Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (8 milliseconds)
English
Persian
outreach
دسترسی پیداکردن
Other Matches
poaching
دسترسی به لیست ها که فایل یا برنامه ها به منظورجستجوی اطلاعاتی که استفاده کننده مستحق دسترسی به انها نیست
to work out
پیداکردن
to pluck up heart
دل پیداکردن
discover
پیداکردن
discovered
پیداکردن
discovering
پیداکردن
discovers
پیداکردن
acquires
پیداکردن
acquiring
پیداکردن
loave
پیداکردن
to find out
پیداکردن
slant
شیب پیداکردن
short
اتصالی پیداکردن
shorter
اتصالی پیداکردن
shortest
اتصالی پیداکردن
put through
ارتباط پیداکردن
to come in to notice
اهمیت پیداکردن
to get ones hand in
تسلط پیداکردن در
to get into debt
وام پیداکردن
to get into debt
بدهی پیداکردن
to form a habit
عادتی پیداکردن
to come to an agreement
موافقت پیداکردن
slanted
شیب پیداکردن
slants
شیب پیداکردن
short circuit
اتصال پیداکردن
syncopate
حالت غش یاسنکوپ پیداکردن
to butt out
پیش امدگی پیداکردن
falters
لکنت زبان پیداکردن
crick
انقباض عضله پیداکردن
autotomize
انفصال خودبخود پیداکردن
to study out
با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
to come to terms
سازش یا موافقت پیداکردن
falter
لکنت زبان پیداکردن
shining
پیداکردن شکار در شب بانورافکن
up hill
به بالا شیب پیداکردن
to strike a bargain
درمعامله موافقت پیداکردن
misbelieve
اعتقاد خطا پیداکردن
interdigitate
بهم اتصال پیداکردن
falter
تزلزل یا لغزش پیداکردن
falters
تزلزل یا لغزش پیداکردن
preconceive
قبلا عقیده پیداکردن
faltered
لکنت زبان پیداکردن
faltered
تزلزل یا لغزش پیداکردن
to get the run of a metre
وزن شعری را فهمیدن یا پیداکردن
diverged
ازهم دورشدن اختلاف پیداکردن
diverges
ازهم دورشدن اختلاف پیداکردن
diverge
ازهم دورشدن اختلاف پیداکردن
to come to an understanding
پیدا کردن سازش پیداکردن
photosensitize
نسبت بنور حساسیت پیداکردن
have a bone to pick
بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
escaped
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
herbescent
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
escaping
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escape
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escapes
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
eudemonology
مبحث اخلاقیات برای پیداکردن سعادت بشر
to p upon any one's blunder
لغزش کسیراباشتیاق پیداکردن وبدان حمله نمودن
barrier light
نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
gateway
دسترسی
accession
دسترسی
reaching
دسترسی
access
دسترسی
access code
کد دسترسی
reach
دسترسی
reached
دسترسی
approachability
دسترسی
reaches
دسترسی
accessing
دسترسی
accessed
دسترسی
accesses
دسترسی
range
دسترسی
ranged
دسترسی
access
دسترسی
accessibility
دسترسی
ranges
دسترسی
browsing
نگاه کردن به فایلها یالیستهای کامپیوتر برای پیداکردن یک چیز جالب
homing device
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
access road
جاده دسترسی
inapproachable
بدون دسترسی
non access
عدم دسترسی
direct access
دسترسی مستقیم
accessing
دسترسی راه
accesses
دسترسی راه
inaccessibility
دسترسی ناپذیری
inaccessibility
غیرقابل دسترسی
availability
میزان دسترسی
inaccessibility
عدم دسترسی
access
دسترسی راه
accessed
دسترسی راه
video disk
دسترسی مستقیم
inaccessible
دسترسی ناپذیر
access road
راه دسترسی
access duct
مجرای دسترسی
access code
رمز دسترسی
access arm
بازوی دسترسی
acetolysis
تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
multiple access network
شبکه با دسترسی چندگانه
random access
دسترسی به اطلاعات به طورناموزون
availability principle
اصل دسترسی پذیری
accesses
دسترسی یا مجال مقاربت
accessing
دسترسی یا مجال مقاربت
come at able
قابل دسترسی کنارامدنی
accessed
دسترسی یا مجال مقاربت
access
دسترسی یا مجال مقاربت
direct access
دسترسی مستقیم به اطلاعات
disk access time
زمان دسترسی دیسک
availability
شخص مفید دسترسی
exclusion area
منطقه غیرمجاز از نظر دسترسی
accessor
شخصی که به داده دسترسی دارد
multiaccess computer
کامپیوتر با دسترسی چند گانه
inaccessibly
بطور غیر قابل دسترسی
accessible
آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
access to classified material
دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
it is not pervious to reasonov
بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
to open something to
[the]
traffic
چیزی را برای
[دسترسی به]
ترافیک باز کردن
to get to somebody
[something]
به کسی دسترسی پیدا کردن
[ به چیزی رسیدن]
concentrator
گرهای که دسترسی را از یک یا چند ایستگاه به شبکه ممکن می سازد
nympholepsy
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
inaccessibily
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
mirror writing shadow reading
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
ambitus
[اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
spots
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
nympholept
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
bulletin board system
پایگاه داده اطلاعات و پیام که توسط مودم و اتصال کامپیوتری قابل دسترسی است
Internet
می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
half
مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
externals
حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
external
حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
cells
محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
cell
محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
Delphi
مین کننده online تجاری اطلاعات که حاوی بخشهایی است که به پایگاه داده خود اینترنت دسترسی دارند
alien
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
aliens
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
batters
خمیدگی خمیدگی پیداکردن باخمیرپوشاندن
batter
خمیدگی خمیدگی پیداکردن باخمیرپوشاندن
array
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
externals
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
extension
فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
logo
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که فرض میکند استفاده کننده به انواعی ازترمینالهای گرافیکی دسترسی دارد لوگو
extensions
فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
arrays
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
external
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
isolate
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolating
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
SMB
که به کاربر امکان دسترسی به فایل ها و وسایل جانبی کامپیوتر دیگر روی شبکه را میدهد به طوری که مانند منابع محلی باشد
isolates
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
averages
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averaged
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averaging
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
freedom of information act
قانون فدرالی که به شهروندان عادی اجازه میدهد تا به اطلاعاتی که توسط نمایندگی فدرالی جمع اوری شده است دسترسی یابند
accession
قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
Viewdata
سیستم خانگی تحویل اطلاعات که از طریق ان استفاده کنندگان می توانند بطورمحاورهای از تلویزیونهای محلی خود به پایگاه داده مرکزی دسترسی پیدا کنند داده نما
trojan horse
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
transparently
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparent
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
synthetic dyes
رنگینه های شیمیایی
[این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
dynamic ram
حافظه با دسترسی پویا حافظه پویا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com