Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 91 (1 milliseconds)
English	Persian
confiscator	دعای اعتراف بگناهان
Other Matches
confiscator	دعای اعتراف نامه
to cry peccavi	بگناهان خودخستوشدن گناهان خودرا اقرار کردن فریاداعتراف براوردن
vigils	دعای شب
vigil	دعای شب
Lord's Prayer	دعای خداوند
benediction	دعای خیر
benedictions	دعای خیر
supererogatory prayer	دعای نافله
the loard's prayer	دعای خداوند
the loard's prayer	دعای ربانی
benison	دعای خیر
blessing	دعای خیر
blessings	دعای خیر
gracing	دعای فیض و برکت
graces	دعای فیض و برکت
graced	دعای فیض و برکت
grace	دعای فیض و برکت
benedictions	دعای اختتام برکت
benediction	دعای اختتام برکت
deprecation	دعای بخشش یاشفاعت
benedicite	دعای برکت قبل از غذا
blessing	دعای پیش از غذا نعمت
post communion	دعای بعد از عشاء ربانی
blessings	دعای پیش از غذا نعمت
last rites	مراسم دفن و کفن و دعای ختم
white paternoster	دعای نگهداری ازشر روح پلید
paternoster	دعای ربانی یا دعایی که عیسی تعلیم داده
paternosters	دعای ربانی یا دعایی که عیسی تعلیم داده
they gave him a fine sendoff	ایین بدرود راباوی بجااوردندبرایش دعای خیرکردند
to say grace	دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
kyrie	دعای مناجاتی که با کلمات >ای خداوند بر مارحم فرما<اغاز میشود
professions	اعتراف
avowals	اعتراف
avowal	اعتراف
confessions	اعتراف
profession	اعتراف
recognition	اعتراف
confession	اعتراف
ackuowledge	اعتراف کردن
voluntary confession	اعتراف داوطلبانه
confessional	اعتراف گاه
peccavi	اعتراف بگناه
shrift	اعتراف بگناه
shrive	اعتراف گرفتن
acknowledger	اعتراف کننده
shrive	اعتراف گرفتن از
confess	اعتراف کردن
avowing	اعتراف کردن
admissions	تصدیق اعتراف
confessed	اعتراف کردن
confesses	اعتراف کردن
avows	اعتراف کردن
confessing	اعتراف کردن
confession	اعتراف نامه
confessions	اعتراف نامه
avow	اعتراف کردن
avowed	اعتراف شده
acknowledge	اعتراف کردن
defeatism	اعتراف به شکست
professions	اقرار اعتراف
profession	اقرار اعتراف
admission	تصدیق اعتراف
unburden	اعتراف و درددل کردن
unburdens	اعتراف و درددل کردن
unburdening	اعتراف و درددل کردن
acknowledgment	اعلام معرف اعتراف
recant	بخطای خود اعتراف کردن
recants	بخطای خود اعتراف کردن
recanting	بخطای خود اعتراف کردن
kithe	اعلام داشتن اعتراف کردن
recanted	بخطای خود اعتراف کردن
To force a confession from somebody.	بزوراز کسی اعتراف گرفتن
confessionals	محل مخصوص اعتراف بگناه اعترافی
He confessed under torture.	زیر فشار شکنجه اعتراف کرد
put to the question	برای گرفتن اعتراف زجر دادن
confessional	محل مخصوص اعتراف بگناه اعترافی
I'll give you that [much] .	دراین نکته اعتراف می کنم [که حق با تو است] .
confessor	کسی که کیش خود رااشکارا اعتراف میکند
confessors	کسی که کیش خود رااشکارا اعتراف میکند
to shrive oneself	گناهان خود را اعتراف کردن وامرزش طلبیدن
fold	بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
folded	بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
folds	بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
acknowledges	اعتراف کردن تصدیق کردن
acknowledging	اعتراف کردن تصدیق کردن
recognises	اعتراف کردن تصدیق کردن
recognising	اعتراف کردن تصدیق کردن
recognize	اعتراف کردن تصدیق کردن
recognizes	اعتراف کردن تصدیق کردن
recognizing	اعتراف کردن تصدیق کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com