English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
secret service دستگاه محرمانه دولت
secret services دستگاه محرمانه دولت
Other Matches
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
federal state دولت متحده یا دولت اتحادی
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
restricted محرمانه
arcane محرمانه
confidental محرمانه
backsides محرمانه
privately محرمانه
privates محرمانه
private code کد محرمانه
jackes محرمانه
private محرمانه
hush hush محرمانه
hush-hush محرمانه
backside محرمانه
classified محرمانه
necessary house محرمانه
cheek by jowl محرمانه
secret محرمانه
esoteric محرمانه
subrosa محرمانه
confidential محرمانه
secrets محرمانه
in secret محرمانه
tete a tete محرمانه
confidentially محرمانه
in private محرمانه
privily محرمانه
closed محرمانه بسته
private code رمز محرمانه
in confidence بطور محرمانه
backstage محرمانه خصوصی
surreptitious پنهان محرمانه
confidential خیلی محرمانه
secrecy محرمانه بودن
off the record محرمانه و خصوصی
off-the-record محرمانه و خصوصی
closed meeting گردهمایی محرمانه
closed conference گردهمایی محرمانه
private talk گفتگوی محرمانه
confided محرمانه گفتن
privity موضوع محرمانه
conclave انجمن محرمانه
conclaves انجمن محرمانه
private محرمانه سرجوخه
confides محرمانه گفتن
surreptitiously محرمانه جانشین
confide محرمانه گفتن
privy خصوصی محرمانه
privates محرمانه سرجوخه
privileged communication مدارک محرمانه
confidential دارای ماموریت محرمانه
underground تشکیلات محرمانه وزیرزمینی
tip محرمانه رساندن نوک
behind the stage <adj.> <adv.> محرمانه [اصطلاح مجازی]
hugger mugger تنهایی مطلب محرمانه
data privacy محرمانه بودن داده ها
tipping محرمانه رساندن نوک
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
administrative crypto account نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
underplot دسیسه محرمانه دوز و کلک
get wise to something/somebody <idiom> درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
tipsters فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
snoopy بعمل اورنده تحقیقات محرمانه
tipster فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
to give one the straight tip محرمانه چیزیرا بکسی خبردادن
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
top secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
under the rose نهانی زیر جلی محرمانه در خفا
collogue توط ئه چیدن محرمانه گفتگو کردن
putsches توط ئه محرمانه برای برانداختن حکومت
top-secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
putsch توط ئه محرمانه برای برانداختن حکومت
to have a closed meeting نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
declassifying تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
Between you , me and the gatepost. Between ourselves . میان خودمان باشد( محرمانه باقی بماند )
declassifies تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassified تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
protection عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
power دولت
state- دولت
powered دولت
state دولت
stated دولت
states دولت
mammon دولت
stating دولت
respublica دولت
governments دولت
government دولت
powers دولت
powering دولت
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
government stock سهام دولت
head of the state رئیس دولت
state budget بودجه دولت
civil servant [British E] کارمند دولت
loyalists دولت دوست
loyalist دولت دوست
mafia دولت ستیزی
military government دولت نظامی
state- دولت استان
vassal atate دولت پوشالی
government expenditures هزینههای دولت
territory of state قلمرو دولت
public officer [American E] کارمند دولت
mafias دولت ستیزی
state دولت استان
war state دولت جنگی
Whitehall دولت انگلیس
office-holders کارمند دولت
states دولت استان
mandatary دولت قیم
government treasury خزانه دولت
national state دولت ملی
stated دولت استان
quirinal دولت ایتالیا
stating دولت استان
govt government دولت
money bag دارایی دولت
cabinet هیات دولت
puppet government دولت پوشالی
cabinets هیات دولت
buffer state دولت حایل
independent state دولت مستقل
the policy of the government رویه دولت
stateless بی دولت بی وطن
enemy state دولت دشمن
forfeit to the state ضبط دولت
public debt بدهی دولت
ambassadors ماموررسمی یک دولت
totaliarian state دولت توتالیتر
government department وزارتخانه دولت
Kremlin دولت شوروی
Ottawa دولت کانادا
state property دارائی دولت
nation-states دولت ملی
nation-state دولت ملی
the body politic ملت و دولت
chief of state رئیس دولت
ambassador ماموررسمی یک دولت
the policy of the government سیاست دولت
government budget بودجه دولت
Downing Street دولت انگلیس
officer کارمند دولت
Warsaw دولت لهستان
lese majestyodhkj &odhkj fvqn پادشاه یا دولت
pillars of the state ارکان دولت
state government دولت مرکزی
nation state دولت ملی
public servant مستخدم دولت
office-holder کارمند دولت
official کارمند دولت
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
non serverign acts اعمال تصدی دولت
bounties کمک اقتصادی دولت
government transfer payments پرداختهای انتقالی دولت
federalist طرفدار دولت فدرال
protected state دولت تحت الحمایه
subsidy کمک بلاعوض دولت
vassal atate دولت دست نشانده
dependent state دولت غیر مستقل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com