English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
ingot retractor دستگاه کشش مجدد شمش
Search result with all words
delay line storage یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد
Other Matches
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
unit دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units دستگاه قسمتی از یک دستگاه
further on مجدد
seconded مجدد
furthermore مجدد
seconding مجدد
furthering مجدد
furthers مجدد
renewed مجدد
second مجدد
furthered مجدد
seconds مجدد
further مجدد
reflorescence مجدد
automatic search jammer دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
resale حراج مجدد
reintegration استقرار مجدد
reshipment حمل مجدد
restart شروع مجدد
regelation انجماد مجدد
regeneracy تولید مجدد
reinfection عفونت مجدد
resorption مکیدن مجدد
reinterpretation تفسیر مجدد
reinsurance بیمه مجدد
reporduce تولید مجدد
reoccur فهور مجدد
republication انتشار مجدد
re-runs نمایش مجدد
renascence زندگی مجدد
remotion حرکت مجدد
resale فروس مجدد
renegotiation مذاکره مجدد
rerun اجرای مجدد
resupply اماد مجدد
reorganising سازماندهی مجدد
reorganising تشکیلات مجدد
reorganises سازماندهی مجدد
reorganises تشکیلات مجدد
reorganised سازماندهی مجدد
reorganised تشکیلات مجدد
revaluation ارزیابی مجدد
revaluation بهاگذاری مجدد
retrials محاکمه مجدد
retrial محاکمه مجدد
retrial ازمایش مجدد
readjustments سازگاری مجدد
readjustment سازگاری مجدد
reloads بارکردن مجدد
reloads پر کردن مجدد
reorganize تشکیلات مجدد
reorganize سازماندهی مجدد
resurvey بررسی مجدد
retransmission مخابره مجدد
retransmission ارسال مجدد
retread process تعمیر مجدد
remarriages ازدواج مجدد
remarriage ازدواج مجدد
restoration استقرار مجدد
re-examination بازپرسی مجدد
reorganized سازماندهی مجدد
re examination بازپرسی مجدد
reorganizing سازماندهی مجدد
reorganizing تشکیلات مجدد
reorganizes سازماندهی مجدد
reorganizes تشکیلات مجدد
reorganized تشکیلات مجدد
reloading بارکردن مجدد
after shrinkage انقباض مجدد
replenish تدارک مجدد
replenish پرکردن مجدد
subdivisions تقسیم مجدد
subdivision تقسیم مجدد
remands بازداشت مجدد
remanding بازداشت مجدد
remanded بازداشت مجدد
remand بازداشت مجدد
reissuing چاپ مجدد
reissues چاپ مجدد
reissued چاپ مجدد
reissue چاپ مجدد
re attachment توقیف مجدد
re claim تقاضای مجدد
revisits ملاقات مجدد
replenished پرکردن مجدد
replenished تدارک مجدد
crossecheck مقابله مجدد
reproductions تولید مجدد
reproduction تولید مجدد
reinforcement وضع مجدد
recurrences رویدادن مجدد
recurrence رویدادن مجدد
restatement بیان مجدد
reassurances اطمینان مجدد
reassurance اطمینان مجدد
recreations خلق مجدد
recreation خلق مجدد
reconditioning تعمیر مجدد
replenishing پرکردن مجدد
replenishes تدارک مجدد
replenishes پرکردن مجدد
revisiting ملاقات مجدد
revisited ملاقات مجدد
revisit ملاقات مجدد
restatements بیان مجدد
reconviction محکومیت مجدد
recoupment کسب مجدد
recrystallization تبلور مجدد
rededication اهدا مجدد
rededication تقدیم مجدد
redirection راهنمایی مجدد
reebtry ورود مجدد
reebtry دخول مجدد
reebtry تملک مجدد
replenishing تدارک مجدد
reeducation تربیت مجدد
reenlistment سربازگیری مجدد
reentrance دخول مجدد
reexport صادرات مجدد
reconveyance اعاده مجدد
reconversion گرایش مجدد
re establishment تاسیس مجدد
reactivation فعالیت مجدد
reallocation تخصیص مجدد
reapparition فهور مجدد
recounts شمارش مجدد
recounting شمارش مجدد
recounted شمارش مجدد
recount شمارش مجدد
recaption توقیف مجدد
reorganization تشکیلات مجدد
reorganization سازماندهی مجدد
rally اجتماع مجدد
rallies اجتماع مجدد
rallied اجتماع مجدد
recompile کامپایل مجدد
reformat فرمت مجدد
reloading پر کردن مجدد
repayments پرداخت مجدد
comeback دستیابی مجدد
retaken گرفتن مجدد
retake گرفتن مجدد
regenerate تولید مجدد
regenerated تولید مجدد
regenerates تولید مجدد
regenerating تولید مجدد
rehearsal تکرار مجدد
re election انتخاب مجدد
repayment پرداخت مجدد
reversion ترجمه مجدد
rearrangement ترتیب مجدد
rearrangements ترتیب مجدد
retaking گرفتن مجدد
retakes گرفتن مجدد
re-election انتخاب مجدد
rehearsals تکرار مجدد
redrawing رسم مجدد
reloaded بارکردن مجدد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com