English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
classical bononi defence دفاع بنونی کلاسیک
Other Matches
benoni defence دفاع بنونی
benko gambit گامبی بنکو در دفاع بنونی شطرنج
staunton defence دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
franco baenoni defence دفاع بنونی فرانسوی در پیاده وزیر شطرنج
czech benoni بنونی چک
modern benoni بنونی مدرن
benoni counter gambit گامبی متقابل بنونی
blamenfeld counter gambit گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
samisch variation واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
schleman defence دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
russian defence دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
classics کلاسیک
classical کلاسیک
classic کلاسیک
academic assault یورش کلاسیک
pseudoclassic شبه کلاسیک
orthodox school مکتب کلاسیک
classic armes سلاحهای کلاسیک
non quantized system دستگاه کلاسیک
classical psychoanalysis روانکاوی کلاسیک
classical variation واریاسیون کلاسیک
classical theory نظریه کلاسیک
classical system دستگاه کلاسیک
pseudoclassic کلاسیک کاذب
classic war جنگ کلاسیک
Orinthian Order معماری کلاسیک [در یونان و رم]
liberal school مکتب اقتصادی کلاسیک
classical mechanics مکانیک کلاسیک [فیزیک]
classical economics علم اقتصاد کلاسیک
classical economics مکتب کلاسیک در اقتصاد
classical conditioning شرطی سازی کلاسیک
postclassical مربوط به دوره بعد از کلاسیک
husk [تزئینات کلاسیک شبیه حلقه گل]
composer آهنگ ساز [بیشتر موسیقی کلاسیک]
kata فنون کلاسیک و منتخب جودو فرم
one on one دفاع یارگری دفاع تک به تک
defense دفاع وزارت دفاع
lion [حکاکی سر شیر در معماری کلاسیک بخصوص در کتیبه ها]
antefixum [حاشیه تزئینی کتیبه ها در مقبره های کلاسیک]
antefix [حاشیه تزئینی کتیبه ها در مقبره های کلاسیک]
radical economists منظور گروهی ازاقتصاددانان کلاسیک مانندمالتوس و مارکس میباشد
hypotrachelion [um] [در معماری کلاسیک قسمتی بین سرستون و میله ستون]
abuse [خطاهای داده شده در شکل های معماری کلاسیک]
geison [سنگ سیاه در قسمت بالایی کتیبه های کلاسیک]
guilloche [تزئینات کلاسیک با نوار یا قیان به هم تابیده شده] [معماری]
self defense دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
Hiberno-romanesque [سبک ساختمان های کلاسیک در ایرلند قرن ده تا بیست میلادی]
encarpus [در معماری کلاسیک آراستن تمثیل ها بوسیله هلال گل، میوه و برگ]
egg-and-dart [تزئینات کلاسیک با ابزار محدب به شکل تخم مرغ و نیش]
Lous quatorze [سبک فرانسوی معماری باروک و کلاسیک در زمان لوپی چهاردهم]
classical economics نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
free stroke کشیدن ساده سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
bay-leaf [تزئینات کلاسیک بر طبق برگ خشک کرده ی برگ بو]
Free style [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
rest stroke کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
traditional economists اقتصاددانان سنتی اقتصاددانان کلاسیک
say's law از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
Ionic Order [معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
parry دفاع
czech defence دفاع چک
parries دفاع
parried دفاع
blocks دفاع
defense دفاع
fencing دفاع
munition دفاع
one man block تک دفاع
apologia دفاع
apologias دفاع
pleading دفاع
vindication دفاع
advocation دفاع
block دفاع
blocked دفاع
parrying دفاع
answers دفاع
uncovered بی دفاع
defence دفاع
defends دفاع
tae دفاع با پا
defend دفاع
answer دفاع
answered دفاع
defending دفاع
answering دفاع
defended دفاع
defenses دفاع
advocacy دفاع
to defend [from] دفاع کردن [از]
indefensibility دفاع ناپذیری
in self defence برای دفاع
hasty defense دفاع تعجیلی
implead دفاع کردن
closed variation دفاع تاراش
janisch defence دفاع شلیمان
juji uke دفاع ضربدری
kake uke دفاع قلابی
janisch defence دفاع یانیش
kwon دفاع با دست
legitimate defence دفاع مشروع
internal defense دفاع داخلی
fullback دفاع پوششی
defensive board دفاع سبد
defense in place دفاع در محل
defense in depth دفاع در عمق
self defence دفاع مشروع
damiano's defence دفاع دامیانو
classical variation دفاع ارتدوکس
d. armour اسلحه دفاع
deliberate defense دفاع بافرصت
department of defense وزارت دفاع
deraign دفاع کردن
extended defense دفاع گسترده
ego defence دفاع خود
dutch attack دفاع برد
double guard دفاع با دو دست
fencible قابل دفاع
dory defence دفاع دوری
composite defense دفاع مرکب
yogoslav defence دفاع پیرک
zone defence دفاع منطقهای
sham plea دفاع پوچ
sham plea دفاع ناموجه
semi circular parry دفاع نیمدایره
self protection دفاع از نفس
secretary of defense وزیر دفاع
secretary of defence وزیر دفاع
scandinavian defence دفاع اسکاندیناویایی
say a good word for دفاع کردن
simple parry دفاع ساده
soto uke دفاع از خارج
special plea دفاع خاص
yogoslav defence دفاع یوگوسلاو
war department وزارت دفاع
ward off دفاع کردن
vindicative دفاع کننده
uchi uke دفاع از داخل
two man block دفاع دونفره
two knights' defence دفاع دو اسب
to stick up for دفاع کردن از
to make a d. دفاع کردن
three man block دفاع سه نفره
tenability دفاع پذیری
summetrical defence دفاع متقارن
russian defence دفاع روسی
robatsch defence دفاع روباتش
right of self preservation حق دفاع از خود
parry of debate دفاع درمنافره
offensive block دفاع تهاجمی
the right of self-defence حق دفاع از خود
national defense دفاع ملی
national defence دفاع ملی
nagashi uke دفاع پرسی
morote uke دفاع با دست
morote uke دفاع دوتایی
mikazuki uke ushiro geri دفاع هلالی
meran defence دفاع مران
perceptual defense دفاع ادراکی
philidor's defence دفاع فیلیدور
pierce the block شکافتن دفاع
right of self defence حق دفاع مشروع
replication رونوشت دفاع
propugn دفاع کردن از
position defense دفاع یا پدافندثابت
position defense دفاع موضعی
polish defence دفاع لهستانی
plea of accused دفاع متهم
pirc defence دفاع پیرک
pillsbury defence دفاع پیلزبری
makki دفاع کردن
indefensible غیرقابل دفاع
defendants دفاع کننده
pleaded دفاع کردن
defendant دفاع کننده
pleads دفاع کردن
asserting دفاع کردن از
asserted دفاع کردن از
alekhine's defence دفاع الخین
assert دفاع کردن از
untenable غیرقابل دفاع
anti menchanized defense دفاع ضدمکانیزه
self-defence دفاع از خود
asserts دفاع کردن از
zones دفاع منطقهای
zone دفاع منطقهای
active defense دفاع عامل
defensible دفاع کردنی
daylight نفوذ در دفاع
secretary of state for defence وزیر دفاع
defended دفاع کردن
defend دفاع کردن
defending دفاع کردن از
defending دفاع کردن
fend دفاع کردن
defensible قابل دفاع
defends دفاع کردن از
defends دفاع کردن
plead دفاع کردن
defensible دفاع پذیر
defensive منطقه دفاع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com