Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (13 milliseconds)
English
Persian
refloat
دوباره به اب انداختن
refloated
دوباره به اب انداختن
refloating
دوباره به اب انداختن
refloats
دوباره به اب انداختن
Search result with all words
revamp
دوباره رویه انداختن
revamped
دوباره رویه انداختن
revamping
دوباره رویه انداختن
revamps
دوباره رویه انداختن
Other Matches
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
bring down
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
horrified
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
steer roping
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
let down
پایین انداختن انداختن
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
revet
دوباره
on more
دوباره
again
دوباره
anew
دوباره
afresh
دوباره
continually
دوباره و دوباره
de novo
دوباره
bis
دوباره
re establishment
دوباره برقرارسازی
reproductions
تولید دوباره
restart
شروع دوباره
reedify
دوباره ساختن
re edify
دوباره ساختن
reissued
دوباره منتشرکردن
reissues
دوباره منتشرکردن
reissuing
دوباره منتشرکردن
refilled
دوباره پرکردن
refill
دوباره پر کردن
refill
دوباره پرکردن
to come again
دوباره امدن
resorb
دوباره بعلیدن
re fuse
دوباره گداختن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
reproduction
تولید دوباره
retransmit
دوباره فرستادن
reworks
دوباره ورزیدن
rejoin
دوباره پیوستن به
rejoined
دوباره پیوستن به
rework
دوباره ورزیدن
resurge
دوباره برخاستن
rejoining
دوباره پیوستن به
reworking
دوباره ورزیدن
rewriter
دوباره نویس
rejoins
دوباره پیوستن به
A fresh lease of life.
عمر دوباره
rewake
دوباره برانگیختن
Come again
<idiom>
دوباره تکرار کن.
second check
بررسی دوباره
revest
دوباره گماشتن
resorption
بلع دوباره
reworked
دوباره ورزیدن
re-ran
دوباره دویدن
rewrote
دوباره نویسی
rewrote
دوباره نوشتن
redevelops
دوباره فاهرکردن
rewritten
دوباره نویسی
rewritten
دوباره نوشتن
rallied
دوباره بکارانداختن
rallies
دوباره بکارانداختن
rally
دوباره بکارانداختن
rewriting
دوباره نویسی
remake
دوباره سازی
rewriting
دوباره نوشتن
remakes
دوباره سازی
redeveloping
دوباره فاهرکردن
repeat
دوباره گفتن
re-run
دوباره دویدن
re-running
دوباره دویدن
re-runs
دوباره دویدن
twice born
دوباره زاد
readjust
دوباره تعدیل
readjusted
دوباره تعدیل
readjusting
دوباره تعدیل
redevelop
دوباره فاهرکردن
readjusts
دوباره تعدیل
repeats
دوباره ساختن
repeats
دوباره گفتن
repeat
دوباره ساختن
rewrites
دوباره نویسی
rewrites
دوباره نوشتن
rewrite
دوباره نویسی
re count
دوباره شمردن
re echo
دوباره برگرداندن
encores
دوباره بنوازید
encore
دوباره بنوازید
refills
دوباره پر کردن
refills
دوباره پرکردن
refilling
دوباره پر کردن
refilling
دوباره پرکردن
renders
دوباره دادن
rendered
دوباره دادن
render
دوباره دادن
refilled
دوباره پر کردن
re construction
دوباره سازی
retaking
دوباره گرفتن
rewrite
دوباره نوشتن
reseat
دوباره نشاندن
reseated
دوباره نشاندن
reseating
دوباره نشاندن
reseats
دوباره نشاندن
digamy
عروسی دوباره
retake
دوباره گرفتن
retaken
دوباره گرفتن
fox message
پیام دوباره
retakes
دوباره گرفتن
once more
دوباره باردیگر
plerosis
دوباره پرشدن
reissue
دوباره منتشرکردن
come back
دوباره مد شدن
reassembling
دوباره سوارکردن
reconstruction
دوباره سازی
reconstructions
دوباره سازی
refreshing
دوباره سازی
refreshingly
دوباره سازی
recoat
دوباره اندودن
recature
دوباره تسخیرکردن
reinstated
دوباره گماشتن
refresh
دوباره پر کردن
redeveloped
دوباره فاهرکردن
reproduces
دوباره تولیدکردن
refillable
دوباره پر کردنی
reinvest
دوباره گماشتن
reassembles
دوباره سوارکردن
reproduce
دوباره تولیدکردن
reproduced
دوباره تولیدکردن
regorge
دوباره فروبردن
rehear
دوباره شنیدن
resold
دوباره فروختن
replenish
دوباره پر کردن
reassemble
دوباره سوارکردن
resells
دوباره فروختن
replenishes
دوباره پر کردن
reassembled
دوباره سوارکردن
reselling
دوباره فروختن
replenishing
دوباره پر کردن
resell
دوباره فروختن
refreshes
دوباره پر کردن
redintegrate
دوباره مستقرشونده
reinstating
دوباره گماشتن
recaptured
دوباره تسخیرکردن
recapture
دوباره تسخیرکردن
repiece
دوباره سر هم دادن
repullulate
دوباره درامدن
replenishment
دوباره پرکردن
replenished
دوباره پر کردن
reenagement
استخدام دوباره
recurring
دوباره فاهرشونده
recapturing
دوباره تسخیرکردن
recaptures
دوباره تسخیرکردن
reinstate
دوباره گماشتن
repass
دوباره عبورکردن
reproducer
دوباره تولیدکننده
rebirth
تولد دوباره
reproducing
دوباره تولیدکردن
refreshed
دوباره پر کردن
reinstates
دوباره گماشتن
reelect
دوباره گزیدن
repeated test
ازمون دوباره
redistribution of wealth
توزیع دوباره ثروت
redeliver
دوباره مستخلص کردن
re examine
دوباره بازپرسی کردن
reunites
دوباره بهم پیوستن
reuniting
دوباره بهم پیوستن
re-examine
دوباره بازپرسی کردن
revalue
دوباره ارزیابی کردن
revalued
دوباره ارزیابی کردن
retaking
دوباره عکس گرفتن
redeliver
دوباره تحویل دادن
revalues
دوباره ارزیابی کردن
redistribution of income
توزیع دوباره درامد
revaluing
دوباره ارزیابی کردن
reassociate
دوباره معاشرت کردن
retrieve
دوباره بدست اوردن
redintegrate
دوباره یکی شدن
re-examining
دوباره بازپرسی کردن
re-examines
دوباره بازپرسی کردن
retrieved
دوباره بدست اوردن
re-examined
دوباره بازپرسی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com