Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (2 milliseconds)
English
Persian
drover
دلال گاوو گوسفند
Other Matches
sheepwalk
مرتع گوسفند چراگاه گوسفند
go between
دلال دلال محبت
heder
گوسفند نر
rams
گوسفند نر
rammed
گوسفند نر
ram
گوسفند نر
sheep
گوسفند
mutton
گوسفند
mutton
گوشت گوسفند
sheppy
اغل گوسفند
sheep's feet
پاچه گوسفند
sheepskin
پوست گوسفند
sheep fold
اغل گوسفند
rump
دنبه گوسفند
rumps
دنبه گوسفند
sheep cote
اغل گوسفند
reeve
اغل گوسفند
persian lamb
گوسفند قره کل
ovine
شبیه گوسفند
kade
شپش گوسفند
merino
گوسفند مرینوس
sheepcote
اغل گوسفند
sheepfold
اغل گوسفند
sheep skin
پوست گوسفند
sheep
چرم گوسفند
ked
شپش گوسفند
duff
سرقت گوسفند
fold
اغل گوسفند
pestles
ران گوسفند
folded
اغل گوسفند
the fat tail of a sheep
دنبه گوسفند
folds
اغل گوسفند
pestle
ران گوسفند
fat tailed sheep
گوسفند ایرانی
sheep walk
چراگاه گوسفند
dorset horn
گوسفند شاخ بلندانگلیسی
coop
اغل گوسفند زندان
cabretta
چرم نرم گوسفند
foot rot
ناخوشی پا در گاو و گوسفند
riblet
انتهای دنده گوسفند
krimmer
پوست گوسفند خاکستری
longhorn
گوسفند شاخ دراز
folded
دسته یا گله گوسفند
wether
گوسفند اخته خواجه
thurl
مفصل خاصره گوسفند
fold
دسته یا گله گوسفند
TO set the fox to keep the geese .
<proverb>
گوسفند را به گرگ سپردن .
ewe wool
پشم گوسفند ماده
folds
دسته یا گله گوسفند
bighorn
نوعی گوسفند کوهی امریکایی
wiltshire
نژاد گوسفند سفیدرنگ انگلیسی
gid
سرگیجه گوسفند و امثال ان گیج
shropshire
نژادی از گوسفند بی شاخ انگلیسی
chapman
دلال
monger
دلال
jobber
دلال
Solicitor General
دلال
Solicitors General
دلال
mediator
دلال
mediators
دلال
fixer
دلال
middlemen
دلال
dealers
دلال
brokered
دلال
dealer
دلال
brokers
دلال
middleman
دلال
broker
دلال
go-betweens
دلال
brokering
دلال
go-between
دلال
gigot
ران گوسفند و غیره که پخته باشد
dorper
گوسفند افریقایی سفید صورت سیاه
breakaway
هجوم وحشیانه گله گوسفند و گاو رم
chamois
چرم بسیارنازک از پوست گوسفند و بز و گوزن
selected breed
[گوسفند یا چهارپای اصلاح نژاد شده]
procurer
دلال محبت
stock_broker
دلال سهام
procuress
زن دلال محبت
stock broker
دلال بورس
scholastic agent
دلال تدریس
house agent
دلال خانه
shipbroker
دلال حمل
stock broker
دلال سهام
insurance broker
دلال بیمه
fruiterer
دلال میوه
bill broker
دلال برات
bawd
دلال محبت
agencies
کارگزار دلال
rug dealer
دلال فرش
agent de change
دلال ارزی
auctioneer
دلال حراج
auctioneers
دلال حراج
mediums
واسطه دلال
agency
کارگزار دلال
brokerage
اجرت دلال
fellmonger
دلال پوست
exchange broker
دلال ارز
discount broker
دلال تنزیل
horse dealer
دلال اسب
medium
واسطه دلال
coper
دلال اسب
pimps
دلال محبت
commodity broker
دلال کالا
cambist
دلال برات
pimp
دلال محبت
Baa!
بع!
[صدای گوسفند دادن برای جلب توجه]
suint
عرق خشک شده روی پشم گوسفند
suet
چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
fleece
پشم گوسفند وجانوران دیگر پارچه خوابدار
fleshing
تنگ اشغال گوسفند در موقع پوست کنی
leg of mutton
دارای پاهای مثلثی شکل شبیه گوسفند
fleeces
پشم گوسفند وجانوران دیگر پارچه خوابدار
fleecing
پشم گوسفند وجانوران دیگر پارچه خوابدار
realtors
دلال معاملات ملکی
brokers
دلال اوراق بهادار
stockbrokers
دلال سهام شرکتها
aytomobile dealer
فروشنده یا دلال اتومبیل
pawnbrokers
دلال در بنگاه رهنی
stockbroker
دلال سهام شرکتها
matchmakers
دلال یا دلاله ازدواج
pawnbroker
دلال در بنگاه رهنی
realtor
دلال معاملات ملکی
bookmaker
دلال شرط بندی
bookmakers
دلال شرط بندی
broker
دلال اوراق بهادار
brokering
دلال اوراق بهادار
real estate broker
دلال اموال غیرمنقول
software broker
دلال نرم افزار
brokered
دلال اوراق بهادار
matchmaker
دلال یا دلاله ازدواج
jobber
دلال یاکارگزار بورس
land agent
دلال معاملات ملکی
ship broker
دلال خرید و فروش کشتی
skiver
چرم نازک شده پوست گوسفند تیماج صحافی وغیره
bock
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
karakul
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
kemp
پشم ضخیم
[بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
kilim
[glim]
گلیم
[زیر اندازی ساده از پشم گوسفند یا بز که پرز نداشته و پود نما است و رنگ آمیزی و نقشه آن با استفاده از پودهای رنگی تعیین می شود.]
ba
بع بع کردن مثل گوسفند صدا کردن
baa
بع بع کردن مثل گوسفند صدا کردن
building material dealer
فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
picker
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
stock jobber
محتکر سهام دلال سهام
lincoln
ایالت لینکلن شایر انگلستان گوسفند نژاد لینکلن شایر ابراهام لینکلن
option dealer
واسطه معاملات اختیاری دلال معاملات اختیاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com