English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
comeback دستیابی مجدد
comebacks دستیابی مجدد
Other Matches
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
instantaneous access زمان دستیابی کوتاه به رسانه با دستیابی تصادفی
re endorsement پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
ram حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی به به هر ترتیبی را میدهد بدون نیاز به دستیابی به باقی مانده در اول مقایسه شود با sequatial accen memory
rams حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی به به هر ترتیبی را میدهد بدون نیاز به دستیابی به باقی مانده در اول مقایسه شود با sequatial accen memory
rammed حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی به به هر ترتیبی را میدهد بدون نیاز به دستیابی به باقی مانده در اول مقایسه شود با sequatial accen memory
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
thinners وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thin وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thins وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinned وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinnest وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
isam Access IndexedSequential روش دستیابی ترتیبی شاخص دار روش دستیابی ترتیبی فهرست دارethod
random access memory حافظه با دستیابی تصادفی حافظه دستیابی مستقیم
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
reflorescence مجدد
renewed مجدد
seconds مجدد
furthermore مجدد
further مجدد
further on مجدد
second مجدد
seconded مجدد
seconding مجدد
furthered مجدد
furthering مجدد
furthers مجدد
reissue چاپ مجدد
revisits ملاقات مجدد
re election انتخاب مجدد
reissued چاپ مجدد
reorganizes تشکیلات مجدد
revisited ملاقات مجدد
reissues چاپ مجدد
reorganized تشکیلات مجدد
remarriages ازدواج مجدد
reorganized سازماندهی مجدد
reissuing چاپ مجدد
reorganizes سازماندهی مجدد
repayments پرداخت مجدد
recounts شمارش مجدد
recounting شمارش مجدد
recounted شمارش مجدد
recount شمارش مجدد
reorganization تشکیلات مجدد
reorganization سازماندهی مجدد
rally اجتماع مجدد
rallies اجتماع مجدد
rallied اجتماع مجدد
revisiting ملاقات مجدد
remarriage ازدواج مجدد
restoration استقرار مجدد
re-examination بازپرسی مجدد
re examination بازپرسی مجدد
reorganizing سازماندهی مجدد
reorganizing تشکیلات مجدد
repayment پرداخت مجدد
revisit ملاقات مجدد
redrawn رسم مجدد
rearrangement ترتیب مجدد
redraws رسم مجدد
redrew رسم مجدد
repaint رسم مجدد
redistribution توزیع مجدد
resurgence طغیان مجدد
reload پر کردن مجدد
reload بارکردن مجدد
rearrangements ترتیب مجدد
redrawing رسم مجدد
redraw رسم مجدد
rehearsals تکرار مجدد
rehearsal تکرار مجدد
regenerating تولید مجدد
regenerates تولید مجدد
regenerated تولید مجدد
regenerate تولید مجدد
reloaded پر کردن مجدد
reversion ترجمه مجدد
revaluation بهاگذاری مجدد
revaluation ارزیابی مجدد
reorganised تشکیلات مجدد
reorganised سازماندهی مجدد
reorganises تشکیلات مجدد
reorganises سازماندهی مجدد
reorganising تشکیلات مجدد
reorganising سازماندهی مجدد
reorganize تشکیلات مجدد
retrials محاکمه مجدد
retrials ازمایش مجدد
reloaded بارکردن مجدد
reloading پر کردن مجدد
reloading بارکردن مجدد
reloads پر کردن مجدد
reloads بارکردن مجدد
readjustment سازگاری مجدد
readjustments سازگاری مجدد
retrial ازمایش مجدد
retrial محاکمه مجدد
reorganize سازماندهی مجدد
rededication اهدا مجدد
regeneracy تولید مجدد
reinfection عفونت مجدد
reinsurance بیمه مجدد
reintegration استقرار مجدد
reinterpretation تفسیر مجدد
remotion حرکت مجدد
renegotiation مذاکره مجدد
reoccur فهور مجدد
regelation انجماد مجدد
reformat فرمت مجدد
reexport صادرات مجدد
rededication تقدیم مجدد
redirection راهنمایی مجدد
reebtry ورود مجدد
reebtry دخول مجدد
reebtry تملک مجدد
reeducation تربیت مجدد
reenlistment سربازگیری مجدد
reentrance دخول مجدد
reporduce تولید مجدد
republication انتشار مجدد
rerun اجرای مجدد
re-ran نمایش مجدد
re-run نمایش مجدد
re-running نمایش مجدد
re-runs نمایش مجدد
retake گرفتن مجدد
retaken گرفتن مجدد
retakes گرفتن مجدد
retaking گرفتن مجدد
retread process تعمیر مجدد
retransmission ارسال مجدد
retransmission مخابره مجدد
resale فروس مجدد
resale حراج مجدد
reshipment حمل مجدد
resorption مکیدن مجدد
restart شروع مجدد
resupply اماد مجدد
resurvey بررسی مجدد
re-election انتخاب مجدد
recrystallization تبلور مجدد
remand بازداشت مجدد
replenishes تدارک مجدد
replenishing پرکردن مجدد
replenishing تدارک مجدد
reconditioning تعمیر مجدد
recreation خلق مجدد
recreations خلق مجدد
reassurance اطمینان مجدد
reassurances اطمینان مجدد
replenishes پرکردن مجدد
restatement بیان مجدد
replenished تدارک مجدد
remanded بازداشت مجدد
remanding بازداشت مجدد
remands بازداشت مجدد
subdivision تقسیم مجدد
subdivisions تقسیم مجدد
replenish پرکردن مجدد
replenish تدارک مجدد
replenished پرکردن مجدد
restatements بیان مجدد
recurrence رویدادن مجدد
re establishment تاسیس مجدد
reactivation فعالیت مجدد
reallocation تخصیص مجدد
reapparition فهور مجدد
recaption توقیف مجدد
recompile کامپایل مجدد
reconversion گرایش مجدد
reconveyance اعاده مجدد
reconviction محکومیت مجدد
re claim تقاضای مجدد
re attachment توقیف مجدد
recurrences رویدادن مجدد
reinforcement وضع مجدد
reproduction تولید مجدد
reproductions تولید مجدد
after shrinkage انقباض مجدد
crossecheck مقابله مجدد
renascence زندگی مجدد
recoupment کسب مجدد
access code کد دستیابی
accessing دستیابی
accesses دستیابی
accessed دستیابی
access دستیابی
remelting process فرایند ذوب مجدد
remelting furnace کوره ذوب مجدد
column wise recalculation محاسبه مجدد ستونی
remelt ذوب کردن مجدد
reinvestment سرمایه گذاری مجدد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com