Total search result: 203 (35 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
justifies |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
justify |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
justifying |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
|
|
Other Matches |
|
hyphens |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
hyphen |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
spacer |
امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست |
dot |
روش نوشتن دستورات و توقف پس از یک دستور که در دستورات توکار سیستمهای کلمه پرداز وجود دارد |
dotting |
روش نوشتن دستورات و توقف پس از یک دستور که در دستورات توکار سیستمهای کلمه پرداز وجود دارد |
search and replace |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند |
one for one |
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند |
softest |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
soft |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
softer |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
redliner |
خصوصیتی در گروه کاری یا نرم افزای کلمه پرداز که امکان رنگی کردن نوشتار متن در جاهای مختلف میدهد |
word processor |
کلمه پرداز |
word processors |
کلمه پرداز |
wordmonger |
کلمه پرداز |
dedicated word processor |
کلمه پرداز اختصاصی |
stand alone word processor |
کلمه پرداز خودکفا |
harder |
کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد |
hard |
کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد |
hardest |
کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد |
keyword |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
search and replace |
جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن |
tabbing |
حرکت نشانه گر در برنامه کلمه پرداز از یک محل توقف tab به دیگری |
electronic |
توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص |
skips |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان جهش به جلو یا عقب در بخشی از متن میدهد |
bad break |
مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود |
ins key |
کلیدی که کلمه پرداز یا برنامه ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
insert |
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
insert key |
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
skipped |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان جهش به جلو یا عقب در بخشی از متن میدهد |
inserting |
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
inserts |
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
skip |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان جهش به جلو یا عقب در بخشی از متن میدهد |
intercharacter spacing |
خصوصیت کلمه پرداز که حاوی فضاهای متغیر بین کلمات است تا خط در وسط قرار گیرد |
word perfect |
یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد |
word-perfect |
یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد |
wordstar |
برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Micropro International برای کامپیوترهای CPLM و IBMPC |
maintenance |
مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی |
tabulator |
بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد |
output |
به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند |
outputs |
به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند |
hotter |
فضای متن در سمت چپ حاشیه راست در متن کلمه پرداز |
hot |
فضای متن در سمت چپ حاشیه راست در متن کلمه پرداز |
hottest |
فضای متن در سمت چپ حاشیه راست در متن کلمه پرداز |
boilerplate |
متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند |
BOF |
متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند |
validity |
صحت دستور یا کلمه رمز |
wordperfect |
برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Word Perfeet Covp که روی محدوده وسیعی از سیستم عامل و سخت افزار اجرا میشود |
auto |
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه |
autos |
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه |
zone |
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود |
zones |
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود |
functions |
دستور برنامه که اجرا را به یک تابع از پیش تعیین شده می برد یا به یک مجموعه دسورات مرتب نامدار |
function |
دستور برنامه که اجرا را به یک تابع از پیش تعیین شده می برد یا به یک مجموعه دسورات مرتب نامدار |
functioned |
دستور برنامه که اجرا را به یک تابع از پیش تعیین شده می برد یا به یک مجموعه دسورات مرتب نامدار |
sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
ruler |
میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود |
rulers |
میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود |
floating |
نشانه یا برچسبی که یک دستور یا کلمه مشخص را بیان میکند بدون توجه به محل آن |
word wrap |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
worded |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
word |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
wraparound |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
dot commands |
نوعی شکل دهی که در ان یک کلمه پرداز دستورات شکل دهی را در متن ثبت میکنداما تا زمان چاپ انها را به متن اعمال نمینماید |
separator |
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان |
statement |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
statements |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
logogriph |
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد |
filing |
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند |
format |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
formats |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
processor |
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم |
bubble sort |
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند |
sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
