Dictiornary-Farsi | دنده استارت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
bendix	دنده استارت


Other Matches

ungear	از دنده بیرون انداختن بی دنده کردن
pinion	دنده پینیون دنده لایتناهی
pinioning	دنده پینیون دنده لایتناهی
pinions	دنده پینیون دنده لایتناهی
spur gear	دنده مهمیزی دنده خاردار
epicyclic transmission	یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
starter	استارت
manual pinion shift	استارت دستی
magnetic pinion shift	استارت مغناطیسی
false starts	استارت کاذب
starting battery	باتری استارت
sprint start	استارت نشسته
standing start	استارت ایستاده
starting block	تخته استارت
false start	استارت کاذب
starting pressure	فشار استارت
start button	تکمه استارت
starting motor	موتور استارت
ignition battery	باتری استارت
starting current	امپر استارت
auto starter	استارت خودکار
starting chamber	محفظه استارت
crouch start	استارت نشسته
My car won't start.	اتومبیلم استارت نمیزند.
rougher	دنده دنده کننده
air start	استارت زدن موتور در حال پرواز هواپیما
starter	وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
starters	وسیلهای برای گرداندن محرک اصلی در طول مدت استارت
oil gear	جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
cartridge starter	سیستم استارت موتور اصلی که توسط کارتریج قابل شارژی کار میکند
boost charge	ولتاژ ثابت و اولیهای که به باطری داده میشود تا انرابرای استارت موتور اماده نگه دارد
hung start	شرایطی در استارت توربینهای گاز که در ان احتراق صورت میگیرد ولی موتور به سرعت خودکفایی نمیرسد
wobble pump	پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
sprocket	دنده چرخ زنجیرخور چرخ دنده
strictest	یک دنده
rib	دنده
gear	دنده
dependum	ته دنده
gears	دنده
slats	دنده ها
drive	دنده
slat	دنده ها
stricter	یک دنده
strict	یک دنده
spare ribs	سر دنده
hard-nosed	یک دنده
geap	دنده
drives	دنده
costa	دنده
geared	دنده
high speed	دنده سریع
gear wheel	چرخ دنده
cramwheel	دنده کرامویل
gear level	دسته دنده
cogwheel	چرخ دنده
cramwheel	دنده مخروطی
gear box	جعبه دنده
spareribs	گوشت دنده
gear case	جعبه دنده
french chop	گوشت دنده
external thread	دنده خارجی
drive mechanism	جعبه دنده
dependum angle	زاویه ته دنده
gear cutter	دنده تراش
jackshaft	دنده عقب
cross-rib	دنده ی قوس
stick shift	دسته دنده
cogged wheel	چرخ دنده
cog wheel	چرخ دنده
cog [cogwheel]	چرخ دنده
gearwheel	چرخ دنده
cogged wheels	چرخ دنده ها
cog wheels	چرخ دنده ها
cogwheels	چرخ دنده ها
gearwheels	چرخ دنده ها
ratchet	دنده جغجغه ای
chop	گوشت دنده
jackshaft	دنده دو در اتومبیل
laticostate	دنده پهن
low gear	دنده کندکن
pinwheel	چرخ دنده
planetary gear	دنده خورشیدی
shifting lever	دسته دنده
sprocket	دنده زنجیر
spur gear	دنده ملخی
transmission case	جعبه دنده
steering gear	دنده فرمان
steering gear	دنده سکان
toothed wheel	چرخ دنده
top radius	گردی سر دنده
wheelwork	چرخ دنده
worm gear	دنده مارپیچی
