English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
jactation دعوی دروغ
jactitation دعوی دروغ
Search result with all words
jactitation of marriage دعوی دروغ نسبت به زناشویی
Other Matches
perjurer کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
fibs دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fib دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbing دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
rouser دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
fibbed دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
perjury قسم دروغ گواهی دروغ
restitution of conjugal rights دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
pretend دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
trover دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
pleadings افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
falsehoods دروغ
lied دروغ
false دروغ
fable دروغ
calumnies دروغ
falsity دروغ
falsehood دروغ
lies دروغ
lie دروغ
fibs دروغ
perjurious دروغ
untrue دروغ
fables دروغ
calumny دروغ
false accusation دروغ
equivocation دروغ
fibster دروغ گو
fibbed دروغ
fibbing دروغ
fib دروغ
gab دروغ گفتن
belied دروغ گفتن
belies دروغ گفتن
to give the lie to دروغ در اوردن
to lie in one's throat دروغ شاخدارگفتن
belying دروغ گفتن
to tell a lie دروغ گفتن
equivocate دروغ گفتن
prevaricating دروغ گفتن
prevaricates دروغ گفتن
prevaricated دروغ گفتن
prevaricate دروغ گفتن
belie دروغ گفتن
equivocating دروغ گفتن
equivocates دروغ گفتن
equivocated دروغ گفتن
to forge a lie دروغ بافتن
thumper دروغ شاخدار
they suspect him of lying دروغ باومیبرند
bung ساقی دروغ
bunged ساقی دروغ
bunging ساقی دروغ
bungs ساقی دروغ
lay to دروغ گفتن
jack o' lantern دروغ نور
leasing دروغ گویی
it proved false دروغ درامد
in reproof of lying درنکوهش دروغ
fictitiousness بخودبستگی دروغ
falseness دروغ بودن
false oath قسم دروغ
weasels دروغ گفتن
weasel دروغ گفتن
whiff دروغ گفتن
tarradiddle دروغ کوچک
taradiddle دروغ کوچک
swearword قسم دروغ
ruise اخبار دروغ
pseudology دروغ گویی
pseudologia fantastica دروغ پردازی
it proved false دروغ بود
falsely بطور دروغ
falsehood سخن دروغ
falsehoods سخن دروغ
pathometer دروغ سنج
lie detector دروغ سنج
false oath سوگند دروغ
fairy tales دروغ شگفتانگیز
to invent stories دروغ ساختن
white lie دروغ سفید
white lies دروغ مصلحتآمیز
white lies دروغ سفید
lies :دروغ گفتن
lie دروغ گفتن
A pack of lies . یک مشت دروغ
lied :دروغ گفتن
fairy tale دروغ شاخدار
fairy tale دروغ شگفتانگیز
fairy tales دروغ شاخدار
fictions وهم دروغ
disinformation دروغ پراکنی
to spin yarns دروغ ساختن
A transparent (blatant)lie. دروغ شاخدار
fiction وهم دروغ
perjuring سوگند دروغ خوردن
white lie <idiom> دروغ مصلحت آمیز
fabulously بشکل افسانه یا دروغ
plumper دروغ صرف سقوط
to lie like a gasmeter دروغ بزرگ گفتن
perjuring گواهی دروغ دادن
bouncers دروغ بزرگ وفاحش
to persuade oneself به خود دروغ گفتن
bouncer دروغ بزرگ وفاحش
perjures سوگند دروغ خوردن
perjures گواهی دروغ دادن
perjure قسم دروغ خوردن
perjures قسم دروغ خوردن
perjure گواهی دروغ دادن
perjures شهادت دروغ دادن
perjure سوگند دروغ خوردن
perjuring قسم دروغ خوردن
perjure شهادت دروغ دادن
perjuring شهادت دروغ دادن
A white lie . دروغ مصلحت آمیز
it sounds false دروغ بنظر میرسد
he tipped me the traveller دروغ بمن گفت
he scorns to lie از دروغ گفتن عاردارد
he lied to me بمن دروغ گفت
white lie دروغ مصلحت آمیز
falsism سخن دروغ و بی مزه
forswear سوگند دروغ خوردن
forswearing سوگند دروغ خوردن
forswears سوگند دروغ خوردن
false witness گواهی یاشهادت دروغ
travellers tell fine tales جهاندیده بسیارگوید دروغ
to forswear oneself سوگند دروغ خوردن
to swore falsely سوگند دروغ خوردن
manswear سوگند دروغ خوردن
lie detector دستگاه کشف دروغ
whiff دروغ در چیزی گفتن
it seems to me he is lying بنظرم میرسد دروغ میگوید
one or other of you lies یکی از شما دو تن دروغ می گوید
plumper فربه کننده دروغ محض
mythomania جنون دروغ یا اغراق گویی
perjured نقص عهد کرده دروغ
pseudologer کسیکه مرتبا دروغ میگوید
forsworn سوگند دروغ یاد کرده
he lied to my face توی چشم من دروغ گفت
pseudologist کسیکه مرتبا دروغ میگوید
disbelieving اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
She is a habitual liar. روی عادت دروغ می گوید
belie دروغ دراوردن خیانت کردن
to scruple lying از دروغ گفتن بیم داشتن
perjury سوگند شکنی گواهی دروغ
belying دروغ دراوردن خیانت کردن
belies دروغ دراوردن خیانت کردن
belied دروغ دراوردن خیانت کردن
trump up دروغ بافتن تهمت زدن
disbelieve اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieved اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieves اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
quarreled دعوی
cases دعوی
professions دعوی
profession دعوی
quarreling دعوی
claims دعوی
claim دعوی
quarrel دعوی
claimed دعوی
claiming دعوی
lawsuits دعوی
quarrelled دعوی
quarrels دعوی
quarrelling دعوی
suit at law دعوی
pretension دعوی
pretensions دعوی
strife دعوی
case دعوی
lawsuit دعوی
i would sooner die than lie مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
polygraphs ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
pseuds پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
polygraph ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
pseud پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
thumper ادم یا چیز گنده دروغ بزرگ
pseudo پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
Dont spin such yarns . Dont tell lies. دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
s.c همان دعوی
right of action حق اقامه دعوی
retraxit استرداد دعوی
hypothetical case دعوی فرضی
cross action دعوی متقابل
prime impression دعوی بدوی
remedy sought by plaintiff خواسته دعوی
relinquishment of a claim ترک دعوی
desistement ترک دعوی
quitclaim ترک دعوی
desistement انصراف از دعوی
restitution of conjugal rights دعوی تمکین
vexatious action دعوی ایذائی
waiving a claim اسقاط دعوی
withdrawal of a case استرداد دعوی
relinquishment of a claim اسقاط دعوی
proceeding for damage دعوی خسارت
prime impression دعوی ابتدایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com