merge sorting algorithm |
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند |
exchanging |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
exchanges |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
exchanged |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
exchange |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
word |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
worded |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
least significant bit |
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد. |
statute at large |
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی |
prefixes |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
prefix |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
word |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
augmented |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
augments |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
augmenting |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
augment |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
worded |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
marker |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
markers |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
Persian rug |
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.] |
to rime one word with another |
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن |
deflating |
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت |
deflates |
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت |
deflated |
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت |
deflate |
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت |
sorted |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
sort |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
sorts |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
rebuffs |
جلوگیری کردن |
bridles |
جلوگیری کردن از |
checked |
جلوگیری کردن از |
restrains |
جلوگیری کردن از |
check |
جلوگیری کردن از |
restraining |
جلوگیری کردن از |
rebuff |
جلوگیری کردن |
bridle |
جلوگیری کردن از |
restrain |
جلوگیری کردن از |
bridled |
جلوگیری کردن از |
rebuffing |
جلوگیری کردن |
to keep back |
جلوگیری کردن از |
checks |
جلوگیری کردن از |
rebuffed |
جلوگیری کردن |
bridling |
جلوگیری کردن از |
to provide against |
جلوگیری کردن |
rule out |
جلوگیری کردن |
hold |
جلوگیری کردن |
hindering |
جلوگیری کردن |
hinders |
جلوگیری کردن |
prohibit |
جلوگیری کردن |
inhibit |
جلوگیری کردن |
prevents |
جلوگیری کردن از |
prevents |
جلوگیری کردن |
arrest |
جلوگیری کردن |
prohibiting |
جلوگیری کردن |
inhibits |
جلوگیری کردن |
keep |
جلوگیری کردن |
prevent |
جلوگیری کردن از |
prevented |
جلوگیری کردن |
prevented |
جلوگیری کردن از |
preventing |
جلوگیری کردن |
arrested |
جلوگیری کردن |
preventing |
جلوگیری کردن از |
prevent |
جلوگیری کردن |
arrests |
جلوگیری کردن |
hold in |
جلوگیری کردن |
prohibits |
جلوگیری کردن |
keeps |
جلوگیری کردن |
holds |
جلوگیری کردن |
hinder |
جلوگیری کردن |
pull up |
جلوگیری کردن |
hindered |
جلوگیری کردن |
ring shift |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
skip |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
skips |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
statements |
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد |
skipped |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
actual address |
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود |
modifiers |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
statement |
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد |
modifier |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
pipe |
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن |
piped |
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن |
gathered |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
gather |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
justifications |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
justification |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
snubs |
جلوگیری سرزنش کردن |
to resist heat |
از نفوذگرما جلوگیری کردن |
in order to prevent |
برای جلوگیری کردن |
repel |
نپذیرفتن جلوگیری کردن از |
to avert bankruptcy |
از ورشکستگی جلوگیری کردن |
inhibits |
از بروزاحساسات جلوگیری کردن |
snubbing |
جلوگیری سرزنش کردن |
to avoid bankruptcy |
از ورشکستگی جلوگیری کردن |
snubbed |
جلوگیری سرزنش کردن |
to pull short |
یک مرتبه جلوگیری کردن |
inhibit |
از بروزاحساسات جلوگیری کردن |
nailed |
از انتشارچیزی جلوگیری کردن |
repelled |
نپذیرفتن جلوگیری کردن از |
nail |
از انتشارچیزی جلوگیری کردن |
repels |
نپذیرفتن جلوگیری کردن از |
snub |
جلوگیری سرزنش کردن |
nails |
از انتشارچیزی جلوگیری کردن |
repelling |
نپذیرفتن جلوگیری کردن از |
GOSUB |
دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند |
basics |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
basic |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
fetches |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
fetch |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
fetched |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
effective |
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود |
prefixes |
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود |
prefix |
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود |
semi processed data |
داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا.. |
regularised |
مرتب کردن |
marshaling |
مرتب کردن |
collate |
مرتب کردن |
arranged |
مرتب کردن |
marshalled |
مرتب کردن |
marshaled |
مرتب کردن |
arrange |
مرتب کردن |
arranges |
مرتب کردن |
arranging |
مرتب کردن |