Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
synchronous device
دستگاه همزمان
Search result with all words
spool
Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
spools
Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
clocking
روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
synchronizer
دستگاه همزمان کننده
Other Matches
processor
به صورت همزمان همزمان کار کند
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
paralleling
همزمان
parallel
همزمان
simultaneous
همزمان
coincidentally
همزمان
isochronous
همزمان
contemporary
همزمان
isochrone
همزمان
parallels
همزمان
parallelling
همزمان
concurrent
همزمان
parallelled
همزمان
synchronic
همزمان
proportional
همزمان
synchronous
همزمان
synchronizer
همزمان گر
paralleled
همزمان
contemporaries
همزمان
simultaneously
همزمان
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
synchronous admittance
گذرایی همزمان
synchronised
همزمان کردن
synchronising
همزمان کردن
synchronize
همزمان کردن
synchronous telegraphy
تلگراف همزمان
synchronizes
همزمان کردن
synchronous communication
ارتباط همزمان
synchronous network
شبکه همزمان
synchronous operation
عملیات همزمان
synchronous reactance
راکتانس همزمان
synchronous speed
سرعت همزمان
coincide
همزمان بودن
coincided
همزمان بودن
coincides
همزمان بودن
synchronous transmission
مخابره همزمان
synchronous vibrator
لرزه گر همزمان
synchronous motor
موتور همزمان
synchronous machine
ماشین همزمان
coinciding
همزمان بودن
synchronises
همزمان کردن
synchronous condenser
خازن همزمان
synchronous phase advance
خازن همزمان
synchronous transmission
انتقال همزمان
synchronous generator
مولد همزمان
synchronous impedance
ناگذرایی همزمان
synchroscope
همزمان نما
concurrent
همرو همزمان
synchronization
همزمان سازی
concentred elimination
حذف همزمان
concurrently
اجرای همزمان
synchronic
همگاه همزمان
concurrent processing
پردازش همزمان
synchrinized
همزمان بودن
syncheronous communications
مخابره همزمان
concurrent training
اموزش همزمان
concurrent validity
اعتبار همزمان
simultaneous extinction
خاموشی همزمان
concentred exchange
تبادل همزمان
concurrent operation
عملکرد همزمان
concurrent
تقریباگ همزمان
concurrent reinforcement
تقویت همزمان
selsyn
موتور همزمان
simultaneous processing
پردازش همزمان
synchronizing
همزمان سازی
simultaneity
همزمانی همزمان
concurrent execution
اجرای همزمان
synchronized sweep
روبش همزمان
concentred reaction
واکنش همزمان
concurrent variation
تغییر همزمان
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
binary synchronous communication
ارتباطات همزمان دودویی
volley fire
پرتاب همزمان گلوله ها با هم
coincident penalty
پنالتی همزمان دو تیم
compatability
قابلیت کار همزمان
concurrent programming
برنامه نویسی همزمان
full duplex
پروتکل دوسوی همزمان
concurrent program execution
اجرای همزمان برنامه
parallels
که همزمان ارسال می شوند
acoustic synchronizer
همزمان ساز صوتی
parallels
که همزمان ارسال شود
paralleling
که همزمان ارسال می شوند
paralleling
که همزمان ارسال شود
held ball
گرفتن همزمان توپ
paralleled
که همزمان ارسال می شوند
paralleled
که همزمان ارسال شود
parallel
که همزمان ارسال می شوند
parallel
که همزمان ارسال شود
synchronizing pulses
ضربههای همزمان سازی
synchronizing separator
جداکننده همزمان سازی
synchronizing signal
پیام همزمان ساز
horizontal synchronizing
همزمان ساز افقی
parallelled
که همزمان ارسال شود
parallelling
که همزمان ارسال می شوند
parallelling
که همزمان ارسال شود
simultaneous color television
تلویزیون رنگی همزمان
two way simultaneous operation
عملکرد همزمان دو طرفه
simultaneous input/output
ورودی و خروجی همزمان
parallelled
که همزمان ارسال می شوند
synchronizing torque
گشتاور پیچشی همزمان
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
mainframe computer
مانند تعداد عملوند همزمان
bursts
پیام همزمان ساز رنگ
bisync
synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
burst
پیام همزمان ساز رنگ
simultaneous
باهم واقع شونده همزمان
duplex
ارسال داده در دو جهت همزمان
overlap processing
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
synchronize
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronises
همزمان شدن با هم مطابق کردن
color sync signal
پیام همزمان ساز رنگ
synchronising
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizes
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronised
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizing limiter
لامپ مراقب همزمان سازی
duplexes
ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
duplexes
ارسال داده در دو جهت همزمان
duplex
ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
synchronising
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
doubled up
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
doubled
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
synchronised
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
petri nets
مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
operand
عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
tandems
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
multiple foul
خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
simultaneous
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
simultaneous
دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
immediate
عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
tandem
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
unit
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
parallelled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
pseudostereo
ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
parallels
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
interleaving
به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
multitasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
paralleling
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
sdlc
Control Link SynchronousData کنترل پیونددادهای همزمان
coresident
دو یا چند برنامه که همزمان در حافظه اصلی هستند
parallelling
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
isochronal
همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
simultaneous
ارسال داده و کدهای کنترل در دو جهت همزمان .
parallelling
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
duplex
مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
paralleled
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
macs
کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
parallelled
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
deal
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
deals
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
mac
کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
paralleling
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
Glasgow School
[نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
multi programming
سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
alternate
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternated
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternates
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
coordination
سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
arithmetic
عمل ریاضی انجام شده توسط پردازنده همزمان
parallels
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallel
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
duplexes
مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
automatic search jammer
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com