English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
installation property book دفتر دارایی قسمت یا یکان
Other Matches
property book دفتر دارایی یکان
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
subactivity یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
inventory دفتر دارایی
inventorial مربوط به دفتر دارایی فهرستی
inventory reconciliation تطابق موجودی با دارایی یکان
chancery مقام وزارت دارایی دفتر مهردار سلطنتی
journals دفتر روزنامه یکان
unit journal دفتر روزنامه یکان
journal دفتر روزنامه یکان
command issuing office دفتر توزیع فرامین یکان
diaries دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
diary دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
installation property دارایی قسمت
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
financed قسمت مالی یا دارایی
financing قسمت مالی یا دارایی
finance قسمت مالی یا دارایی
finances قسمت مالی یا دارایی
serviced قسمت یکان
organizations یکان قسمت
organisations یکان قسمت
organization یکان قسمت
activity قسمت یکان
activities قسمت یکان
service قسمت یکان
forcing یکان قسمت نظامی
forces یکان قسمت نظامی
force یکان قسمت نظامی
organic مربوط به یک قسمت یا یکان
activity designator شاخص فعالیت یکان یا قسمت
voucher register قسمت یا دفتر ثبت اسناد یااسناد هزینه
beach organization یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
national command یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
economizing صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
foreign attachment توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
intercommand داخل قسمت داخل یکان
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
casual detachment یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
tenants یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
visit of courtesy بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenant یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
blotters دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
engineering office دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
notary office دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
blotter دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
detailing شرح مفصل یکان بقیه یکان
designations عنوان یکان یاشخص معرف یکان
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
parent یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
combat arms یکان رزمی یکان درگیر در رزم
designation عنوان یکان یاشخص معرف یکان
detail شرح مفصل یکان بقیه یکان
he inherited a large fortune دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
finance رسته دارایی دارایی
financed رسته دارایی دارایی
finances رسته دارایی دارایی
financing رسته دارایی دارایی
induction station دفتر استخدام دفتر پذیرش
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
civilian internee information bureau دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
intersectional service قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
journalize در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
duty roster دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
central postal directory دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
estates دارایی
property دارایی
financed دارایی
pursing دارایی
purses دارایی
finances دارایی
purse دارایی
finance دارایی
financing دارایی
pursed دارایی
estate دارایی
possession دارایی
means دارایی
portfolio دارایی
portfolios دارایی
asset دارایی
holding دارایی
fortune دارایی
wealth دارایی
fortunes دارایی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
financial agency اداره دارایی
thing اسباب دارایی
personal state دارایی منقول
finance officer افسر دارایی
property tax مالیات دارایی
finance office اداره دارایی
finance ministry وزارت دارایی
hereditament دارایی غیرمنقول
temporality دارایی دینوی
possession دارایی متصرفات
assets مایملک دارایی
assets and equities دارایی ودیون
weals ثروت دارایی
weal ثروت دارایی
intendant پیشکار دارایی
equities دارایی شرکاء
hab داشتن دارایی
the furniture of ones pocket دارایی جیب
to take an inventory of صورت دارایی
equity دارایی شرکاء
capital goods دارایی ثابت
personal chattels دارایی منقول
current asset دارایی جاری
Chancellor of the Exchequer وزیر دارایی
fortunes دارایی ثروت
private property دارایی شخصی
Chancellors of the Exchequer وزیر دارایی
personalty دارایی شخصی
cham cell or of the e. وزیر دارایی
circulating asset دارایی جاری
money bag دارایی دولت
circulating asset دارایی در گردش
ministry of f. وزارت دارایی
current assets دارایی جاری
fortune دارایی ثروت
liabilities and assets بدهی و دارایی
immovable دارایی غیر منقول
dedicated assets دارایی وقف شده
belonging متعلقات واموال دارایی
capital account حساب دارایی وسرمایه
real account حساب دارایی غیرمنقول
real property دارایی غیر منقول
personal property دارایی شخصی منقول
draw up inventory تنظیم صورت دارایی
inventory صورت دارایی موجودی
personal chattels دارایی شخصی منقول
church warden متصدی دارایی کلیسا
hotch سرجمع کردن دارایی
jointure دارایی مشترک زن و شوهر
private property دارایی شخصی بلامعارض
holding دراختیار داشتن دارایی
to come into a property دارایی را بدست اوردن
hereditaments دارایی غیر منقول
paraphernal وابسته به دارایی شخصی زن
disinvestment خرج دارایی بی چیزی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
realty دارایی غیرمنقول و نمائات و منضمات ان
heir in tail وارث دارایی حبس شده
benefical owner of an estate مالک بهره برداریک دارایی
appreciations افزایش ارزش دارایی و موجودی
assets ابزار تجهیزات مایملک و دارایی
appreciation افزایش ارزش دارایی و موجودی
realty دارایی غیر منقول ملک
chattel مال منقول دارایی شخصی
contents of a vessel دارایی یامحتویات فرف مظروف
impropriator تفریط کننده دارایی کلیسا
state of in her itance ملک یا دارایی قابل توارث
The ministry of economic affairs and finance وزارت امور اقتصاد و دارایی
to sell up a debtor دارایی بدهکاری راگروکشیدن وفروختن
finance علم دارایی تهیه پول کردن
financed علم دارایی تهیه پول کردن
financing علم دارایی تهیه پول کردن
finances علم دارایی تهیه پول کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com