English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (37 milliseconds)
English Persian
blunder دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blundered دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blundering دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blunders دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
Other Matches
admix مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
incommode دست پاچه کردن
confuses دست پاچه کردن
disconcert دست پاچه کردن
overwhelms دست پاچه کردن
disconcerted دست پاچه کردن
overwhelmed دست پاچه کردن
embarrass دست پاچه کردن
disconcerts دست پاچه کردن
embarrasses دست پاچه کردن
to put out of countenance دست پاچه کردن
overwhelm دست پاچه کردن
confuse دست پاچه کردن
auto rich مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
flustering دست پاچه کردن عصبانی کردن
flustered دست پاچه کردن عصبانی کردن
flusters دست پاچه کردن عصبانی کردن
fluster دست پاچه کردن عصبانی کردن
brattle صدای پچ پچ وبهم خوردن بشقاب
to overload someone [with something] کسی را [با چیزی بیش از ظرفیت آن شخص] دست پاچه کردن
churned دائما وشدیداچیزی را تکان دادن وبهم زدن
churns دائما وشدیداچیزی را تکان دادن وبهم زدن
close grained دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
seasickness تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
close grain دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
seasick مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
churn دائما وشدیداچیزی را تکان دادن وبهم زدن
mingles مخلوط کردن
intermeddle مخلوط کردن
mingle مخلوط کردن
meddle مخلوط کردن
mingled مخلوط کردن
puddle مخلوط کردن
puddles مخلوط کردن
mixing مخلوط کردن
mingling مخلوط کردن
confect مخلوط کردن
mell مخلوط کردن
interlard مخلوط کردن
meddled مخلوط کردن
meddles مخلوط کردن
blends مخلوط کردن
intermingle با هم مخلوط کردن
intermingled با هم مخلوط کردن
intermingles با هم مخلوط کردن
intermingling با هم مخلوط کردن
admix مخلوط کردن
melt مخلوط کردن
melts مخلوط کردن
hash مخلوط کردن
commix مخلوط کردن
blend مخلوط کردن
syncrasy مخلوط کردن
temper مخلوط کردن مزاج
mix مخلوط کردن ترکیب
tempered مخلوط کردن مزاج
shuffle بهم مخلوط کردن
souse با ترشی مخلوط کردن
mixes امیختن مخلوط کردن
etherize بااتر مخلوط کردن
tempers مخلوط کردن مزاج
mix امیختن مخلوط کردن
ethylate بااتیل مخلوط کردن
cross loading مخلوط کردن بارها
shuffled بهم مخلوط کردن
turn the mortar مخلوط کردن ملات
shuffling بهم مخلوط کردن
shuffles بهم مخلوط کردن
intermix در هم امیختن با هم مخلوط کردن
brandy با کنیاک مخلوط کردن
agitation مخلوط کردن اشفتگی
burden مخلوط کردن بار
brandies با کنیاک مخلوط کردن
mixes مخلوط کردن ترکیب
commingle بهم مخلوط کردن
burdens مخلوط کردن بار
roil مخلوط کردن سرگردان شدن
admix مخلوط شدن امیزش کردن
blender ماشین مخصوص مخلوط کردن
blenders ماشین مخصوص مخلوط کردن
immingle بهم امیختن مخلوط کردن
gradate درجه بندی کردن مخلوط کردن
platinize با پلاتین و ترکیبات ان مخلوط کردن یا اندودن
truck mixing مخلوط کردن بتن روی کامیون
sugar ماده قندی با شکر مخلوط کردن
sugars ماده قندی با شکر مخلوط کردن
premix قبل از مصرف مخلوط کردن پیش امیختن
