Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
resurge
دوباره برخاستن
Other Matches
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
get up
برخاستن
uprise
برخاستن
get out
برخاستن
arise
برخاستن
arising
برخاستن
to make a move
برخاستن
levitated
برخاستن
levitate
برخاستن
levitates
برخاستن
levitating
برخاستن
step up
برخاستن
arisen
برخاستن
rise
برخاستن
arises
برخاستن
rises
برخاستن
uprise
از خواب برخاستن
to keep late hours
دیر برخاستن
to stand up
وایستادن برخاستن
to get off
برخاستن ازروی
up
برخاستن بالارفتن
upped
برخاستن بالارفتن
upping
برخاستن بالارفتن
maximum take off weight
حداکثر وزن برخاستن
collapsing
برخاستن روی پرتابگر
blasts
برخاستن از سکوی پرتاب
blast
برخاستن از سکوی پرتاب
collapses
برخاستن روی پرتابگر
collapsed
برخاستن روی پرتابگر
collapse
برخاستن روی پرتابگر
takeoff
برخاستن هواپیما از جا کندن دونده
to keep early Šor good Šhours
زود خوابیدن وزود برخاستن
takeoffs
برخاستن هواپیما از جا کندن دونده
rise
از خواب برخاستن طغیان کردن
rises
از خواب برخاستن طغیان کردن
wet take off
برخاستن از زمین با استفاده از مکانیزم تزریق اب
get about
ازبستر بیماری برخاستن منتشر شدن
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
landplane
هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
design gross weight
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
design take off weight
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
vertical take off and landing
هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
gyrodyne
رتورکرافتی که رتورهای ان هنگام برخاستن شناورماندن فرود و جلو رفتن تنها دردامنه معینی از سرعت توسط موتور کار میکند
stream takeoff
حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
keep late hours
دیر خوابیدن و دیر برخاستن
keep early hours
زود خوابیدن و زود برخاستن
keep good hours
زود خوابیدن و زود برخاستن
keep bad hours
دیر خوابیدن و دیر برخاستن
revet
دوباره
bis
دوباره
on more
دوباره
continually
دوباره و دوباره
anew
دوباره
de novo
دوباره
again
دوباره
afresh
دوباره
redevelop
دوباره فاهرکردن
reissued
دوباره منتشرکردن
rewriter
دوباره نویس
reissues
دوباره منتشرکردن
refilled
دوباره پرکردن
second check
بررسی دوباره
rewritten
دوباره نویسی
reissue
دوباره منتشرکردن
refills
دوباره پر کردن
retransmit
دوباره فرستادن
rewake
دوباره برانگیختن
re-runs
دوباره دویدن
refill
دوباره پر کردن
revest
دوباره گماشتن
A fresh lease of life.
عمر دوباره
refill
دوباره پرکردن
to come again
دوباره امدن
rewrote
دوباره نویسی
reinstated
دوباره گماشتن
refills
دوباره پرکردن
re-running
دوباره دویدن
re-ran
دوباره دویدن
re-run
دوباره دویدن
refilling
دوباره پر کردن
rewrite
دوباره نوشتن
rewrite
دوباره نویسی
rewrites
دوباره نوشتن
rewrites
دوباره نویسی
rewriting
دوباره نوشتن
rewriting
دوباره نویسی
refilling
دوباره پرکردن
rewrote
دوباره نوشتن
rewritten
دوباره نوشتن
refilled
دوباره پر کردن
twice born
دوباره زاد
reissuing
دوباره منتشرکردن
re edify
دوباره ساختن
recurring
دوباره فاهرشونده
redintegrate
دوباره مستقرشونده
reelect
دوباره گزیدن
reenagement
استخدام دوباره
refillable
دوباره پر کردنی
recapturing
دوباره تسخیرکردن
recaptures
دوباره تسخیرکردن
recaptured
دوباره تسخیرکردن
recapture
دوباره تسخیرکردن
reproducing
دوباره تولیدکردن
regorge
دوباره فروبردن
rebirth
تولد دوباره
reproduction
تولید دوباره
reproductions
تولید دوباره
re count
دوباره شمردن
re construction
دوباره سازی
reedify
دوباره ساختن
plerosis
دوباره پرشدن
re establishment
دوباره برقرارسازی
once more
دوباره باردیگر
re fuse
دوباره گداختن
fox message
پیام دوباره
digamy
عروسی دوباره
recature
دوباره تسخیرکردن
recoat
دوباره اندودن
rehear
دوباره شنیدن
reproduced
دوباره تولیدکردن
reproduce
دوباره تولیدکردن
refresh
دوباره پر کردن
replenishment
دوباره پرکردن
reproducer
دوباره تولیدکننده
repullulate
دوباره درامدن
resorb
دوباره بعلیدن
resorption
بلع دوباره
restart
شروع دوباره
reproduces
دوباره تولیدکردن
rejoins
دوباره پیوستن به
rejoining
دوباره پیوستن به
rejoined
دوباره پیوستن به
repiece
دوباره سر هم دادن
refreshed
دوباره پر کردن
refreshes
دوباره پر کردن
reinvest
دوباره گماشتن
re echo
دوباره برگرداندن
repass
دوباره عبورکردن
repeated test
ازمون دوباره
refreshingly
دوباره سازی
refreshing
دوباره سازی
reconstructions
دوباره سازی
reconstruction
دوباره سازی
replenishing
دوباره پر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
rejoin
دوباره پیوستن به
rally
دوباره بکارانداختن
reworked
دوباره ورزیدن
reseats
دوباره نشاندن
reseating
دوباره نشاندن
reseated
دوباره نشاندن
reseat
دوباره نشاندن
rework
دوباره ورزیدن
readjust
دوباره تعدیل
come back
دوباره مد شدن
render
دوباره دادن
retakes
دوباره گرفتن
retaking
دوباره گرفتن
replenish
دوباره پر کردن
rendered
دوباره دادن
repeats
دوباره ساختن
readjusted
دوباره تعدیل
readjusts
دوباره تعدیل
retaken
دوباره گرفتن
reworks
دوباره ورزیدن
Come again
<idiom>
دوباره تکرار کن.
rallies
دوباره بکارانداختن
refloat
دوباره به اب انداختن
refloated
دوباره به اب انداختن
encore
دوباره بنوازید
refloating
دوباره به اب انداختن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
refloats
دوباره به اب انداختن
retake
دوباره گرفتن
reworking
دوباره ورزیدن
rallied
دوباره بکارانداختن
reinstate
دوباره گماشتن
redeveloped
دوباره فاهرکردن
resells
دوباره فروختن
remake
دوباره سازی
encores
دوباره بنوازید
reassembled
دوباره سوارکردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com