English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
arch enemy دشمن بزرگ
archenemy دشمن بزرگ
nemesis دشمن بزرگ
Other Matches
galls حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
gall حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
to triumph over the enemy برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejecting عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
reject عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
close-ups نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
breaching رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
espionage جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasion اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
disorganises به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganised به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
approach march راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
repels پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogies تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
foe دشمن
foes دشمن
hostile دشمن
abhorrer دشمن
at d. دشمن
adversary دشمن
adversaries دشمن
foeman دشمن
enemies دشمن
enemy دشمن
xenophobe دشمن
adversarial دشمن
wanes جنگ دشمن
waned جنگ دشمن
merged دشمن فاهر شد
wane جنگ دشمن
evades گریز از دشمن
evade گریز از دشمن
potential enemy دشمن اصلی
contains احاطه دشمن
enemy دشمن کردن
contained احاطه دشمن
contain احاطه دشمن
enemies دشمن کردن
evading گریز از دشمن
alien enemy دشمن خارجی
waning جنگ دشمن
the enemy نیروی دشمن
antagonizes دشمن کردن
antagonized دشمن کردن
engagements درگیری با دشمن
antagonists رقیب دشمن
antagonize دشمن کردن
antagonising دشمن کردن
antagonizing دشمن کردن
engagement درگیری با دشمن
xenophobe دشمن بیگانه
potential enemy دشمن حتمی
evaded گریز از دشمن
man hater دشمن ادم
antagonises دشمن کردن
antagonised دشمن کردن
antagonist رقیب دشمن
the enemy کشتی دشمن
antichrst دشمن مسیح
front سمت دشمن
enemy state دولت دشمن
enemy state حکومت دشمن
unfriendly دشمن ناشناس
hostile artillery توپخانه دشمن
fronting سمت دشمن
hostile battery اتشبار دشمن
enemy forces نیروهای دشمن
feudist متحد دشمن
hateable دشمن داشتنی
enemy in liken of friend دشمن در لباس دوست
harass ایذا کردن دشمن
He gave the inemy no respite . به دشمن مهلت نداد
To the envy of our enemies . به کوری چشم دشمن
suspect battery اتشبار مشکوک دشمن
to pierce the enemy's line دشمن رخنه کردن
break through نفوذکردن در مواضع دشمن
One enemy is one too many. یک دشمن هم زیاد است
threats دشمن تهدید کردن
betrayment تسلیم به دشمن کردن
threat دشمن تهدید کردن
to roll up the enemy line بخط دشمن کردن
repulse پس زدن دشمن وازدن
harass ناراحت کردن دشمن
harasses ایذا کردن دشمن
harasses ناراحت کردن دشمن
repulsed پس زدن دشمن وازدن
trophy of war غنیمت جنگی از دشمن
hunting شکار دشمن یا زیردریایی
betraying تسلیم دشمن کردن
harassing به هم زدن کارایی دشمن
betrays تسلیم دشمن کردن
flank crossing عبوراز جناح دشمن
action station پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
anti air ضد برتری هوایی دشمن
repulses پس زدن دشمن وازدن
line of approach راه تقرب به دشمن
betray تسلیم دشمن کردن
betrayed تسلیم دشمن کردن
close with نزدیک شدن به دشمن
break off قطع تماس با دشمن
repulsing پس زدن دشمن وازدن
close in نزدیک شدن به دشمن
evasion and scape گریز و فراراز دست دشمن
electromagnetic intrusion نفوذ الکترومغناطیسی در مداررادارهای دشمن
people sniffer رادار کشف افراد دشمن
infiltrates در خطوط دشمن نفوذ کردن
strikes حمله ضربه زدن به دشمن
To break down the enemys resistance. مقاومت دشمن رادرهم شکستن
infiltrating در خطوط دشمن نفوذ کردن
denial measures تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
direct pressure تعاقب کردن مستقیم دشمن
hostile متعلق به دشمن خصومت امیز
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces . درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
One enemy is too many, a hundred friend are too few. <proverb> یک دشمن زیاد است صد دوست کم .
infiltrate در خطوط دشمن نفوذ کردن
diversionary attack تک منحرف کننده توجه دشمن
infiltrated در خطوط دشمن نفوذ کردن
threat study بررسی توسعه تهدید دشمن
confusion agent عامل گیج کردن دشمن
identification zone منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
scrambling درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scrambles درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scrambled درگیر شدن باهواپیمای دشمن
search and clear جستجو و پاک کردن دشمن
strategic reconnaissance بررسی مقدماتی وضع دشمن
scramble درگیر شدن باهواپیمای دشمن
combat jump پرش با چتر درمنطقه دشمن
antisocial مخل اجتماع دشمن جامعه
limited objective هدف نزدیک به جبهه دشمن
evader گمشده جنگی در منطقه دشمن
confirmed location محل تایید شده دشمن
flank crossing دور زدن جناح دشمن
catalytic ترغیب کننده دشمن به درگیری
counter surveillance عملیات ضدمراقبت و تجسس دشمن
counter fire اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
threat study بررسی امکانات رزمی دشمن
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
captured material وسایل گرفته شده از دشمن
siege mentality دشمن پنداری همه جانبه
strike حمله ضربه زدن به دشمن
crossing the t قطع کردن راه ستون دشمن
countermeasures اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
penetration aids وسایل تولید رخنه در صفوف دشمن
communication deception گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
no enemy is insignificant دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
orange forces علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
snooperscope دوربین مخصوص هدف گیری دشمن
liberated مناطق ازاد شده ازاشغال دشمن
neutralize خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
seadata اطلاعات مربوط به ردگیری زیردریایی دشمن
snipes ازکمینگاه تیر به اردوی دشمن زدن
engagement control کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
blockade runner شخصی یا ناوی که ازمحاصره دشمن میگذرد
sniped ازکمینگاه تیر به اردوی دشمن زدن
escaping فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com