Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
geocentric system
دستگاه زمین مرکزی
Other Matches
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
heliocentric system
دستگاه خورشید مرکزی
central heating system
دستگاه حرارت مرکزی
cns
دستگاه عصبی مرکزی
geocentric
دوران زمین مرکزی
geothermic
وابسته به حرارت مرکزی زمین
geocentric
دارای مرکزی در زمین زمینی
geothermal
وابسته به حرارت مرکزی زمین
abneural
واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
earth leakage indicator
دستگاه نشاندهنده نشتی زمین
earth resistance meter
دستگاه اندازه گیری مقاومت زمین
cpu time
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
headquarters
شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
central pumping station
مرکزی
focal line
خط مرکزی
core
مرکزی
axial
مرکزی
focal
مرکزی
cl
خط مرکزی
centre pocket
مرکزی
centrical
مرکزی
cores
مرکزی
centerline
خط مرکزی
central
مرکزی
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
state government
دولت مرکزی
centrum
جسم مرکزی
fovea centralis
فرورفتگی مرکزی
centrosymmetric
متقارن مرکزی
centripetal
جانب مرکزی
centrifugal
گریز از مرکزی
centrically
بطور مرکزی
central
تلفن چی مرکزی
three center bonding
پیوند سه مرکزی
three centred curve
منحنی سه مرکزی
eccentricity
برون مرکزی
centre game
بازی مرکزی
subcentral
زیر مرکزی
eccentricities
برون مرکزی
fore and aft center line
خط مرکزی سراسری
central terminal
پایانه مرکزی
central
کامپیوتر مرکزی
spherical angle
زاویه مرکزی
central station
نیروگاه مرکزی
central site
سایت مرکزی
central gyrus
شکنج مرکزی
central convolution
شکنج مرکزی
central control desk
میزفرمان مرکزی
central city
شهر مرکزی
central canal
مجرای مرکزی
central bank
بانک مرکزی
center base
میدان مرکزی
center
گروه مرکزی
central focusing wheel
چرخهزوم مرکزی
boost coil
کوئل مرکزی
central fissure
شیار مرکزی
central sulcus
شیار مرکزی
central processor
پردازشگر مرکزی
central processor
پردازنده مرکزی
central processing unit
واحدپردازنده مرکزی
central position
وضعیت مرکزی
central position
قرارگاه مرکزی
central office
دفتر مرکزی
central load
بار مرکزی
centralism
مرکزی نگری
central limit theorem
قضیه حد مرکزی
central head
فشار مرکزی
central government
حکومت مرکزی
axial pressure
فشار مرکزی
center distance
فاصله مرکزی
head office
اداره مرکزی
concourse
تالار مرکزی
centralized plan
پلان مرکزی
mainframes
پردازنده مرکزی
centralists
مرکزی نگر
mainframe
پردازنده مرکزی
centralist
مرکزی نگر
holding company
شرکت مرکزی
central heating
حرارت مرکزی
nuclei
لب هسته مرکزی
nucleus
لب هسته مرکزی
central heating
گرمایش مرکزی
head office
دفتر مرکزی
directrix
خط تیر مرکزی
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
central processing unit
واحد پردازش مرکزی
centred
وسط ونقطه مرکزی
post offices
اداره مرکزی پست
downtown
قسمت مرکزی شهر
post office
اداره مرکزی پست
vertical center line illusion
خطای خط قائم مرکزی
centre pawns
پیادههای مرکزی شطرنج
central tendency measures
اندازههای گرایش مرکزی
measures of central tendency
اندازههای گرایش مرکزی
centre counter defence
دفاع متقابل مرکزی
the middlands
استانهای مرکزی انگلستان
central planning
برنامه ریزی مرکزی
central mass storage
انباره انبوه مرکزی
centered
وسط ونقطه مرکزی
German Central Bank
بانک مرکزی آلمان
center
وسط ونقطه مرکزی
axis of the bore
محور مرکزی لوله
GHQ
مخفف ستاد مرکزی
inner city
بخش مرکزی شهر
inner cities
بخش مرکزی شهر
center of gravity axis
محور ثقل مرکزی
cento
سازمان پیمان مرکزی
conurbations
شهر مهم مرکزی
unit central processing
واحد پردازش مرکزی
core
هسته مرکزی مفتول
cores
هسته مرکزی مفتول
centre
وسط ونقطه مرکزی
central control panel
تابلوی مرکزی کنترل
centers
وسط ونقطه مرکزی
nave
تالار مرکزی صحن
naves
تالار مرکزی صحن
multicenter binding
پیوند چند مرکزی
heartlands
منطقه مرکزی وحیاتی
one shot pump
پمپ روغن مرکزی
precentral gyrus
شکنج پیش مرکزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com