Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
What are you looking for ?
دنبال چی؟ می گردی ؟
Other Matches
round
گردی
globularity
گردی
rotundily
گردی
levorotation
چپ گردی
farinose
گردی
heroism
گردی
cylinderisity
گردی
knobbiness
گردی
roundness
گردی
roundest
گردی
rondure
گردی
top radius
گردی سر دنده
to poke a bout
ول گردی کردن
powderiness
خاصیت گردی
powder metallurgy
متالورژی گردی
cylinderisity
دقت گردی
somnambulism
خواب گردی
pedlary
دوره گردی
somnambulation
خواب گردی
roundness
نسبت گردی
sleep walking
خوابیده گردی
pub crawl
میخانه گردی
coal dust firing
اشتعال گردی
colportage
دوره گردی
gas lubrication
روغنکاری گردی
pub crawls
میخانه گردی
hole circle
گردی سوراخ
mountaineering
کوه گردی
cavetto
ربع گردی
hobos
دوره گردی کردن
hobo
دوره گردی کردن
peddled
دوره گردی کردن
traipsing
هرزه گردی کردن
packman
دوره گردی کردن
traipses
هرزه گردی کردن
peddle
دوره گردی کردن
dry galvanizing
اب روی دادن گردی
traipse
هرزه گردی کردن
hoboes
دوره گردی کردن
traipsed
هرزه گردی کردن
pulverulent
ازهم پاشنده گردی
peregrination
جهان گردی دربدری
hawks
دوره گردی کردن
hawked
دوره گردی کردن
hawk
دوره گردی کردن
peregrinations
جهان گردی دربدری
pub crawls
میخانه گردی کردن
cadging
گدایی دوره گردی
cadged
گدایی دوره گردی
pub crawl
میخانه گردی کردن
peddles
دوره گردی کردن
cadge
گدایی دوره گردی
to i. aroom with a powder
گردی درخانه پاشیدن
cadges
گدایی دوره گردی
shop
مغازه گردی کردن دکه
rhapsode
دوره گردی که اشعار رزمی
shops
مغازه گردی کردن دکه
shopped
مغازه گردی کردن دکه
bezant
پولک گردی که معمولا از طلااست
door to door selling
فروش کالا بصورت دوره گردی
walkabouts
بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
walkabout
بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
console
کنسول
[نوعی ستون نگهدارنده تزئینی یا پیش گردی]
hock spanner
اچار نیم گردی در یک دسته درانتها و یک قلاب با چنگک درسر دیگر
rear
دنبال
reared
دنبال
philanderer
زن دنبال کن
philanderers
زن دنبال کن
rears
دنبال
rearing
دنبال
in the wake of
در دنبال
pope's nose
دنبال چه
parsmip nose
دنبال چه
pursuit
دنبال
pursuits
دنبال
pickup artist
زن دنبال کن
pick-up artist
زن دنبال کن
player
[American E]
زن دنبال کن
dangler
دنبال رو
attachment
دنبال
He is looking for trouble.
دنبال شر می گردد
continuator
دنبال کننده
to give chase
دنبال کردن
trackers
دنبال کننده
track
دنبال کردن
roil
دنبال هم دویدن
give chase
دنبال کردن
tracker
دنبال کننده
graph follower
دنبال گر گراف
pursuant
دنبال کننده
tandom connection
اتصال دنبال هم
tracks
دنبال کردن
tracked
دنبال کردن
dogs
دنبال کردن
reopens
دنبال کردن
courses
:دنبال کردن
pursues
دنبال کردن
pursuing
دنبال کردن
trace
دنبال کردن
course
:دنبال کردن
continues
دنبال کردن
continue
دنبال کردن
chaser
دنبال کننده
chasers
دنبال کننده
pursued
دنبال کردن
chase
دنبال کردن
reopening
دنبال کردن
chased
دنبال کردن
reopened
دنبال کردن
chases
دنبال کردن
chasing
دنبال کردن
pursue
دنبال کردن
reopen
دنبال کردن
coursed
:دنبال کردن
dog
دنبال کردن
traces
دنبال کردن
dogging
دنبال کردن
traced
دنبال کردن
attending
از دنبال امدن منتظرشدن
attend
از دنبال امدن منتظرشدن
attends
از دنبال امدن منتظرشدن
hunt down
دنبال کردن و گرفتن
phliander
دنبال زنی افتادن
to run on chapters
فصل ها را دنبال هم انداختن
pound the pavement
<idiom>
دنبال کار گشتن
look (someone) up
<idiom>
به دنبال کسی گشتن
to pursue a plan
نقشهای را دنبال کردن
to follow ones nose
دنبال قسمت خودرفتن
tagger
تنکه دنبال کننده
To be on someone trail. To trace someone.
رد کسی را دنبال کردن
One must let sleeping dogs lie.
دنبال شر نباید رفت
run close
سخت دنبال کردن
ask for trouble
<idiom>
دنبال دردسر گشتن
stick with
<idiom>
دنبال کردن کاری
To follow up (trace) a matter (case).
موضوعی را دنبال کردن
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
دنبال روی دیگری
hitch one's wagon to a star
<idiom>
دنبال هدف رفتن
let sleeping dogs lie
<idiom>
[دنبال دردسر نگرد]
follow the ball
دنبال توپ فرستادن
dogging
مثل سگ دنبال کردن
tow
دنبال خود کشیدن
careerism
دنبال کردن شغل
tows
دنبال خود کشیدن
dogs
مثل سگ دنبال کردن
dog
مثل سگ دنبال کردن
frostwork
نقشی که به تقلید ان درست کنند طراحی شبیه شبنم یخ زده طراحی گردی
practise or tice
دنبال کردن مشق دادن
To go about ones business.
دنبال کار خود رفتن
fool's errands
فرستادن دنبال نخود سیاه
fool's errand
فرستادن دنبال نخود سیاه
sink one's teeth into
<idiom>
با جدیت دنبال کاری رفتن
look (something) up
<idiom>
به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
to hang on the rear
برای حمله دنبال کردن
I sent him on an errand.
اورا دنبال یک کاری فرستادم
tracks
دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked
دنبال کردن یک مسیر به درستی
track
دنبال کردن یک مسیر به درستی
to pursue pleasure
دنبال خوش گذرانی رفتن
philander
زن بازی کردن دنبال زن افتادن
to run any one hard
کسیرا سخت دنبال کردن
I'll look into the matter.
من موضوع را دنبال خواهم کرد.
to always look for things to find fault with
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
pursuit of happiness
به دنبال رضایت خاطر
[خرسندی]
follow out
اخذ نتیجه دنبال کردن
gad
با میخ محکم کردن هرزه گردی کردن
to keep at some work
د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
We are hunting for a vacant flat.
دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
rungs
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
career woman
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
run down
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
I am looking for work ( ajob).
دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
entrain
اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
run-down
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
backing up the wrong tree
<idiom>
[دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
reoccupy
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
The dinner will be followed by a concert.
به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
career women
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
the police are on his track
مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
bargain hunter
کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
to be after somebody
پی
[دنبال]
کسی رفتن
[برای کیفری مجازاتی]
to search
[for]
[someone]
دنبال
[کسی]
گشتن
[ برای مثال پلیس]
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
To fetch and varry for someone .
دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
They are openly seeking his being sacked.
آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
lay deacon
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
gaze hound
تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
follow up
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
columns
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
column
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
follow through
چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
cadge
اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadged
اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadges
اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadging
اخاذی کردن دوره گردی کردن
fetches
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
He sought, if without much success, a social policy.
او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
fetch
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com