Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
snake in the grass
<idiom>
دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
Other Matches
enemy in liken of friend
دشمن در لباس دوست
identification friendly or foe
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
One enemy is too many, a hundred friend are too few.
<proverb>
یک دشمن زیاد است صد دوست کم .
spoofer
در رهگیری هوایی یعنی دشمن از وسایل فریب الکترونیکی یا تاکتیکی استفاده میکند
gall
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio deception
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
to triumph over the enemy
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio countermeasures
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
A friend in need is a friend indeed..
<proverb>
دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
hit
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejects
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
rejected
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
close-up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
penetration
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
breaching
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
I like to be friends with you.
من دوست دارم با تو دوست باشم.
mail server
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
espionage
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
close in security
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasions
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
hostilities
دشمنی
enemity
دشمنی
hostility
دشمنی
feuds
دشمنی
feuded
دشمنی
ill will
دشمنی
animosity
دشمنی
feuding
دشمنی
hating
دشمنی
hates
دشمنی
hatred
دشمنی
hated
دشمنی
hate
دشمنی
odium
دشمنی
enmity
دشمنی
opposition
دشمنی
repulsion
دشمنی
feud
دشمنی
to bear enmity
دشمنی ورزیدن
to bear enmity
دشمنی داشتن
hostilely
از روی دشمنی
antagonise
دشمنی کردن
slick enmity
دشمنی صرف
disarming
دشمنی زدا
war
دشمنی کردن
wars
دشمنی کردن
adversarial
وابسته به مخالفت یا دشمنی
animus
روح دشمنی و غرض
vendetta
دشمنی خونی خانوادگی
antagonistically
از روی مخالفت یا دشمنی
vendettas
دشمنی خونی خانوادگی
despiteful
دارای حس دشمنی مغرض
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
disorganised
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganizes
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
rancorous
دارای عداوت و دشمنی دیرین
contrarious
از روی دشمنی عناد امیز
vandalism
دشمنی با علم و هنر وحشیگری
to locate the enemy
جای دشمنی را معین کردن
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me .
سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
blood feud
کینه وعداوت خانوادگی دشمنی دیرین
anti-Semitic
مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
make-believe
وانمود
affectations
وانمود
pretenders
وانمود گر
faking
وانمود
make believe
وانمود
fakery
وانمود
poseur
وانمود کن
feinting
وانمود
poseurs
وانمود کن
feinted
وانمود
poser
وانمود کن
posers
وانمود کن
pretensions
وانمود
dissimulation
وانمود
feints
وانمود
feint
وانمود
affectation
وانمود
pretenses
وانمود
pretences
وانمود
pretence
وانمود
feigning
وانمود
pretension
وانمود
pretender
وانمود گر
misoneism
دشمنی وعداوت باهر چیز نو وجدید یاتغییریافته
fellowship
دوستی
friendships
دوستی
friendship
دوستی
brotherliness
دوستی
philogyny
زن دوستی
togetherness
دوستی
fellowships
دوستی
uxoriousness
زن دوستی
sodality
دوستی
peace
دوستی
I am
[have]
finished with you.
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you.
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
pretend
وانمود کردن
let on
<idiom>
وانمود کردن
feign
وانمود کردن
pretend
وانمود کردن
simulating
وانمود کردن
pretending
وانمود کردن
pretends
وانمود کردن
dissemble
وانمود کردن
sham
وانمود کردن
shams
وانمود کردن
affecter
وانمود کننده
possums
وانمود کردن
possum
وانمود کردن
feign
وانمود کردن
feigns
وانمود کردن
simulate
وانمود کردن
lead on
وانمود کردن
sham
وانمود کردن
simulates
وانمود کردن
simular
وانمود کننده
factitious
وانمود کننده
play-acts
وانمود کردن
seem
وانمود شدن
seemed
وانمود شدن
make believe
<idiom>
وانمود کردن
seems
وانمود شدن
to make believe
وانمود کردن
play at
وانمود کردن
play-act
وانمود کردن
simulations
وانمود تظاهر
play-acting
وانمود کردن
simulafe
وانمود کردن
simulation
وانمود تظاهر
play-acted
وانمود کردن
dump
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
professed love
دوستی زبانی
algophilia
درد دوستی
the utmost love
منتهای دوستی
motherly love
دوستی مادرانه
taphophilia
گور دوستی
self love
خود دوستی
wanderlust
اوارگی دوستی
altruism
نوع دوستی
under cover of frind ship
بعنوان دوستی
paternal love
دوستی پدرانه
brotherly
ازروی دوستی
philoprogenitiveness
بچه دوستی
negrophilism
سیاه دوستی
ties of friendship
قیودیاعلاقه دوستی
love feast
عید دوستی
fraternal love
دوستی برادری
fraternization
دوستی کردن
excessive love
دوستی زیاد
ophilia
مار دوستی
ritualism
تشریفات دوستی
protestation of frienship
ادعای دوستی
humanitarianism
بشر دوستی
lastering friendship
دوستی پا بر جا یا ثابت
philanthropy
بشر دوستی
negrophilism
دوستی بازنگیان
to set up for......
خود را..........وانمود کردن
simulators
دستگاه وانمود ساز
simulator
دستگاه وانمود ساز
simulates
وانمود سازی کردن
put on
وانمود کردن بکارانداختن
simulating
وانمود سازی کردن
simulate
وانمود سازی کردن
mis-
پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
mis
پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
humanitarianism
مسلک بشر دوستی
philosophically
ازراه حکمت دوستی
breach of friendship
بهم زدن دوستی
humanitarianism
فلسفه همنوع دوستی
The bonds of friendship (affection).
رشته دوستی والفت
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend !
معنی دوستی را هم فهمیدیم
cozy up to (someone)
<idiom>
باکسی دوستی برقرارکردن
sportsmanship
ورزش دوستی مردانگی
fawn
افهار دوستی کردن
patriotically
از روی میهن دوستی
fawns
افهار دوستی کردن
algolagnia
درد دوستی جنسی
endearing
از روی دوستی و محبت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com