English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (39 milliseconds)
English Persian
reemploy دوباره استخدام کردن
reengage دوباره استخدام کردن
Other Matches
reenagement استخدام دوباره
reenlistment دوباره در ارتش استخدام شدن
recruiting سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruited سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruit سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruits سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
union shop یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
engages استخدام کردن
employs استخدام کردن
enroll استخدام کردن
to retain استخدام کردن
employed استخدام کردن
take into service استخدام کردن
employ استخدام کردن
employing استخدام کردن
engage استخدام کردن
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
recruited نواموز استخدام کردن
recruit نواموز استخدام کردن
engage گرفتن استخدام کردن
recruits نواموز استخدام کردن
recruiting نواموز استخدام کردن
engages گرفتن استخدام کردن
to retain a freelancer استخدام کردن پیشه ور آزاد
employ بکار گماشتن استخدام کردن
employing بکار گماشتن استخدام کردن
employed بکار گماشتن استخدام کردن
take on <idiom> استخدام کردن،اجازه دادن
employs بکار گماشتن استخدام کردن
to hire برگزیدن برای کار [استخدام کردن]
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
application به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
applications به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
to engage somebody as somebody کسی را به عنوان کسی [در پیشه ای] استخدام کردن
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
refresh دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
refilling دوباره پر کردن
replenished دوباره پر کردن
refill دوباره پر کردن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
refilled دوباره پر کردن
replenish دوباره پر کردن
refills دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
refreshes دوباره پر کردن
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
redevelops دوباره پیشرفته کردن
rejuvenate دوباره جوان کردن
rewires دوباره سیمکشی کردن
renegotiate دوباره مذاکره کردن
redeveloped دوباره پیشرفته کردن
retry دوباره ازمایش کردن
reactivated دوباره فعال کردن
rewake دوباره بیدار کردن
reproduces دوباره چاپ کردن
reorder دوباره مرتب کردن
reopened دوباره باز کردن
resurfaced دوباره روکاری کردن
revises دوباره چاپ کردن
reproduce دوباره چاپ کردن
reproducing دوباره چاپ کردن
regaining دوباره تصرف کردن
retry دوباره محاکمه کردن
reactivate دوباره فعال کردن
redeveloping دوباره پیشرفته کردن
resurface دوباره روکاری کردن
restart روشن کردن دوباره
regain دوباره تصرف کردن
resurfaces دوباره روکاری کردن
revise دوباره چاپ کردن
redistribute دوباره پخش کردن
redistributed دوباره پخش کردن
reorganize دوباره متشکل کردن
rejuveoize دوباره جوان کردن
rewired دوباره سیمکشی کردن
rebuilds دوباره ساختمان کردن
retake دوباره تسخیر کردن
reappraising دوباره ارزیابی کردن
reopen دوباره باز کردن
reorganising دوباره متشکل کردن
rewiring دوباره سیمکشی کردن
regained دوباره تصرف کردن
reappraises دوباره ارزیابی کردن
reappraise دوباره ارزیابی کردن
reproduced دوباره چاپ کردن
reimport دوباره وارد کردن
reinstall دوباره برقرار کردن
reorganizes دوباره متشکل کردن
redistributes دوباره پخش کردن
redistributing دوباره پخش کردن
reactivates دوباره فعال کردن
reorganises دوباره متشکل کردن
reinterpret دوباره تفسیر کردن
recondition دوباره درست کردن
reactivating دوباره فعال کردن
redevelop دوباره پیشرفته کردن
reorganized دوباره متشکل کردن
rejuvenated دوباره جوان کردن
reinsure دوباره بیمه کردن
revising دوباره چاپ کردن
relive دوباره تجربه کردن
reappraised دوباره ارزیابی کردن
re paving دوباره فرش کردن
resorb دوباره جذب کردن
reassociate دوباره متحد کردن
rephrase دوباره عبارتبندی کردن
reassociate دوباره معاشرت کردن
reinstating دوباره برقرار کردن
reasure دوباره بیمه کردن
rebind دوباره صحافی کردن
recompose دوباره انشاء کردن
retransmit دوباره مخابره کردن
redefine دوباره تعریف کردن
redefines دوباره تعریف کردن
redefining دوباره تعریف کردن
re sort دوباره جور کردن
revalue دوباره ارزیابی کردن
re strain دوباره صاف کردن
regains دوباره تصرف کردن
recollecting دوباره جمع کردن
redirect دوباره راهنمایی کردن
redirected دوباره راهنمایی کردن
recollects دوباره جمع کردن
reinstates دوباره برقرار کردن
rephrased دوباره عبارتبندی کردن
regarding دوباره تسطیح کردن
re-examine دوباره بازپرسی کردن
re examine دوباره بازپرسی کردن
cold start دوباره روشن کردن
rescheduling دوباره برنامهریزی کردن
recalculate دوباره حساب کردن
reconditions دوباره درست کردن
reschedule دوباره برنامهریزی کردن
rescheduled دوباره برنامهریزی کردن
reschedules دوباره برنامهریزی کردن
retranslate دوباره ترجمه کردن
reopens دوباره باز کردن
re-examined دوباره بازپرسی کردن
remonetize دوباره رایج کردن
recommit دوباره زندان کردن
rephrases دوباره عبارتبندی کردن
reoccupy دوباره اغاز کردن
rephrasing دوباره عبارتبندی کردن
reorganised دوباره متشکل کردن
retakes دوباره تسخیر کردن
re-examining دوباره بازپرسی کردن
re-examines دوباره بازپرسی کردن
republish دوباره چاپ کردن
re establish دوباره برپا کردن
rewire دوباره سیمکشی کردن
redefined دوباره تعریف کردن
reuse دوباره استفاده کردن
revisit دوباره ملاقات کردن
republish دوباره منتشر کردن
revisited دوباره ملاقات کردن
revalidate دوباره پادار کردن
revisiting دوباره ملاقات کردن
reliving دوباره تجربه کردن
rejuvenating دوباره جوان کردن
relives دوباره تجربه کردن
back fill عمل دوباره پر کردن
re establish دوباره تاسیس کردن
reorganizing دوباره متشکل کردن
reopening دوباره باز کردن
reforge دوباره جعل کردن
redirects دوباره راهنمایی کردن
relived دوباره تجربه کردن
redeliver دوباره مستخلص کردن
reconditioned دوباره درست کردن
retrocede دوباره واگذار کردن
revisits دوباره ملاقات کردن
rejuvenates دوباره جوان کردن
rebuild دوباره ساختمان کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com