Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
iam impatient to go
دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
Other Matches
i had half a mind to go
چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
i am purposed to go
قصد دارم بروم
i am purposed to go
در نظر دارم بروم
I am thinding of going to Europe.
خیال دارم به اروپ؟ بروم
Can I go earlier today, just as a special exception?
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
i am in a hurry for it
عجله دارم یا در شتاب هستم
cyclotron
دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
he is in a hurry to go
عجله دارد برفتن
he must needs go
بیخوداصرار دارد برفتن
he was loath to go
بیمیل بود برفتن
he is not willing to go
مایل برفتن نیست
he insists on going
اصرار دارد برفتن
he was not inclined to go
مایل برفتن نبود
he is indisposed to go
میل برفتن ندارد
iam proud to know him
از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
iam p to of knowing him
از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
it stings the conscience
وجدان را نیش میزند
roundsman
کسی که گشت میزند
server
بازیکنی که توپ را میزند
he rows 0 to the minute
او دقیقهای سی پارو میزند
rounder
کسی که دور میزند
bassist
کسی که ویلون سل میزند
he does nothing but talk
فقط حرف میزند
he coins money
گویی پول سکه میزند
It makes my stomach turn
[over]
.
<idiom>
دلم را به هم میزند.
[اصطلاح روزمره]
soliloquizer
کسیکه باخود حرف میزند
soliloquist
کسیکه باخود حرف میزند
the horse refuses the fence
اسب از پر چین عقب میزند
let me go
بروم
it fell to my lot to go
من شد که بروم
smatterer
کسیکه از روی بی اطلاعی حرف میزند
milk walk
گشتی که شیر فروش میزند گشت
pone
کسیکه ورق بازی رابر میزند
cruisers
کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
cruiser
کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
let me go
بگذار بروم
iam d. to go
مایلم بروم
it fell to my lot to go
قرار شد من بروم
i will go
که بروم میروم
i can go
میتوانم بروم
i ougth to go
باید بروم
i must go
باید بروم
i ought to go
باید بروم
i made up my mind to go
بر ان شدم که بروم
iam a to go
میترسم بروم
sprayed
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprays
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
wing
گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
that is an offences to moralit
لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
spraying
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
gold digger
زنی که با افسونهای زنانه مردان را تیغ میزند
get what's coming to one
<idiom>
هرکسی نوع رفتار را خودش رقم میزند
winging
گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
He advised (urged) me to go.
به من توصیه کرد که بروم
he gave me a sign to go
اشاره کرد که بروم
he insisted on me to go
اصرار کرد که بروم
I must leave at once.
باید فورا بروم.
i am unwilling to go
راضی نیستم بروم
i am unwilling to go
مایل نیستم بروم
i am bend on going
مصمم هستم بروم
shall i go?
ایا باید بروم
byzantine
وابسته بروم شرقی
i made up my mind to go
نصمیم گرفتم که بروم
She asked me in (inside the house).
تعارفم کرد بروم بو
in order that i may go
برای اینکه بروم
I have no place (nowhere) to go.
جایی ندارم بروم
How do I get to this place / this address?
چطور می تونم به ... بروم؟
i agreed to go
حاضر شدم بروم
i am reluctant to go
میل ندارم بروم
How do I get to ... ?
چطور می تونم به ... بروم؟
i may go
ممکن است بروم
wisecracker
کسیکه حرف کنایه داریا شوخی امیز میزند
card sharps
قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
card sharp
قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
obstruction guard
میله جلو لوکوموتیوکه موانع را از روی ریلهاپس میزند
i have no other place to go
جای دیگری ندارم که بروم
i had barely time to get out
همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
I wI'll be damned if I ll go .
لعنت برمن اگه بروم
I must be going now.
الان دیگه باید بروم
may i go yes you may
ایا ممکن است من بروم
talk someone's ear off
<idiom>
آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده
[اصطلاح روزمره]
malingerers
سربازیاملوانی که خود رابناخوشی میزند و از زیر کارشانه خالی میکند
malingerer
سربازیاملوانی که خود رابناخوشی میزند و از زیر کارشانه خالی میکند
Can I get there on foot?
آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
I have a short trip ahead.
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
He arrived just as I was about to go .
درست موقعیکه می خواستم بروم او آمد
How do I get to city center?
چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
You wont catch me going to his house .
غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
I dont have time to go to the movies .
فرصت نمی کنم به سینما بروم
Can I drive to the centre of town?
آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
Now it is about time to head home!
الان وقتش رسیده به خانه برویم
[بروم]
!
flagellant
کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
juke joint
رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
I have a carton of cigarettes
من یک ... دارم.
close the door please
خواهش دارم
own a house
خانهای دارم
my a is 0 years
من 04سال دارم
i wish to stay here
میل دارم ...
I want to have a word with you . I want you .
کارت دارم
i maintain
عقیده دارم که ...
it is in my recollection
یاد دارم
I need my e
من دوست دارم
I have a question.
من یک سئوال دارم.
I'm in doubt about it.
من بهش شک دارم.
i intend to stay here
خیال دارم که ...
I agree.
قبول دارم.
I'm in a hurry.
من عجله دارم
I am standing by you . I am right behind you .
هوایت را دارم
I have a headache.
من سر درد دارم.
I have tobacco.
من یک توتون دارم.
I'm in a hurry.
من عجله دارم.
smatterer
کسیکه بریده بریده حرف میزند
i am very keen on going there
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
precipitation
شتاب
in a hurry
در شتاب
hie thee
شتاب کن
speeds
شتاب
speeding
شتاب
haste
شتاب
hastiness
شتاب
expedience
شتاب
accelerator
شتاب
accelerators
شتاب
expediency
شتاب
acceleration
شتاب
speed
شتاب
pelted
شتاب
cursoriness
شتاب
over hasty
پر شتاب
at full lick
با شتاب
hustled
شتاب
unhurried
بی شتاب
unhurriedly
بی شتاب
hustle
شتاب
at leisure
بی شتاب
hustles
شتاب
pelts
شتاب
hustling
شتاب
acceleration lane
خط شتاب
pelt
شتاب
I owe her a grudge
حق دارم که با اولج باشم
I am positive that ...
من اطمینان کامل دارم که ...
I have an appointment with the dentist.
با دندانساز قرار دارم
I am beginning to realize ( understand ) .
کم کم دارم متوجه می شوم
I'm on a diet.
من رژیم غذایی دارم.
I have a credit card.
من کارت اعتباری دارم.
I am deae beat . I am tired out .
از خستگی دارم غش می کنم
I am in a great hurry . I am pressed for time .
خیلی عجله دارم
i stand to it that
جدا عقیده دارم که
I have a pain in my chest.
سینه درد دارم
i yearn for
ارزوی استراحت دارم
I feel nauseated.
حالت تهوع دارم.
I feel like throwing up.
<idiom>
دارم بالا میارم.
I believe in God.
من به خدا ایمان دارم.
I am over 50 years old.
من ۵۰ سال بیشتر دارم.
iam ill bested
موقعیت بدی دارم
I am staying at the hotel.
در هتل منزل دارم.
I have cigar
من یک سیگار برگ دارم.
i am busy at the moment
اکنون کار دارم
i am rials in pocket
سه ریال در جیب دارم
i am famishing
از گرسنگی دارم می میرم
i am on the wrong side of 0
من بیش از 05 سال دارم
i am reluctant to go
اکراه دارم از رفتن
i have a hunch that
بیم یافن ان دارم که ...
i have a silk rug Štoo
یک قالیچه ابریشمی هم دارم
i have a suit to the shah
به شاه عرض دارم
i have a hunch that
سخت گمان دارم که
i humbly request that
خواهش عاجزانه دارم که ...
dispatches
کشتن شتاب
acceleration space
فضای شتاب
acceleration time
زمان شتاب
dispatch
کشتن شتاب
accelerometer
شتاب سنج
accelerating power
قدرت شتاب
despatching
کشتن شتاب
acceleration of gravity
شتاب گرانی
acceleration coefficient
ضریب شتاب
acceleration due to gravity
شتاب ثقل
acceleration of free fall
شتاب گرانی
acceleration of free fall
شتاب ثقل
apparent gravity
شتاب گرانی
apparent gravity
شتاب ثقل
acceleration of gravity
شتاب ثقل
acceleration of gravity
شتاب گرانش
angular acceleration
شتاب زاویهای
to come along
شتاب کردن
spatchcock
با شتاب جادادن
to look sharp
شتاب کردن
to make a hurry
شتاب کردن
to make haste
شتاب کردن
despatches
کشتن شتاب
transverse acceleration
شتاب عرضی
despatched
کشتن شتاب
skelpit
شتاب کردن
skelp
شتاب کردن
whirry
شتاب کردن
angular acceleratin
شتاب زاویهای
retardation
شتاب منفی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com