Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
conceptual nervous system
دستگاه عصبی فرضی
Other Matches
nervous system
دستگاه عصبی
nervous systems
دستگاه عصبی
cns
دستگاه عصبی مرکزی
visceral nervous system
دستگاه عصبی احشایی
parasympathetic nervous system
دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
sympathetic nervous system
دستگاه عصبی سمپاتیک
vegetative nervous system
دستگاه عصبی نباتی
autonomic nervous system
دستگاه عصبی نباتی
ans
دستگاه عصبی خود مختار
sympathetic nervous system
دستگاه عصبی خود کار
autonomic
منسوب به دستگاه عصبی خودکار
autonomic nervous system
دستگاه عصبی خود مختار
parasympathetic
وابسته به دستگاه عصبی نباتی پاراسمپاتی
cybernetics
مطالعه ومقایسه بین دستگاه عصبی خودکارکه مرکب ازمغز واعصاب میباشدبادستگاه الکتریکی ومکانیکی فرمانشناسی
assumed grid
شبکه فرضی سیستم مختصات فرضی
assumed decimal point
ممیز فرضی نقطه اعشار فرضی
neuritis
التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
nervation
ساختمان عصبی شبکه عصبی
neuralgia
درد عصبی مرض عصبی
false origin
مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
v , series
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
an imaginary line
خط فرضی
hypothetic
فرضی
hypothetial
فرضی
presumptive title
حق فرضی
agonic line
خط فرضی
theoretical
فرضی
imaginary
فرضی
assumptive
فرضی
suppisitive
فرضی
suppositive
فرضی
suppositional
فرضی
phantom line
خط فرضی
assumed
فرضی
obligatory
فرضی
supposed
فرضی
hypothetical
فرضی
presumptive
فرضی
assumed position
موضع فرضی
assumed orientation
توجیه فرضی
notional income
درامد فرضی
supposed death
موت فرضی
presumed death
موت فرضی
persumptive death
موت فرضی
presumption of death
موت فرضی
hypostatic
اصلی- فرضی
assumed azimuth
گرای فرضی
presumptive title
سمت فرضی
hypothetical case
دعوی فرضی
presumptive
فرضی احتمالی
assumed mean
میانگین فرضی
john done
اسم فرضی
theoretical competition
رقابت فرضی
implied trust
مسئولیت فرضی
fictitious thickness
ضخامت فرضی
suppositious
فرضی خیالی
fictitious thickness
ضخامت فرضی
supposedly
بطور فرضی
arbitrary control
کنترل فرضی
hypothetical construct
سازه فرضی
supposition
فرضی انگاشتی
suppositions
فرضی انگاشتی
dead reckoning
نقطه فرضی
dead reckoning
محل فرضی
assumed name
نام فرضی
line of scrimmage
خط فرضی تجمعی
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
presumption of the death decree
حکم موت فرضی
hypothetico deductive method
روش فرضی- قیاسی
differential ballistic wind
باد بالیستیکی فرضی
agonic line
خط فرضی روی نقشه
warrant of presumed death
حکم موت فرضی
rule of thumb
حساب تخمینی و فرضی
implied malice
سوء نیت فرضی
assumed grid
شبکه بندی فرضی
home whistle
امتیاز واقعی یا فرضی
intervening variable
متغیر فرضی رابط
ideals
نمونه کامل فرضی
hypothesis
قضیه فرضی نهشته
presumption of death decree
حکم موت فرضی
hypotheses
قضیه فرضی نهشته
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
fictitious force
نیروی فرضی
[فیزیک]
ideal
نمونه کامل فرضی
cone of scape
مخروط فرضی در اگزوسفر
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
arbitrary control
کنترل با استفاده از گرایامختصات فرضی
lay line
خط فرضی مسیر قایق به مقصد
head string
خط عرضی فرضی وسط میزبیلیارد
graviton
واحد بنیادی فرضی گرانش
hypostasis
موجود فرضی حالت تعلیق
assumed orientation
توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
It is quite a hypothetical case .
این یک قضیه کاملا" فرضی است
four yard line
خط فرضی 4 متر به موازات دوازه واترپولو
tabula rasa
مرحله فرضی فکری خالی ازافکاروتخیلات
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
neurotic
عصبی
engram
رد عصبی
on pins and needles
<idiom>
عصبی
overwrought
عصبی
twitchy
عصبی
nervous
عصبی
keyed up
<idiom>
عصبی
neurogram
رد عصبی
uptight
عصبی
nervelessness
بی عصبی
neural
عصبی
abnerval
عصبی
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
long string
خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
Relax!
عصبی نشو!
neurofibril
تار عصبی
nerves
رشته عصبی
nerve fibre
تار عصبی
nerve
رشته عصبی
neural network
شبکه عصبی
nerve center
مرکز عصبی
neuron
یاخته عصبی
neural lesion
ضایعه عصبی
neural reverbration
ارتعاش عصبی
neural satiation
اشباع عصبی
nerve ending
پایانه عصبی
nerve deafness
کری عصبی
nerve current
جریان عصبی
neural induction
القای عصبی
nerve cell
سلول عصبی
nerve path
گذرگاه عصبی
nervelessly
از روی بی عصبی
nerve tissue
بافت عصبی
neural bond
پیوند عصبی
nerve impulse
تکانه عصبی
nerve cell
یاخته عصبی
lose temper
<idiom>
عصبی شدن
neural circuit
مدار عصبی
nerve plexus
شبکه عصبی
neuroplexus
شبکه عصبی
nerve block
وقفه عصبی
neural conduction
رسانش عصبی
neuritis
التهاب عصبی
neurons
یاخته عصبی
causalgia
سوزش عصبی
psychochemical agent
گاز عصبی
anorexia nervosa
بی اشتهایی عصبی
interneuron
داخل عصبی
neural discharge
تخلیه عصبی
willies
حمله عصبی
neuralgia
درد عصبی
ganglion
غده عصبی
psychochemical agent
عامل عصبی
interneural
داخل عصبی
shocked
حمله عصبی
shock
حمله عصبی
neural arc
قوس عصبی
plexus
شبکه عصبی
shocks
حمله عصبی
neurocyte
یاخته عصبی
sweat bullets/blood
<idiom>
عصبی بودن
Utopias
دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
Utopia
دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
data line
خط فرضی که نمایشگر حدفاصله بین دو روز عملیات میباشد
purpuric acid
اسید فرضی که نمک های آن ارغوانی رنگ هستند
unipolar
سلولهای عصبی یک قطبی
jittery
وحشت زده و عصبی
discharge
شلیک عصبی تخلیه
discharges
شلیک عصبی تخلیه
tract
دسته تار عصبی
parabiosis
وقفه رسانش عصبی
neurotic
دچار اختلال عصبی
anorexic
مبتلا به بی اشتهایی عصبی
preganglionic
قبل از عقده عصبی
neuroblast
یاخته رویانی عصبی
nerve agent
عامل شیمیایی عصبی
bradyarthria
کندگویی عصبی- ماهیچه یی
on edge
<idiom>
خیلی عصبی وخشمگین
commissural fibres
رشتههای عصبی رابط
neuropsychiatric
مرض روانی و عصبی
hysteria
هیستری حمله عصبی
neuropsychiatric
درمان روانی عصبی
neuropath
دچار اختلالات عصبی
neuromuscular coordination
هماهنگی عصبی- عضلانی
neurogenic
دارای ریشه عصبی
reciprocal innervation
تحریک عصبی تقابلی
tenser
عصبی وهیجان زده
tenses
عصبی وهیجان زده
tensest
عصبی وهیجان زده
tensing
عصبی وهیجان زده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com