Dictiornary-Farsi | دنده سریع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
high speed	دنده سریع


Other Matches

rollover	استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
ungear	از دنده بیرون انداختن بی دنده کردن
pinion	دنده پینیون دنده لایتناهی
spur gear	دنده مهمیزی دنده خاردار
pinioning	دنده پینیون دنده لایتناهی
pinions	دنده پینیون دنده لایتناهی
epicyclic transmission	یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
marine express	کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma	اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma	CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
rougher	دنده دنده کننده
snap pass	پاس سریع با پیچش سریع مچ
oil gear	جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
sprocket	دنده چرخ زنجیرخور چرخ دنده
speedy	سریع السیر سریع
speediness	سریع السیر سریع
rib	دنده
gears	دنده
drive	دنده
hard-nosed	یک دنده
gear	دنده
geared	دنده
spare ribs	سر دنده
drives	دنده
strictest	یک دنده
slats	دنده ها
strict	یک دنده
dependum	ته دنده
costa	دنده
geap	دنده
slat	دنده ها
stricter	یک دنده
gear wheel	چرخ دنده
gears	جعبه دنده
gear level	دسته دنده
spur gear	دنده ملخی
spareribs	گوشت دنده
french chop	گوشت دنده
gear box	جعبه دنده
gearshifts	دنده عوض کن
gear case	جعبه دنده
gearshifts	میله دنده
gearshift	دنده عوض کن
gearshift	میله دنده
steering gear	دنده سکان
steering gear	دنده فرمان
gear cutter	دنده تراش
gears	چرخ دنده
sprocket	دنده زنجیر
external thread	دنده خارجی
shifting lever	دسته دنده
jackshaft	دنده دو در اتومبیل
bendix	دنده استارت
laticostate	دنده پهن
bevel gear	دنده مورب
bevel gear	دنده کرامویل
cramwheel	دنده کرامویل
planetary gear	دنده خورشیدی
ribbed	دنده دار
grooved	دنده دار
low gear	دنده کندکن
pinwheel	چرخ دنده
timber	دنده عرضی
bendix	دنده بندیکس
gearboxes	جعبه دنده
cramwheel	دنده مخروطی
drive mechanism	جعبه دنده
dependum angle	زاویه ته دنده
pinions	جرخ دنده
pinioning	جرخ دنده
jackshaft	دنده عقب
reverse gear	دنده معکوس
reverse gears	دنده معکوس
sheath	تیزی دنده
sheaths	تیزی دنده
pinion	جرخ دنده
gearbox	جعبه دنده
cogwheel	چرخ دنده
gear	چرخ دنده
chop	گوشت دنده
rib	گوشت دنده
cog	دنده چرخ
cog [cogwheel]	چرخ دنده
gearwheel	چرخ دنده
gear	جعبه دنده
stave	دنده بشکه
cogged wheels	چرخ دنده ها
transmission	جعبه دنده
cog wheel	چرخ دنده
stick shift	دسته دنده
cogs	دنده چرخ
threads	دنده پیچ
ratchet	دنده جغجغه ای
cogged wheel	چرخ دنده
transmissions	جعبه دنده
rib	دنده میله
gearwheels	چرخ دنده ها
gear wheels	چرخ دنده ها
cross-rib	دنده ی قوس
longitudinal	دنده طولی
toothed wheel	چرخ دنده
gearing	جعبه دنده
transmission case	جعبه دنده
top radius	گردی سر دنده
cogwheels	چرخ دنده ها
cog wheels	چرخ دنده ها
geared	جعبه دنده
worm gear	دنده مورب
worm gear	دنده مارپیچی
geared	چرخ دنده
thread	دنده پیچ
frame	دنده عرضی
wheelwork	چرخ دنده
quick change gearbox	جعبه دنده نورتون
gear stick	دسته دنده اتومبیل
it serves him right	دنده اش هم نرم شود
gear lever	دسته دنده اتومبیل
gear shift	دسته دنده اتومبیل
hoisting gear	چرخ دنده بالابر
cross-springer	[دنده اریب در طاق]
contact backlash	دنده کور تماس
pull gear	چرخ دنده بالابر
magnetic gear shift	دسته دنده مغناطیسی
crown gear	چرخ دنده محدب
controlled stick steering	دسته دنده خودکار
differential gear	دنده عقب اتومبیل
gear transmission ratio	نسبت دنده گیربکس
gear change box	جعبه تعویض دنده
gear ratio	نسبت چره دنده ها
gear quadrant	ماهک جعبه دنده
gear in	درگیری دو چرخ دنده
gear assembly	مجموعه چرخ دنده ها
gear case	پوسته جعبه دنده
gear friction	اصطکاک چرخ دنده
gearbox position	وضعیت جعبه دنده
four gear drive	گیربکس چهار دنده
driving gear	چرخ دنده محرک
eight speed gear drive	گیربکس هشت دنده
high gear	دنده قوی خودرو
spiral gear	چرخ دنده حلزونی
helical gear	چرخ دنده حلزونی
he broke his rib or something	دنده منده اش شکست
grub screw	میله دنده دار
gear cutting	دنده تراشی [مهندسی]
pair of gears	زوج چرخ دنده
sun gear	چرخ دنده خورشیدی
sawtooth wave	موج دنده ارهای
spare ribs	گوشت دنده با استخوان
riblet	انتهای دنده گوسفند
get up on the wrong side of the bed <idiom>	از دنده چپ بلند شدن
reduction gear	چرخ دنده کاهنده
pinions	چرخ دنده جناحی
pinioning	دنده هرزه گرد
gear box	جعبه دنده گیرباکس
pinioning	چرخ دنده جناحی
pinion	دنده هرزه گرد
short ribs	گوشت با استخوان دنده
worm wheel	چرخ دنده حلزونی
worm wheel	دنده کرمی شکل
step up gear	چرخ دنده افزاینده
transmission grease	گریس جعبه دنده
steering gear	جعبه دنده فرمان
transmission oil	روغن جعبه دنده
starter gear ring	چرخ دنده استارتر
tricostate	سه دندهای دارای سه دنده
tumble gear	چرخ دنده واسطه
gears	پوشش دنده دار
geared	پوشش دنده دار
worm gear	چرخ دنده حلزونی
pinion	چرخ دنده جناحی
bevel gearing	گیربکس دنده مخروطی
planetary gear	جعبه دنده خورشیدی
ratchet	ضامن چرخ دنده
ratchets	ضامن چرخ دنده
rib	هرچیز شبیه دنده
wracks	چرخ دنده دار
wracked	چرخ دنده دار
racks	چرخ دنده دار
racked	چرخ دنده دار
compasition gear	چرخ دنده مرکب
rack	چرخ دنده دار
bevel gear drive	جعبه دنده مخروطی
bevel gear	چرخ دنده مخروطی
nut	چرخ دنده ساعت
precostal	واقع در پیش دنده ها
transmission gear	چرخ دنده انتقال
pinions	دنده هرزه گرد
planetary gear	چرخ دنده سیارهای
gear	پوشش دنده دار
inside thread	دنده داخلی قلاویز
rachet	ضامن چرخ دنده
rib	دنده دار کردن
epicyclic transmission	جعبه دنده اپی سیکلیک
crank gear	چرخ دنده سر میل لنگ
gears	مجموع چرخهای دنده دار
aircraft arresting gear	جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
thread	دنده دار کردن مارپیچ
gear blank	چرخ دنده کار نکرده
gear	مجموع چرخهای دنده دار
geared	مجموع چرخهای دنده دار