English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
boarding call دعوت به بازدید
Other Matches
physical inspection بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
inspection arms سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
visiting correspondent نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
summon دعوت
bidding دعوت
invitations دعوت
summons دعوت
summonsed دعوت
summonses دعوت
summonsing دعوت
calling دعوت
invitation دعوت
summoned دعوت
asks دعوت کردن
asking دعوت کردن
asked دعوت کردن
ask دعوت کردن
to call in دعوت کردن
challenges دعوت بجنگ
challenged دعوت بجنگ
challenge دعوت بجنگ
unbidden دعوت نشده
invited دعوت کردن
uninvited دعوت نشده
to invite [to] دعوت کردن [به]
caller دعوت کننده
conference call دعوت به سخنرانی
letter of invitation رقعه دعوت
invite دعوت کردن
invitation to tender دعوت به مناقصه
letter of invitation دعوت نامه
invitation to tender دعوت به مزایده
invitation to treat دعوت به مذاکره
invitation to treat دعوت به معامله
invitatory متضمن دعوت
invites دعوت کردن
callers دعوت کننده
convocator دعوت کننده
convocate دعوت کردن
visit بازدید
visited بازدید
visits بازدید
reviewal بازدید
revision بازدید
reviewing بازدید
examined بازدید
examine بازدید
reviews بازدید
revisions بازدید
surveying بازدید
control بازدید
controlling بازدید
controls بازدید
examines بازدید
review بازدید
inspection بازدید
reviewed بازدید
examining بازدید
to proffer an invitation رسما دعوت کردن
I am invited tonight of all nights . دعوت شدم آن هم امشب
invitee شخص دعوت شده
tender notice اگهی دعوت به مناقصه
defiance دعوت به جنگ بی اعتنایی
surveys بازدید کردن
destination inspection بازدید در مقصد
surveyed بازدید کردن
survey بازدید کردن
certificate of survey گواهی بازدید
boarding visit بازدید پس دادن
personnel monitoring بازدید پرسنلی
home visit بازدید خانواده
man hole چاهک بازدید
reconnoiter بازدید کردن
see over بازدید کردن
to return a visit بازدید کردن
barrier inspection بازدید ازموانع
inspection well چاه بازدید
inspection shaft میله بازدید
examined بازدید کردن
location survey بازدید در محل
inspection gallery دالان بازدید
boarding call بازدید رسمی
visitor بازدید کننده
visitors بازدید کننده
visited بازدید دیدار
inspection بازدید معاینه
reconnoitered بازدید کردن
examine بازدید کردن
spot checks بازدید در محل
revisit بازدید کردن
revisited بازدید کردن
reconnoitring بازدید کردن
reconnoiters بازدید کردن
visits بازدید دیدار
examining بازدید کردن
visit بازدید دیدار
reconnoitred بازدید کردن
reconnoitering بازدید کردن
revisiting بازدید کردن
examines بازدید کردن
reconnoitre بازدید کردن
reconnoitres بازدید کردن
spot check بازدید در محل
revisits بازدید کردن
to throw down the glove بجنگ تن بتن دعوت کردن
to fling down the gauntlet بجنگ تن بتن دعوت کردن
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
to barge in بدون دعوت وارد شدن
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque). باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
gauntlets دستکش اهنی دعوت بمبارزه
gauntlet دستکش اهنی دعوت بمبارزه
rain check نوید یا قول دعوت بعدی
invite to tender دعوت به مناقصه یا مزایده کردن
visit of courtesy بازدید رسمی نظامی
to revisit an issue مسئله ای را بازدید کردن
to revisit the situation وضعیتی را بازدید کردن
to rehash something وضعیتی را بازدید کردن
drop by <idiom> بازدید از کسی با جایی
surveyed بررسی کردن بازدید
surveys بررسی کردن بازدید
review بازدید انتقاد کردن
monitor بازدید کار دستگاه
reviewed بازدید انتقاد کردن
barrier inspection بازدید کنار جاده
check out equipment وسایل بازدید محل
annual general inspection بازدید عمومی سالیانه
perambulation دور زنی بازدید
afterflight inspection بازدید بعد از پرواز
visitors from abroad بازدید کنندگان خارجی
monitors بازدید کار دستگاه
monitored بازدید کار دستگاه
official visit بازدید رسمی فرمانده
reviewing بازدید انتقاد کردن
survey بررسی کردن بازدید
reconnaissance بازدید مقدماتی اکتشاف
man hole دهانه بازدید ادم رو
reviews بازدید انتقاد کردن
before flight inspection بازدید قبل از پرواز
I'd like to ask her out. من دوست داشتم او [زن] را به بیرون دعوت کنم.
to take a rain check [ raincheck] on an offer [American E] رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
to withdraw the invitation to an event دعوت [نامه] کسی به جشنی را پس گرفتن
to disinvite somebody from an event دعوت [نامه] کسی به جشنی را پس گرفتن
have over <idiom> شخصی را به خانه خود دعوت کردن
crash the gate <idiom> بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
I accept your invitation most gratefully . I accept your invitation and regard it as a favour . دعوت شما را با منت قبول می کنم
treat someone <idiom> پول کسی را پرداختن ،دعوت کردن
gantlope باند برای دست دعوت به مارزه
gantelope باند برای دست دعوت به مبارزه
call a metting تعیین وقت و دعوت برای جلسه
to bechon to a person to come اشاره بکسی کردن برای دعوت وی
referred مراجعه کردن بازدید مجدد
refers مراجعه کردن بازدید مجدد
inspection gallery دالان بازرسی گالری بازدید
visit and search بازدید و تجسس کردن ناو
step in بازدید مختصر وکوتاهی کردن
man hole دریچه بازدید سوراخ ادم رو
refer مراجعه کردن بازدید مجدد
to revisit something بازدید کردن چیزی [مجازی]
gam گرد امدن بازدید کردن
convoke برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
gatecrasher کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
pax britannica اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
gatecrashers کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
please reply لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
raise a fuss <idiom> قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر
repondez s'il vous plait [RSVP] لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
check off list برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
to revisit a subject of research سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
showdown چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
to revisit a criminal case [judicial proceedings] یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
showdowns چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
I fiddled afew invitation cards. باهر کلکی بود چند تا کارت دعوت گیر آوردم
master tournament مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
saint نوعی وسیله بازدید از وضع کار اقمار مصنوعی
saints نوعی وسیله بازدید از وضع کار اقمار مصنوعی
to ask somebody out for dinner کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
rig the ship فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
call to order به حفظ انتظام دعوت کردن نظم مجلسی را برقرار کردن
propositioned پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
proposition پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositions پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioning پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
overhaul سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
bid امر کردن دعوت کردن
bids امر کردن دعوت کردن
reviewed بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing بازدید رسمی یاسان رسمی
review بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews بازدید رسمی یاسان رسمی
check بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com