Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
supercharge
دستگاه تشدید
Other Matches
exacerbation
تشدید
resonance
تشدید
exasperation
تشدید
aggravation
تشدید
contravention
تشدید
intensification
تشدید
resonanse
تشدید
resonances
تشدید
resonance
تشدید صدا
escalating
تشدید کردن
escalates
تشدید کردن
resonating cavity
محفظه تشدید
enhancement factor
ضریب تشدید
tensing
تشدید یافتن
tensest
تشدید یافتن
tenses
تشدید یافتن
tenser
تشدید یافتن
magnetic resonance
تشدید مغناطیسی
aggravative
مایه تشدید
agravation of punishment
تشدید مجازات
divine legislation
تشدید مجازات
tensed
تشدید یافتن
tense
تشدید یافتن
escalated
تشدید کردن
escalate
تشدید کردن
resonating
تشدید کردن
resonates
تشدید کردن
resonated
تشدید کردن
resonate
تشدید کردن
accents
تاکید تشدید
accenting
تاکید تشدید
accented
تاکید تشدید
accent
تاکید تشدید
ingravescence
افزایش تشدید
resonant
تشدید شده
tickler
پیچک تشدید
resonances
تشدید صدا
impact factor
ضریب تشدید
intensifying
تشدید کردن
intensify
تشدید کردن
intensifies
تشدید کردن
intensified
تشدید کردن
n.m.r
تشدید مغناطیسی هسته
optical resonator
تشدید کننده نوری
partial enhancement factor
ضریب تشدید جزئی
exacerbates
تشدید کردن برانگیختن
exacerbated
تشدید کردن برانگیختن
exacerbate
تشدید کردن برانگیختن
aggravation
مایه تشدید جرم
exacerbating
تشدید کردن برانگیختن
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
rhumbatron
نوع متداول محفظه تشدید
intensifying
افزایش دادن تشدید کردن
electron spin resonance
[ESR]
تشدید پارامغناطیس الکترون
[فیزیک]
intensify
افزایش دادن تشدید کردن
intensifies
افزایش دادن تشدید کردن
cynergy
پدیده تشدید یا تخفیف اثر
intensified
افزایش دادن تشدید کردن
synergy
پدیده تشدید یا تخفیف اثر
Electron paramagnetic resonance
[EPR]
تشدید پارامغناطیس الکترون
[فیزیک]
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
schwa
حرف صدا دار میان کلمه بدون تشدید
shwa
حرف صدا دار میان کلمه بدون تشدید
salted weapon
جنگ افزار اتمی که قدرت رادیواکتیو ان تشدید شده باشد
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
helmzhold resonator
محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
unit
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
design stress resultant
تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
remands
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
automatic search jammer
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
phototransistor
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
direct access storage device
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
intercept receiver
دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
column grinder
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
telephone repeater
دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
laser linescan
دستگاه تجسس هدف لیزری دستگاه مراقبت هدف لیزری
survey meter
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
preset vector
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
declination constant
زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
traversing mechanism
دستگاه حرکت در سمت دستگاه سمت
magnetic nuclear resonance
تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
nuclear magnetic resonance
تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
moving iron instrument
دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
systems
دستگاه
organ system
دستگاه
apparatus
دستگاه
system
دستگاه
instrument
دستگاه
devices
دستگاه
plant
دستگاه
appurtenance
دستگاه
team
یک دستگاه
teams
یک دستگاه
plants
دستگاه
device
دستگاه
nervous systems
دستگاه پی
nervous system
دستگاه پی
utensils
دستگاه
utensil
دستگاه
device code
کد دستگاه
mechanisms
دستگاه
setting up
دستگاه
machines
دستگاه
sets
دستگاه
appliances
دستگاه
unit
یک دستگاه
unit
دستگاه
appliance
دستگاه
units
دستگاه
units
یک دستگاه
machine
دستگاه
mechanism
دستگاه
equipment
دستگاه
installations
دستگاه
set
دستگاه
machined
دستگاه
installation
دستگاه
active device
دستگاه فعال
abel closed tester
دستگاه ابل
abrasive cutting machine
دستگاه برش
telegraphs
دستگاه تلگراف
rhombohedral system
دستگاه لوزوجهی
powered
دستگاه برقی
powering
دستگاه برقی
absorption apparatus
دستگاه جذب
respiratory system
دستگاه تنفسی
carriers
دستگاه کاریر
carrier
دستگاه کاریر
powers
دستگاه برقی
facsimile (machine)
دستگاه فکس
power
دستگاه برقی
active device
دستگاه کنشی
safety device
دستگاه ضامن
idiot box
<idiom>
دستگاه تلوزیون
milling machine
دستگاه فرز
rolling mill
دستگاه نورد
evaporator
دستگاه اب شیرین کن
air exhausting plant
دستگاه خلاء
fax (machine)
دستگاه فکس
mental apparatus
دستگاه ذهن
after burner
دستگاه پس سوز
rivet gun
دستگاه پرچ
anaglyphoscope
دستگاه ژرفانما
aerator
دستگاه بخور
mimeograph
دستگاه تکثیر
automatics
دستگاه خودکار
appendage
دستگاه فرعی
appendages
دستگاه فرعی
robot
دستگاه خودکار
robots
دستگاه خودکار
retort
دستگاه تقطیر
retorts
دستگاه تقطیر
reference frame
دستگاه مقایسهای
device
شعار دستگاه
gasifying apparatus
دستگاه تبخیر
curlers
دستگاه فرزنی
curler
دستگاه فرزنی
vibrator
دستگاه ارتعاش
nervous system
دستگاه عصبی
nervous systems
دستگاه عصبی
fifth column
دستگاه جاسوسی
punching machine
دستگاه منگنه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com