dry ginger نوشیدنیکف دارکه برای مخلوط کردن ویسکی باسایرنوشیدنیهااستفاده میشود
blends مخلوط کردن رقیق کردن
ming ذکر کردن مخلوط کردن
blend مخلوط کردن رقیق کردن
batch اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batches اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
trotters پاچه
leg پا پاچه
legs پا پاچه
trotter پاچه
foot پاچه
gamb پاچه جلو
forelegs پاچه جلو
gambe پاچه جلو
sheep's feet پاچه گوسفند
panic-stricken دست پاچه
legs پاچه شلوار
foreleg پاچه جلو
leg پاچه شلوار
pettitoes پاچه خوک
neat'sfoot پاچه گاو
stumped دست پاچه شدن
to keep ones he دست پاچه نشدن
to keep one's hair on دست پاچه نشدن
stumps دست پاچه شدن
bash دست پاچه نمودن
bashed دست پاچه نمودن
bashes دست پاچه نمودن
to lose one's nerves دست پاچه شدن
sheep foot roller غلطک پاچه بزی
stumping دست پاچه شدن
baffler دست پاچه کننده
neat'sfoot oil روغن پاچه گاو
stump دست پاچه شدن
flustration دست پاچه سازی
to get excited دست پاچه شدن
hasty دست پاچه تند
tampering غلطک پاچه بزی
bashing دست پاچه نمودن
keep cold دست پاچه نشدن
keep one's hair on دست پاچه نشدن
to keep cold دست پاچه نشدن
lose one's head <idiom> دست پاچه شدن
to keep ones hair on دست پاچه نشدن
To lose onehead . To get into a panic. دست پاچه شدن
double hammer-beam تیر پاچه بند
double hammer-beam دستک پاچه بند
keep one's head دست پاچه نشدن
panic stricken دست پاچه بی جهت سراسیمه
confused سر در گم دست پاچه مات و مبهوت
haste makes waste ادم دست پاچه که کارادوبارمیکند
have egg on one's face <idiom> خجالت ودست پاچه شدن
hammer beam تیر یا دستک پاچه بند
panic struck دست پاچه بی جهت سراسیمه
water injection پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
abash خجالت دادن دست پاچه نمودن
cow heel پاچه گاو پخته و دلمه شده
admixtion مخلوط
mixed مخلوط
blends مخلوط
admixture مخلوط
blenders مخلوط کن
confused مخلوط
blent مخلوط شد
mixer مخلوط کن
anti freeze mixture مخلوط ضد یخ
blend مخلوط
macedoine مخلوط
blender مخلوط کن
mixers مخلوط کن
mixtures مخلوط
mixture مخلوط
blending مخلوط
composite مخلوط
compost مخلوط
hash مخلوط
blent مخلوط کرد
gas mixture مخلوط گاز
immiscible مخلوط نشدنی
mixed crystal کریستال مخلوط
laudanum مخلوط افیون
staff مخلوط سیمان و گچ
mixes مخلوط ترکیبی
mixture control کنترل مخلوط
hot mixer مخلوط کننده
blends مخلوط امیختگی
powder mixer گرد مخلوط کن
staffed مخلوط سیمان و گچ
intercarrier beat زنه مخلوط
weak mixture مخلوط ضعیف
terpenoid مخلوط باترپن
concrete mix مخلوط بتن
blend مخلوط امیختگی
mixed gas گاز مخلوط
duplex pressure proportioner مخلوط کن دو فشاری
mixed glue چسب مخلوط
mixed semiconductor نیمرسانای مخلوط
melange مخلوط امیختگی
mixing in place امیختن در جا مخلوط در جا
proportioner مخلوط کن شیمیایی
homogeneous mixture مخلوط همگن
intercarrier buzz وزوز مخلوط
staffs مخلوط سیمان و گچ
ternary mixture مخلوط سه تایی
azeotropic mixture مخلوط ازئوتروپ
miscible مخلوط شدنی
mix امیزه مخلوط
rich mix مخلوط پر مایه
pug mill اسیای گل مخلوط کن
mix مخلوط ترکیبی
cryogen مخلوط سرمازا
porridge چیز مخلوط
mixture بتن مخلوط کن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com