Dictiornary-Farsi | دعوی غیر منقول | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (9 milliseconds)

English	Persian
real action	دعوی غیر منقول


Search result with all words

personal action	دعوی منقول
real action	دعوی راجع به اموال غیر منقول
Other Matches

moveable by destination	منقول در حکم غیر منقول
restitution of conjugal rights	دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
personal	منقول
condequent	منقول
pretends	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
chattel	دارائی منقول
chattel	اموال منقول
movable	دارائی منقول
personal state	دارایی منقول
to carry over	منقول ساختن
to carry forward	منقول ساختن
personal chattels	دارایی منقول
narrated consensus	اجماع منقول
moveable property	مال منقول
moveable property	دارائی منقول
personal	منقول خصوصی
immovable	غیر منقول
carry forward	مبلغ منقول
carry forward	منقول ساختن
movable property	مال منقول
movableness	منقول نابرجا
movables	مال منقول
irreplaceable	غیر منقول بی عوض
personal chattels	دارایی شخصی منقول
personal property	دارایی شخصی منقول
immovableness	غیر منقول دادن
immovable	دارایی غیر منقول
real property	دارایی غیر منقول
brought forward	منقول ازصفحه پیش
hereditaments	دارایی غیر منقول
good	مال منقول محموله
immovable property	مال غیر منقول
fixed property	اموال غیر منقول
goods and chattels	اموال و دارائیهای منقول
heritage	ماترک ترکه غیر منقول
immovable by nature	مال غیر منقول ذاتی
realty	دارایی غیر منقول ملک
chattel	مال منقول دارایی شخصی
jus mariti	حق مرد نسبت به دارایی منقول زنش
trover	دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
incumbrance	حق رهن یا حبس نسبیت به مال غیر منقول
cadastre	مامور ثبت وممیزی املاک مزروعی وغیر منقول
conveyancing	در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
pleadings	افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
real representative	قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
tenant in fee simple	متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
tails	واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tailed	واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tail	واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
reversion	هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
quarrels	دعوی
quarrelling	دعوی
quarrelled	دعوی
quarreled	دعوی
lawsuit	دعوی
professions	دعوی
profession	دعوی
quarreling	دعوی
strife	دعوی
pretensions	دعوی
quarrel	دعوی
lawsuits	دعوی
claimed	دعوی
claiming	دعوی
case	دعوی
claims	دعوی
suit at law	دعوی
cases	دعوی
claim	دعوی
pretension	دعوی
litigant	طرف دعوی
nullity proceeding	دعوی بطلان
object of claim	خواسته دعوی
parties of dispute	اصحاب دعوی
disclaimer	ترک دعوی
opponent	طرف دعوی
opponents	طرف دعوی
litigation	ترافع دعوی
litigation	دعوی قضایی
vexatious action	دعوی ایذائی
waiving a claim	اسقاط دعوی
hearing	استماع دعوی
hearings	استماع دعوی
withdrawal of a case	استرداد دعوی
party to a suit	طرف دعوی
parties to a dispute	اصحاب دعوی
disclaimers	ترک دعوی
acquittance	ترک دعوی
acquittance	سندترک دعوی
lis mota	شروع دعوی
desistement	انصراف از دعوی
desistement	ترک دعوی
jactitation	دعوی دروغ
ancillary suit	دعوی طاری
suits	خواستگاری دعوی
suited	خواستگاری دعوی
suit	خواستگاری دعوی
hypothetical case	دعوی فرضی
cross action	دعوی متقابل
criminal action	دعوی جزایی
admissible case	دعوی مسموع
jactation	دعوی دروغ
bringing an action	اقامه دعوی
initiating proceedings	اقامه دعوی
cause of claim	منشاء دعوی
mertis of the case	ماهیت دعوی
claim for restitution	دعوی استرداد
counter claim	دعوی متقابل
counterclaim	دعوی متقابل
civil action	دعوی مدنی
personal action	دعوی شخصی
substituted service	اوراق دعوی
quarrelling	دعوی کردن
plea	پاسخ دعوی
quarrels	دعوی کردن
remedy sought by plaintiff	خواسته دعوی
relinquishment of a claim	اسقاط دعوی
relinquishment of a claim	ترک دعوی
set off	دعوی متقابل
set up claim to	دعوی کردن
splitting a cause of action	تجزیه دعوی
subject of debate	موضوع دعوی
quitclaim	ترک دعوی
pleas	پاسخ دعوی
restitution of conjugal rights	دعوی تمکین
s.c	همان دعوی
right of action	حق اقامه دعوی
suing	دعوی کردن
quarrel	دعوی کردن
sues	دعوی کردن
quarreled	دعوی کردن
retraxit	استرداد دعوی
quarreling	دعوی کردن
sued	دعوی کردن
sue	دعوی کردن
quarrelled	دعوی کردن
proceeding for damage	دعوی خسارت
prime impression	دعوی ابتدایی
litigants	اصحاب دعوی
parties	اصحاب دعوی
claimants	اصحاب دعوی
pretension	دعوی خودفروشی
issues	موضوع دعوی
pretensions	دعوی خودفروشی
issued	موضوع دعوی
issue	موضوع دعوی
the litigants	طرفین دعوی
cases	دعوی مورد
cases	دعوی مرافعه
case	دعوی مورد
case	دعوی مرافعه
possessory action	دعوی مالکیت
prime impression	دعوی بدوی
post litem motam	پس از طرح دعوی
pleas in bar	مدافعات مسقط دعوی
judge advocate	اقامه کننده دعوی
right of action	حق طرح دعوی دردادگاه
subduct	ترک دعوی کردن
quitclaim	سند ترک دعوی
right of action	حق طرح دعوی در دادگاه
prima facie case	دعوی قابل طرح
security for costs	تامین هزینه دعوی
querela	دعوی مطروح در محکمه
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom>	شروع به دعوی کردن
prima facie case	دعوی قابل استماع
sounding in damages	دعوی خسارت مستدل
lose the case	محکوم شدن در دعوی
lodge a complaint	اقامه دعوی کردن
litigable	قابل طرح دعوی
possessory action	دعوی اعاده مالکیت
taxation of costs	ارزیابی هزینههای دعوی
relinquish a claim	ترک دعوی کردن
obiter dictum	خارج از موضوع دعوی
pretend to	دعوی یا ادعا کردن
replevin	دعوی اعاده مالکیت
litigate	طرح دعوی کردن
traversed	تکذیب کردن دعوی
traversing	تکذیب کردن دعوی
disclaiming	ترک دعوی کردن
bill	گزارش جریان دعوی
traverses	تکذیب کردن دعوی
disclaim	ترک دعوی کردن
action in personam	دعوی بر علیه شخص
secta	ادله خواهان دعوی
disclaims	ترک دعوی کردن
traverse	تکذیب کردن دعوی
litigated	طرح دعوی کردن
litigates	طرح دعوی کردن
litigating	طرح دعوی کردن
quarreled	دعوی کردن منازعه
seduction	دعوی فریب و اغوا
quarreling	دعوی کردن منازعه
parties	متداعیین اطراف دعوی
bills	گزارش جریان دعوی
relinquish	ترک دعوی کردن
evidance in substanttiation of claims	ادله اثبات دعوی
quarrel	دعوی کردن منازعه
quarrelling	دعوی کردن منازعه