English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
sword arm دست مسلح شمشیرباز
Other Matches
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
backsword man شمشیرباز
fencer شمشیرباز
fencing position گارد شمشیرباز
sabreur شمشیرباز سابر
assault یورش شمشیرباز
assaulted یورش شمشیرباز
line of attack سینه شمشیرباز
assaults یورش شمشیرباز
foilsman شمشیرباز فویل
foilist شمشیرباز فویل
epeeist شمشیرباز اپه
fencing measure فاصله معمولی دو شمشیرباز
hit not valid ضربه بی ارزش شمشیرباز
guards حالت دفاعی شمشیرباز
composite attack حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
guarding حالت دفاعی شمشیرباز
guard حالت دفاعی شمشیرباز
fleche نقل مکان شمشیرباز
attack on the blade حمله شمشیرباز به تیغه
bib محافظ گلوی شمشیرباز
bibs محافظ گلوی شمشیرباز
compound attack حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
preparation of attack شمشیرباز اماده حمله
time hit ضربه شمشیرباز در ضد حمله
off target hit ضربه بی ارزش شمشیرباز
coquille محافظ دست شمشیرباز
lanista شمشیرباز اموزگار شمشیربازی
offensive movement حرکت تهاجمی شمشیرباز
jumps حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jumped حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jump حمله شمشیرباز با پرش به هوا
attention شمشیرباز اماده برای مبارزه
attentions شمشیرباز اماده برای مبارزه
trompement گریز شمشیرباز از ضربه حریف
attack on preparation شمشیرباز اماده برای حمله
out of distance دور بودن شمشیرباز از حریف
stances طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stance طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
progressive attack پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
close in نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
plastron محافظ سینه کمر و پهلوهای شمشیرباز
hit به هدف زدن ضربه شمشیرباز به بدن حریف
hits به هدف زدن ضربه شمشیرباز به بدن حریف
hitting به هدف زدن ضربه شمشیرباز به بدن حریف
in distance نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
opposition حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
balestra پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله
lunges حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunge حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunged حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunging حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
appel پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
riper مسلح
armor bearer مسلح
armed مسلح
armoured مسلح
reinforced مسلح
weaponed مسلح
in arms مسلح
flat مسلح
flattest مسلح
ripe مسلح
ripest مسلح
mailed مسلح
clinched نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
mailed fist نیروی مسلح
to be packing [heat] [colloquial] مسلح بودن
weapons مسلح شده
cocking مسلح کردن
cocks مسلح کردن
weapon مسلح کردن
pistoleer مسلح به طپانچه
weapon مسلح شده
weapons مسلح کردن
activated mine مین مسلح
armed guard گارد مسلح
ferroconcrete بتون مسلح
privateer کشتی مسلح
enarm مسلح کردن
reenforce مسلح کردن
reinforced coat اندود مسلح
reinforced coating اندود مسلح
heavily armed کاملا مسلح
armored cable کابل مسلح
service component نیروی مسلح
armement مسلح کردن
armed to the teeth کاملا` مسلح
poised mine مین مسلح
ice crete بتون مسلح
armed peace صلح مسلح
armed mine مین مسلح
cock مسلح کردن
gunship هلیکوپتر مسلح
equipping مسلح کردن
equip مسلح کردن
arm مسلح کردن
forcing مسلح کردن
forces مسلح کردن
force مسلح کردن
equips مسلح کردن
reinforce مسلح کردن
reinforces مسلح کردن
arming مسلح شدن
arming مسلح کردن
ripe مسلح شدن
services نیروهای مسلح
riper مسلح شدن
to carry a weapon مسلح بودن
to pack a weapon [colloquial] مسلح بودن
bandits سارق مسلح
to take up arms مسلح شدن
unarmed غیر مسلح
armed ammunition مهمات مسلح
reinforced concrete بتون مسلح
reinforced concrete بتن مسلح
armed forces نیروهای مسلح
bandit سارق مسلح
ripest مسلح شدن
banditry سرقت مسلح
armed مسلح شده
gun moll معشوقه دزد مسلح
disarmament غیر مسلح کردن
delay arming مسلح کننده تاخیری
armed helicopter هلی کوپتر مسلح
unarm غیر مسلح کردن
arming delay تاخیر در مسلح شدن
forearms از پیش مسلح کردن
up in arms مسلح واماده جنگ
armed mine مین مسلح شده
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
deactivating غیر مسلح کردن
rearmament دوباره مسلح شدن
actuator دستگاه مسلح کننده
actuated mine مین مسلح شده
disarm غیر مسلح کردن
disarmed غیر مسلح کردن
disarms غیر مسلح کردن
arming range برد مسلح شدن
arming system سیستم مسلح کننده
deactivates غیر مسلح کردن
deactivate غیر مسلح کردن
actuate مسلح کردن مین
forearm از پیش مسلح کردن
reinforced concrete facing پرده بتن مسلح
arming wire سیم مسلح کننده
arming vane پروانه مسلح کننده
arming system دستگاه مسلح کننده
deactivated غیر مسلح کردن
rearms دوباره مسلح شدن یا کردن
cocking circuit مدار مسلح کننده مین
joint مشترک بین نیروهای مسلح
rearm دوباره مسلح شدن یا کردن
arming vane پروانه مسلح کننده بمب
reinforced concrete facing membrane پرده بتن مسلح نما
heavily armed مسلح به جنگ افزار سنگین
uncharged غیر مسلح شارژ نشده
arming range مسافت مسلح شدن گلوله
fitted mine مین مسلح اماده به کار
rearmed دوباره مسلح شدن یا کردن
service component نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
privateer درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
chevalier سرباز سواره نظام و مسلح سوار
lashkar گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
joint task force نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
enarm مسلح شدن اماده کارزار کردن
battalia بسیج دستههای نظامی ونیروهای مسلح
safing از حالت مسلح بودن خارج کردن
hoplite سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
joint exercise تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
brigands سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
brigand سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
arm مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
order arms فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
recoil operated مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
false attack حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
national component هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
march پیش روی گام به گام شمشیرباز
marched پیش روی گام به گام شمشیرباز
marches پیش روی گام به گام شمشیرباز
marching پیش روی گام به گام شمشیرباز
rearming تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
targetting هدف فرود هدف شمشیرباز
targetted هدف فرود هدف شمشیرباز
targeting هدف فرود هدف شمشیرباز
targeted هدف فرود هدف شمشیرباز
target هدف فرود هدف شمشیرباز
targets هدف فرود هدف شمشیرباز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com