Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
it is worth 0 rials
ده ریال ارزش دارد
Other Matches
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
(not to be) sneezed at
<idiom>
ارزش داشتن را دارد
i give odds of ten to one rial
ده ریال به یک ریال بسته
what is this book worth?
این کتاب چقدر ارزش دارد
that business does not p
به منتظرشدنش می ارزد صبرکردنش ارزش دارد
blue-chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
What is worth doing is worth doing well .
<proverb>
کارى ارزش دارد که خوب انجام گیرد .
something like 00 rials
سد ریال چیزی کم چیزی بالا در حدود سد ریال
it will pay to wait
به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
most significant digit
رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
most significant character
رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
There is more to it than meets the eye.
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
milreis
سکه زرپرتقال که 4 شیلینگ وپنج ویک چهارم پنس ارزش دارد
rug condition
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
we put it at rials
51 ریال
rials 0 the metre
متری 04 ریال
i am 0 rials out of pocket
05 ریال زیان
it is worth 0 rials
ده ریال می ارزد
half a rial
نیم ریال
rials 0 or so
د رحدود 05 ریال
i sold the book for rials 0
ریال فروختم
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
i am rials in pocket
سه ریال در جیب دارم
i gave the beggar one rial
یک ریال به ان گدا دادم
rials 0 or so
05 ریال چیزی بیشتریاکمتر
i am rials in pocket
سه ریال سود بردم
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
if one book cost rials
اگر یک کتاب 5 ریال بیرزد
if one book cost rials 0
اگر یک کتاب 04 ریال بیارزد
my purchases a to rials 00
خریدهای من سرمیزندبه 005 ریال
it was valued at rials 000
پنج هزار ریال قیمت شد
ad valorem
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
it was valued at rials 000
پنج هزار ریال بهابران گذاردند
neoclassical theory of value
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
small claim
ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value
بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
penny wise and pound foolish
دینار شناس و ریال شناس
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
valueless
بی ارزش
worthiness
ارزش
trivalency
سه ارزش
prices
ارزش
price
ارزش
trivalence
سه ارزش
no par
بی ارزش
low level
کم ارزش
junky
بی ارزش
low grade
کم ارزش
raffish
بی ارزش
naught
بی ارزش
value
ارزش
picayune
بی ارزش
unvalued
بی ارزش
small change
کم ارزش
good for nothing
بی ارزش
rewarding
پر ارزش
worth
ارزش
valuing
ارزش
worm eaten
بی ارزش
worthless
بی ارزش
picayubnish
بی ارزش
fustian
بی ارزش
brummagem
بی ارزش
regardant
با ارزش
avail
ارزش
brummagem
کم ارزش
shotten
بی ارزش
market value
ارزش
worth
با ارزش
treasure
با ارزش
rubbish
بی ارزش
punks
بی ارزش
punk
بی ارزش
values
ارزش
big ticket
با ارزش
cost
ارزش
caloric value
ارزش گرمایی
belittled
کم ارزش کردن
debunking
کم ارزش کردن
debunked
کم ارزش کردن
indexation
ارزش ترازی
present value
ارزش فعلی
belittlement
کم ارزش سازی
axiology
ارزش شناسی
penny worth
ارزش یک پنی
axiology
علم ارزش ها
call price
ارزش اسمی
undervaluation
کم ارزش گذاری
belittling
کم ارزش کردن
truth value
ارزش درستی
book value
ارزش دفتری
place value
ارزش مکانی
belittle
کم ارزش کردن
debunk
کم ارزش کردن
monetary value
ارزش پولی
market value
ارزش بازاری
present value
ارزش حال
meed
پاداش ارزش
belittles
کم ارزش کردن
numerical value
ارزش عددی
net net worth
ارزش خالص
call by value
فراخوانی با ارزش
debunks
کم ارزش کردن
paradox of value
تناقض ارزش
added value
ارزش افزوده
value date
تاریخ ارزش
rubbish
چیزپست و بی ارزش
absolute value
ارزش مطلق
value for money
ارزش پول
value added
ارزش افزوده
objective value
ارزش عینی
objective value
ارزش واقعی
absolute volue
ارزش مطلق
value analysis
تحلیل ارزش
valence
توان ارزش
present worth
ارزش حال
present worth
ارزش فعلی
forfeiture
تنزل ارزش
value as security
ارزش تضمین
par value
ارزش اسمی
depreciation
کم ارزش شمردن
value in exchange
ارزش مبادله
quantitative value
ارزش مقداری
valuably
بطور با ارزش
valorization
تعیین ارزش
auxiliary value
ارزش کومکی
average value
ارزش میانگین
use value
ارزش استعمال
use by value
استفاده با ارزش
waff
نظر بی ارزش
quantitative value
ارزش کمی
net price
ارزش خالص
net value
ارزش خالص
value in use
ارزش استفاده
value in use
ارزش استعمال
nominal value
ارزش اسمی
prime cost
ارزش اولیه
esteem
رعایت ارزش
production cost
ارزش ساخت
net worth
ارزش خالص
value of assets
ارزش دارائی ها
value of money
ارزش پول
calorific value
ارزش گرمایی
surplus value
ارزش اضافی
base rates
ارزش اولیه
downgrade
کم ارزش کردن
downgraded
کم ارزش کردن
downgrades
کم ارزش کردن
downgrading
کم ارزش کردن
face value
ارزش اسمی
face value
ارزش صوری
present value
ارزش فعلی
disvalue
بی ارزش کردن
capital
ارزش ویژه
subjective value
ارزش ذهنی
store of value
منبع ارزش
economic value
ارزش اقتصادی
expected value
ارزش منتظره
end value
ارزش انتهایی
equity capital
ارزش ویژه
exchange value
ارزش مبادله
base rate
ارزش اولیه
exchange value
ارزش مبادلهای
it is of little worth
کم ارزش است
final value
ارزش نهایی
intrinsic value
ارزش ذاتی
valuations
ارزش گذاری
salvage value
ارزش بازیافتنی
heating value
ارزش گرمایی
gross value
ارزش ناخالص
heat value
ارزش گرمایی
heat of combustion
ارزش گرمایی
heritage asset
میراث با ارزش
kitsch
هنر بی ارزش
influence value
ارزش تاثیر
increase in value
افزایش ارزش
scale value
ارزش مقیاسی
valuation
ارزش گذاری
use value
ارزش استفاده
surrender value
ارزش بازخرید
maintenance cost
ارزش نگهداری
code value
ارزش رمز
tinker's dam
چیزبی ارزش
commercial value
ارزش تجارتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com