English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
tow دنبال خود کشیدن
tows دنبال خود کشیدن
Other Matches
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
player [American E] زن دنبال کن
pursuit دنبال
in the wake of در دنبال
parsmip nose دنبال چه
rear دنبال
reared دنبال
dangler دنبال رو
pickup artist زن دنبال کن
pick-up artist زن دنبال کن
rearing دنبال
rears دنبال
philanderer زن دنبال کن
pursuits دنبال
pope's nose دنبال چه
attachment دنبال
philanderers زن دنبال کن
What are you looking for ? دنبال چی؟ می گردی ؟
trackers دنبال کننده
chasing دنبال کردن
continuator دنبال کننده
tandom connection اتصال دنبال هم
dogs دنبال کردن
traced دنبال کردن
roil دنبال هم دویدن
chases دنبال کردن
trace دنبال کردن
graph follower دنبال گر گراف
give chase دنبال کردن
He is looking for trouble. دنبال شر می گردد
chase دنبال کردن
chased دنبال کردن
tracker دنبال کننده
dog دنبال کردن
chasers دنبال کننده
chaser دنبال کننده
pursuant دنبال کننده
track دنبال کردن
continue دنبال کردن
continues دنبال کردن
course :دنبال کردن
coursed :دنبال کردن
courses :دنبال کردن
to give chase دنبال کردن
tracked دنبال کردن
tracks دنبال کردن
pursuing دنبال کردن
traces دنبال کردن
reopens دنبال کردن
reopening دنبال کردن
reopened دنبال کردن
pursue دنبال کردن
dogging دنبال کردن
pursued دنبال کردن
reopen دنبال کردن
pursues دنبال کردن
run close سخت دنبال کردن
dogging مثل سگ دنبال کردن
attending از دنبال امدن منتظرشدن
attend از دنبال امدن منتظرشدن
tagger تنکه دنبال کننده
attends از دنبال امدن منتظرشدن
dog مثل سگ دنبال کردن
To be on someone trail. To trace someone. رد کسی را دنبال کردن
To follow up (trace) a matter (case). موضوعی را دنبال کردن
dogs مثل سگ دنبال کردن
hunt down دنبال کردن و گرفتن
follow the ball دنبال توپ فرستادن
look (someone) up <idiom> به دنبال کسی گشتن
hitch one's wagon to a star <idiom> دنبال هدف رفتن
stick with <idiom> دنبال کردن کاری
One must let sleeping dogs lie. دنبال شر نباید رفت
let sleeping dogs lie <idiom> [دنبال دردسر نگرد]
to run on chapters فصل ها را دنبال هم انداختن
to follow ones nose دنبال قسمت خودرفتن
to pursue a plan نقشهای را دنبال کردن
phliander دنبال زنی افتادن
careerism دنبال کردن شغل
ask for trouble <idiom> دنبال دردسر گشتن
pound the pavement <idiom> دنبال کار گشتن
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> دنبال روی دیگری
drag کشیدن بزور کشیدن
drags کشیدن بزور کشیدن
dragged کشیدن بزور کشیدن
look (something) up <idiom> به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
tracked دنبال کردن یک مسیر به درستی
I'll look into the matter. من موضوع را دنبال خواهم کرد.
to run any one hard کسیرا سخت دنبال کردن
fool's errands فرستادن دنبال نخود سیاه
philander زن بازی کردن دنبال زن افتادن
to hang on the rear برای حمله دنبال کردن
tracks دنبال کردن یک مسیر به درستی
sink one's teeth into <idiom> با جدیت دنبال کاری رفتن
fool's errand فرستادن دنبال نخود سیاه
pursuit of happiness به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
follow out اخذ نتیجه دنبال کردن
to always look for things to find fault with همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
I sent him on an errand. اورا دنبال یک کاری فرستادم
to pursue pleasure دنبال خوش گذرانی رفتن
To go about ones business. دنبال کار خود رفتن
track دنبال کردن یک مسیر به درستی
practise or tice دنبال کردن مشق دادن
rungs تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
to keep at some work د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
backing up the wrong tree <idiom> [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
The dinner will be followed by a concert. به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
career woman زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
career women زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
run-down تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run down تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
the police are on his track مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
entrain اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
We are hunting for a vacant flat. دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
I am looking for work ( ajob). دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
reoccupy دنبال کردن دوباره بدست اوردن
canvassed مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to be after somebody پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
To fetch and varry for someone . دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
follow up رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
column ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
bargain hunter کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
columns ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
canvass مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
follow through چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
They are openly seeking his being sacked. آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
gaze hound تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
lay deacon شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
to search [for] [someone] دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
rompish مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
functions کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
rompy مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
fetch سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
function کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
fetched سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetches سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
functioned کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
coach dog یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
He sought, if without much success, a social policy. او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
pot-boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
illegal دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
paths لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
path لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
find برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
sea anchor وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
finds برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
interrupt به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupts به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
scalar نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
sag wagon وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
anti- برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
pursuing تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
interactive محتوای حافظه و ثبات را کنترل کند و اجرای دستور را دنبال کند
pursued تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
conventions استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
convention استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
Rather than simply modifying existing designs she searches for new solutions. به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او [زن] به دنبال راه حل های تازه می رود.
salami technique کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
see about (something) <idiom> دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
follows پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
follow پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
followed پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
fail سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
persistence مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
prosecuted دنبال کردن پیگرد کردن
follow متابعت کردن دنبال کردن
chace دنبال کردن شکار کردن
prosecutes دنبال کردن پیگرد کردن
chasing دنبال کردن شکار کردن
chased دنبال کردن شکار کردن
chases دنبال کردن شکار کردن
chase دنبال کردن شکار کردن
prosecute دنبال کردن پیگرد کردن
prosecuting دنبال کردن پیگرد کردن
followed متابعت کردن دنبال کردن
follows متابعت کردن دنبال کردن
stretches : کشیدن
plotted کشیدن
draw کشیدن
stretched کشیدن
imbibes در کشیدن
imbibing در کشیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com