English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
spot-on دقیقا صحیح
Other Matches
minutely دقیقا"
to a t دقیقا
on the nose <idiom> دقیقا
graciously دقیقا"
rigidly دقیقا"
strictly دقیقا"
nighly دقیقا
Hear hear! صحیح است ! صحیح است ! درمقام تأیید وتصدیق )
dead even دقیقا برابر
quite so دقیقا اینطور
In the minutest detail . موبه مو ( دقیقا" )
on the dot <idiom> دقیقا سر موقع
to a T <idiom> کاملا،دقیقا
as ... as <adv.> دقیقا مانند ...
identical دقیقا مشابه
Just what I needed. دقیقا چیزی که میخواستم.
Just what I needed. دقیقا همینو میخواستم.
this very question دقیقا همین پرسش
What does it exactly mean? منظور از این دقیقا چه است؟
be a carbon copy <idiom> دقیقا مثل دیگری بودن
rational number عدد صحیح و یا خارج قسمت دو عدد صحیح
This is just what I want . This is the very thing I want . این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
Greek Revival [سبک احیای معماری یونانی که دقیقا کپی از نقش و نگارهای باستانی بود.]
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
righting صحیح
proper صحیح
righted صحیح
good صحیح
integers صحیح
true <adj.> صحیح
real <adj.> صحیح
correct صحیح
integer صحیح
exacted صحیح
exacts صحیح
valid صحیح
accurate [correct] <adj.> صحیح
correct <adj.> صحیح
exact <adj.> صحیح
proper <adj.> صحیح
exact صحیح
right صحیح
accurate صحیح
i see ها! صحیح !
well advised صحیح
indecorous نا صحیح
simon pure صحیح
in order صحیح
corrects صحیح
correcting صحیح
Quite [so] ! صحیح!
fea صحیح
authentical صحیح
all right صحیح
integral صحیح
authentic صحیح
judiciously صحیح
authentic document سند صحیح
considered با اندیشه صحیح
up front <idiom> روراست ،صحیح
true complement مکمل صحیح
ok صحیح است
right you are صحیح است
proper fraction کسر صحیح
safe and sound صحیح وتندرست
valid contract عقد صحیح
integral number عدد صحیح
genuine tradition حدیث صحیح
A correct answer. جواب صحیح
homozygote صحیح النسب
rightfully <adv.> بصورت صحیح
incorrupt صحیح و بی عیب
eugenic صحیح النسب
indue order به ترتیب صحیح
integer number عدد صحیح
valid transaction معامله صحیح
integer variable متغیر صحیح
integers عدد صحیح
that is right صحیح است
orderly <adv.> بصورت صحیح
correctly <adv.> بصورت صحیح
true خالصانه صحیح
truer خالصانه صحیح
truest خالصانه صحیح
aright <adv.> بصورت صحیح
rightly <adv.> بطور صحیح
rightfully <adv.> بطور صحیح
the ticket کار صحیح
properly <adv.> بطور صحیح
justly <adv.> بطور صحیح
duly <adv.> بطور صحیح
correctly <adv.> بطور صحیح
tidily <adv.> بطور صحیح
duly <adv.> بصورت صحیح
affirmative صحیح است
tidily <adv.> بصورت صحیح
round عدد صحیح
roundest عدد صحیح
neatly <adv.> بصورت صحیح
okay صحیح است
orderly <adv.> بطور صحیح
neatly <adv.> بطور صحیح
rightly <adv.> بصورت صحیح
properly <adv.> بصورت صحیح
justly <adv.> بصورت صحیح
whole number عدد صحیح
righted به طور صحیح حق
righting درست صحیح
righting به طور صحیح حق
integer عدد صحیح
exact صحیح عین
exacted صحیح عین
to be proper for صحیح بودن
exacts صحیح عین
righted درست صحیح
rightly بطور صحیح
aright <adv.> بطور صحیح
drill روش صحیح
whole numbers عدد صحیح
drilled روش صحیح
right درست صحیح
drills روش صحیح
right به طور صحیح حق
properly <adv.> بطور درست و صحیح
whole numbers اعدد صحیح [ریاضی]
systemoless فاقد سیستم صحیح
rightly <adv.> بطور درست و صحیح
hit the nail on the head <idiom> یافتن انتخاب صحیح
justly <adv.> بطور درست و صحیح
counting numbers اعدد صحیح [ریاضی]
out in left field <idiom> از جواب صحیح دورشدن
whole number عدد صحیح [ریاضی]
rightfully <adv.> بطور درست و صحیح
duly <adv.> بطور درست و صحیح
correctly <adv.> بطور درست و صحیح
integer عدد صحیح [ریاضی]
In perfect condition (shape). کاملا" صحیح وسالم
azimuth fine adjustment تنظیم قوس صحیح
to do right کار صحیح کردن
half integer number عدد نیم صحیح
safe صحیح اطمینان بخش
integer programming برنامه سازی صحیح
authority منبع صحیح و موثق
aright <adv.> بطور درست و صحیح
correctly بطور درست و صحیح
apply a correct holt اجرای فن صحیح کشتی
due process of the law تشریفات صحیح قانونی
compos mentis دارای مشاعر صحیح
rounded بصورت عدد صحیح
wrongs پیام صحیح نیست
wronging پیام صحیح نیست
wrong پیام صحیح نیست
soundly بطور صحیح و سالم
common sense قضاوت صحیح حس عام
safest صحیح اطمینان بخش
safes صحیح اطمینان بخش
safer صحیح اطمینان بخش
levelheaded دارای قضاوت صحیح
character عدد صحیح خصوصیت
right oh! صحیح است بچشم
off بیموقع غیر صحیح
positive integer عدد صحیح مثبت
impolitic مخالف رویه صحیح
characters عدد صحیح خصوصیت
cardinals عدد صحیح مثبت
cardinal عدد صحیح مثبت
misinforming اطلاع غیر صحیح دادن
sounding in damages دعوی خسارت صحیح و محکم
the right way to do a thing صحیح برای کردن کاری
slugfest بوکس بدون تاکتیک صحیح
misinform اطلاع غیر صحیح دادن
grammar قوانین استفاده صحیح از زمان
grammars قوانین استفاده صحیح از زمان
misinformed اطلاع غیر صحیح دادن
positive integer عدد صحیح مثبت [ریاضی]
purism افراط در استعمال صحیح الفاظ
misinforms اطلاع غیر صحیح دادن
alright بسیار خوب صحیح است
legitimately به طور مشروع یا قانونی صحیح
unsigned integer عدد صحیح بدون علامت
keep time <idiom> زمان صحیح رانشان دادن
proper decimal fraction کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
come to one's senses <idiom> شروع به فکر صحیح کردن
integer programming برنامه ریزی عدد صحیح
terminating decimal کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
It is improper to go there uninvited. ناخوانده رفتن با آنجا صحیح نیست
radix عدد نشان دهنده اعشار صحیح
What you say is true in a sense . گفته شما به معنایی صحیح است
authentication اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
authenticating بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticate بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticates بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
Lets suppose the news is true . حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
authenticated بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
integer دو کلمه کامپیوتری برای ذخیره عدد صحیح
euthenics مبجث رفاه و زندگی برای فعالیت صحیح
integers دو کلمه کامپیوتری برای ذخیره عدد صحیح
purists شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purist شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com