English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
heliocentric system دستگاه خورشید مرکزی
Other Matches
central heating system دستگاه حرارت مرکزی
cns دستگاه عصبی مرکزی
geocentric system دستگاه زمین مرکزی
abneural واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
heliocentric دارای مرکز در خورشید دوار بدور خورشید
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
cpu time مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
headquarters شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central postal directory دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
sunning خورشید
suns خورشید
the greater lumen خورشید
sol خورشید
daystar خورشید
day star خورشید
sun خورشید
sunned خورشید
phoebus خورشید
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
solar eclipse گرفت خورشید
mock sun عکس خورشید
declination میل خورشید
macule لکه خورشید
sun's disk قرص خورشید
eclipse of the sun خورشید گرفتگی
corona خرمن خورشید
air thread لعاب خورشید
actinometre پرتوسنج خورشید
heliometer خورشید سنج
d. of the sun انحراف خورشید
coronas خرمن خورشید
actinometer پرتوسنج خورشید
sol الهه خورشید
parhelion عکس خورشید
perihelion حضیض خورشید
helium گاز خورشید
samson اهل خورشید
titans خدای خورشید
titan خدای خورشید
sunlight نور خورشید
parhelion خورشید کاذب
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
sunspot لکه روی خورشید
spectrohelioscope طیف بین خورشید
coronel هاله خورشید وغیره
hour angle زاویه ساعتی خورشید
coronal هاله خورشید وغیره
the setting of the sun غروب کردن خورشید
helios دارگونه خورشید خورشیدخدا
chromatosphere هاله سرخ خورشید
sunglow فلق و شفق خورشید
opposition jupiter to the sun تقابل بر جیس با خورشید
anthelion هاله رو به روی خورشید
parheliacal مانند عکس خورشید
first light اولین طلیعه خورشید
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
photoheliograph دوربین مخصوص عکسبرداری از خورشید
sunrise طلوع خورشید تیغ افتاب
sunrises طلوع خورشید تیغ افتاب
heliometer الت پیمایش قطر خورشید
solar flare تشعشع ناگهانی نیروی خورشید
pyrheliometer گرماسنج ونیرو سنج خورشید
gossamery لعاب خورشید پارچه بسیارنازک
perihelion نزدیکترین نقطه مدار به خورشید
The earth moves round the sun . زمین بدور خورشید می گردد
The earth moves round the sun. زمین دوز خورشید می چرخد
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
Plants store up the sun's energy. گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
sunlight تابش افتاب انعکاس نور خورشید
actinogram ثبت تغییرات نیروی اشعهء خورشید
to screen one's eyes from the sun از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
snowblink انعکاس نور خورشید بر روی برف یا یخ
aureole هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
spectroheliogram تصویر یک رنگ طیف نمای خورشید
solunar حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
aureola هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
midnight sun خورشید بالای افق در نیمه شب تابستان
spectroheliograph تصویریک رنگ طیف نمای خورشید
shoot رصد کردن خورشید یاستارگان باارتفاع سنج
shoots رصد کردن خورشید یاستارگان باارتفاع سنج
flocculus دسته کوچکی از الیاف پشمی کلف خورشید
actinochemistry مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
parhelic وابسته به عکس خورشیدیاشمس کاذب مانندعکس خورشید
reversing layer لایه نازکی در قسمت پایینی اتمسفر خورشید
heliometry پیمایش قوسهای اسمانی یافاصلههای ستارگان قطرپیمایی خورشید
camera lucida [ابزاری که نور خورشید را بوسیله منشور منعکس می کند.]
autumnal equinox نقطه عبور خورشید ازاستوای نجومی در اول پاییز
actinograph دستگاهی که تغییرات نیروی اشعهء خورشید را ثبت میکند
mithra نام دارگونه روشنایی یا خورشید در میان ایرانیان باستانی
noise استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
noises استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
helical ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشید قابل رویت است شمسی
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
sailed سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailings سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
supernova ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernovas ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
langley واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیرمتشعشع
sail سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
supernovae ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
apolline [نوعی خطوط تزئینی مربوط به آپولو خدای خورشید در دوره باروک و رنسانس استفاده می شد.]
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
cores مرکزی
focal line خط مرکزی
cl خط مرکزی
central pumping station مرکزی
centre pocket مرکزی
core مرکزی
focal مرکزی
centrical مرکزی
axial مرکزی
centerline خط مرکزی
central مرکزی
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
centralist مرکزی نگر
subcentral زیر مرکزی
central تلفن چی مرکزی
centralists مرکزی نگر
spherical angle زاویه مرکزی
state government دولت مرکزی
head office دفتر مرکزی
head office اداره مرکزی
central fissure شیار مرکزی
central sulcus شیار مرکزی
centrum جسم مرکزی
centrosymmetric متقارن مرکزی
centripetal جانب مرکزی
centrifugal گریز از مرکزی
centrically بطور مرکزی
central government حکومت مرکزی
central head فشار مرکزی
centre game بازی مرکزی
central limit theorem قضیه حد مرکزی
central position وضعیت مرکزی
central site سایت مرکزی
central heating گرمایش مرکزی
holding company شرکت مرکزی
central processing unit واحدپردازنده مرکزی
central processor پردازشگر مرکزی
central processor پردازنده مرکزی
three center bonding پیوند سه مرکزی
three centred curve منحنی سه مرکزی
central terminal پایانه مرکزی
nuclei لب هسته مرکزی
nucleus لب هسته مرکزی
central load بار مرکزی
central office دفتر مرکزی
central station نیروگاه مرکزی
central position قرارگاه مرکزی
central heating حرارت مرکزی
central convolution شکنج مرکزی
boost coil کوئل مرکزی
central bank بانک مرکزی
mainframe پردازنده مرکزی
mainframes پردازنده مرکزی
fovea centralis فرورفتگی مرکزی
fore and aft center line خط مرکزی سراسری
central focusing wheel چرخهزوم مرکزی
eccentricity برون مرکزی
concourse تالار مرکزی
eccentricities برون مرکزی
centralized plan پلان مرکزی
centralism مرکزی نگری
center distance فاصله مرکزی
center base میدان مرکزی
center گروه مرکزی
directrix خط تیر مرکزی
central کامپیوتر مرکزی
central control desk میزفرمان مرکزی
central city شهر مرکزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com