Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (30 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
streaming tape drive
دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود
Other Matches
corrective maintenance
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
to park
پارک کردن
[دستگاهی]
to work flawlessly
بطور بی عیب و نقص کار کردن
[دستگاهی]
cartridges
کارتریج
cartridge
کارتریج
maintenance
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
rollers
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
cannibalizes
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
roller
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
cannibalising
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
toner cartridge
کارتریج جوهر
emergency cartridge
کارتریج اضطراری
cartridge font
فونت کارتریج
tape cartridge
کارتریج نوار
ribbon cartridge
کارتریج نوار
magnetic tape cartridge
کارتریج نوار مغناطیسی
solid state cartridge
کارتریج نیمه هادی
solid state cartridge
کارتریج حالت جامد
cartridge
ایبدن چاپگر در یک کارتریج بسته
cartridges
ایبدن چاپگر در یک کارتریج بسته
maintain
نگهداری کردن
maintains
نگهداری کردن
maintained
نگهداری کردن
maintain
نگهداری کردن
upkeep
نگهداری کردن
manage
نگهداری کردن
to maintain one's family
نگهداری کردن
to take keep
نگهداری کردن
safeguard
نگهداری کردن
conserving
نگهداری کردن
tend
نگهداری کردن از
tended
نگهداری کردن از
support
نگهداری کردن
tending
نگهداری کردن از
tends
نگهداری کردن از
conserve
نگهداری کردن
conserved
نگهداری کردن
to maintain a road
نگهداری کردن
safeguarded
نگهداری کردن
safeguarding
نگهداری کردن
maintrain
نگهداری کردن
conserves
نگهداری کردن
safeguards
نگهداری کردن
keeps
نگهداری کردن
keep
نگهداری کردن
mewed
دراصطبل نگهداری کردن
mew
دراصطبل نگهداری کردن
mewing
دراصطبل نگهداری کردن
to bear up
نا امیدنشدن نگهداری کردن
support
تایید کردن نگهداری
bestride
نگهداری ودفاع کردن از
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
carriages
کدهایی که حرکت کارتریج چاپگر را کنترل می کنند
carriage
کدهایی که حرکت کارتریج چاپگر را کنترل می کنند
cartridge
درایوی که یک دیسک یا نوار را در کارتریج به کار می گیرد
cartridges
درایوی که یک دیسک یا نوار را در کارتریج به کار می گیرد
hold at disposal
در اختیار دیگری نگهداری کردن
to have custody of
نگهداری یا امانت داری کردن از
patronize
نگهداری کردن مشتری شدن
patronized
نگهداری کردن مشتری شدن
patronised
نگهداری کردن مشتری شدن
patronises
نگهداری کردن مشتری شدن
patronizes
نگهداری کردن مشتری شدن
to safeguard
[against]
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
carry over
<idiom>
برای بعد نگهداری کردن
keep in trust
به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
lay up
<idiom>
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
opened
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
open
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
opens
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
cryptocustodian
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
cartridge starter
سیستم استارت موتور اصلی که توسط کارتریج قابل شارژی کار میکند
wards
نگهداری کردن توجه کردن
ward
نگهداری کردن توجه کردن
minds
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
protects
نیکداشت کردن نگهداری کردن
mind
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
protect
نیکداشت کردن نگهداری کردن
protecting
نیکداشت کردن نگهداری کردن
minding
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
rom
نرم افزار ذخیره شده در ROM روی کارتریج که به راحتی قابل نصب روی کامپیوتراست .
cartridges
کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
cartridge
کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
broken
<adj.>
شکسته
[دستگاهی]
instrumental analysis
تجزیه دستگاهی
built in aerial
آنتن دستگاهی
presetting
تنظیم از قبل
[دستگاهی]
hook-up
اتصال
[به دستگاهی الکتریکی]
ripper
دستگاهی که زمین را شیارمیزند
mansion
عمارت چند دستگاهی
bitumen boiler
دستگاهی که با ان قیر رامیجوشانند
mansions
عمارت چند دستگاهی
bar bender
دستگاهی که میل گرد را خم میکند
excavator
دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
excavators
دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
automation
کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
mills
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
heliograph
دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
mill
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
reel
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeling
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeled
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reels
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
air compresser
دستگاهی که هوا را متراکم میکند
echo depth sounder
دستگاهی که عمق طنین را می سنجد
wind gauge
دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
hydromatic
دستگاهی که بافشار روغن کار میکند
termograph
دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
coffee mills
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
aeromotor
هرگونه دستگاهی که با جریان هواکار کند
inquiry station
دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
generators
دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
generator
دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
to start up something
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
to put something into operation
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
bathometer
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
to crap out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to fall over
[computer, programme, ...]
[موقتا]
کار نکردن
[دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
to have packed up
[British E]
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
camera lucida
دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
pantograph
دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
reader
هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
to crap out
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to conk out
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
marigraph
دستگاهی که نوسانات جزر ومد را ثبت میکند
to have packed up
[British E]
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
readers
هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
to conk out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
reading wand
دستگاهی که نشان ها و کدهارا به صورت نوری درک میکند
actinograph
دستگاهی که تغییرات نیروی اشعهء خورشید را ثبت میکند
atomisers
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
planimeter
دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
blasting machine
دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
atomizers
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomizer
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
check
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
batcher
دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
cons
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
con
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conned
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
demount
کنار گذاشتن یک رسانه ذخیره مغناطیسی از دستگاهی که روی ان نوشته و از ان می خواند
winch
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
eerom
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
winches
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
checks
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
winched
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
checked
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
winching
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
conning
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
franking machine
دستگاهی که تاریخ و هزینه پست را روی کاغ چاپ میکند نقش تمبر
uart
Receiver UniversalAsynchronous Transmitter دستگاهی که دادههای موازی را به داده سری تبدیل میکند
Autocue
دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد
computer output microfilm recorder
دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
assembly lines
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
deletion
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
control buoy
بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد
retention
نگهداری
keeping
نگهداری
landing, storage, delivery
نگهداری
preservation
نگهداری
conservation
نگهداری
sustenance
نگهداری
internment
نگهداری
guardianship
نگهداری
maintenance
نگهداری
sustentation
نگهداری
storage
نگهداری
sustention
نگهداری
retinue
نگهداری
protection
نگهداری
safe guard
نگهداری
holding
نگهداری
safe keeping
نگهداری
detentions
نگهداری
custody
نگهداری
upkeep
نگهداری
detainer
نگهداری
guarding subsidy
حق نگهداری
detention
نگهداری
retinues
نگهداری
combines
دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد
combine
دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد
combining
دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد
energy preservation
نگهداری انرژی
field maintenance
نگهداری صحرایی
tenability
قابلیت نگهداری
field maintenance
نگهداری در صحرا
restraints
نگهداری خودداری
restraint
نگهداری خودداری
organizational maintenance
نگهداری سازمانی
the keeping of a festival
نگهداری عید
category
طبقه نگهداری
cares
نگهداری موافبت
cared
نگهداری موافبت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com