله تایپ که در ان ارسال امواج به طوریک در میان ضربانی است
cw system سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
ultrasonic inspection متد تست غیرمخرب که در انهاترکها توسط ناپیوستگی انتشار امواج نوسانات مکانیکی در فلز اشکار میشود
continuous wave امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
CB مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
scheduled wave امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
homing guidance هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
attenuation factor ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
chaff وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
excitation انتشار امواج مخابراتی تغذیه لامپ دستگاههای مخابراتی پخش موج درفرستنده
skin paint نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
imit ative deception فریب ایستگاههای گیرنده دشمن با تقلید امواج ایستگاههای ان
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
radio wave امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
high frequency دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
railings امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
railing امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
inductive interference تداخل امواج القائی انترفرنس القائی
radio interference تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com