worm gear	دنده مورب
gear wheels	چرخ دنده ها
gearshifts	میله دنده
gears	چرخ دنده
rib	دنده میله
pinion	جرخ دنده
cog	دنده چرخ
gears	جعبه دنده
cogs	دنده چرخ
gearbox	جعبه دنده
rib	گوشت دنده
geared	چرخ دنده
gearshifts	دنده عوض کن
gearshift	میله دنده
frame	دنده عرضی
stave	دنده بشکه
pinioning	جرخ دنده
pinions	جرخ دنده
gearshift	دنده عوض کن
geared	جعبه دنده
thread	دنده پیچ
gear	چرخ دنده
bevel gear	دنده مورب
transmission	جعبه دنده
bevel gear	دنده کرامویل
sheath	تیزی دنده
reverse gears	دنده معکوس
reverse gear	دنده معکوس
ribbed	دنده دار
bendix	دنده بندیکس
grooved	دنده دار
transmissions	جعبه دنده
sheaths	تیزی دنده
timber	دنده عرضی
gearboxes	جعبه دنده
gear	جعبه دنده
gearing	جعبه دنده
threads	دنده پیچ
longitudinal	دنده طولی
planetary gear	چرخ دنده سیارهای
steering gear	جعبه دنده فرمان
precostal	واقع در پیش دنده ها
sun gear	چرخ دنده خورشیدی
step up gear	چرخ دنده افزاینده
short ribs	گوشت با استخوان دنده
rack	چرخ دنده دار
riblet	انتهای دنده گوسفند
reduction gear	چرخ دنده کاهنده
sawtooth wave	موج دنده ارهای
rib	هرچیز شبیه دنده
quick change gearbox	جعبه دنده نورتون
rachet	ضامن چرخ دنده
starter gear ring	چرخ دنده استارتر
rib	دنده دار کردن
transmission gear	چرخ دنده انتقال
cross-springer	[دنده اریب در طاق]
gear shift	دسته دنده اتومبیل
gear lever	دسته دنده اتومبیل
gear stick	دسته دنده اتومبیل
ratchets	ضامن چرخ دنده
ratchet	ضامن چرخ دنده
wracks	چرخ دنده دار
wracked	چرخ دنده دار
racks	چرخ دنده دار
gear friction	اصطکاک چرخ دنده
pinion	چرخ دنده جناحی
get up on the wrong side of the bed <idiom>	از دنده چپ بلند شدن
transmission grease	گریس جعبه دنده
transmission oil	روغن جعبه دنده
tricostate	سه دندهای دارای سه دنده
tumble gear	چرخ دنده واسطه
pinions	دنده هرزه گرد
pinions	چرخ دنده جناحی
pinioning	دنده هرزه گرد
worm gear	چرخ دنده حلزونی
gear box	جعبه دنده گیرباکس
worm wheel	دنده کرمی شکل
worm wheel	چرخ دنده حلزونی
pinioning	چرخ دنده جناحی
pinion	دنده هرزه گرد
spare ribs	گوشت دنده با استخوان
racked	چرخ دنده دار
planetary gear	جعبه دنده خورشیدی
gear ratio	نسبت چره دنده ها
four gear drive	گیربکس چهار دنده
grub screw	میله دنده دار
hoisting gear	چرخ دنده بالابر
gears	پوشش دنده دار
gear assembly	مجموعه چرخ دنده ها
high gear	دنده قوی خودرو
gear case	پوسته جعبه دنده
gear change box	جعبه تعویض دنده
spiral gear	چرخ دنده حلزونی
helical gear	چرخ دنده حلزونی
gear cutting	دنده تراشی [مهندسی]
gear transmission ratio	نسبت دنده گیربکس
he broke his rib or something	دنده منده اش شکست
gear in	درگیری دو چرخ دنده
geared	پوشش دنده دار
gear quadrant	ماهک جعبه دنده
gearbox position	وضعیت جعبه دنده
inside thread	دنده داخلی قلاویز
it serves him right	دنده اش هم نرم شود
crown gear	چرخ دنده محدب
contact backlash	دنده کور تماس
controlled stick steering	دسته دنده خودکار
compasition gear	چرخ دنده مرکب
nut	چرخ دنده ساعت