Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English
Persian
redeliver
دوباره تحویل دادن
Other Matches
handover
تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
to deliver over
تحویل دادن
supplying
تحویل دادن
render
تحویل دادن
renders
تحویل دادن
supply
تحویل دادن
surrender
تحویل دادن
supplied
تحویل دادن
surrendered
تحویل دادن
deliver
تحویل دادن
to hand over
تحویل دادن
delivers
تحویل دادن
rendered
تحویل دادن
surrenders
تحویل دادن
shortchange
کم تحویل دادن
delivering
تحویل دادن
hand over
تحویل دادن
deliveries
تحویل کالا دادن
delivery
تحویل کالا دادن
give in charge
تحویل پلیس دادن
turn over to the police
تحویل پلیس دادن
bond
به انبار گمرک تحویل دادن
to get something to somebody
تحویل دادن چیزی به کسی
supply
تحویل دادن تغذیه کردن
supplying
تحویل دادن تغذیه کردن
supplied
تحویل دادن تغذیه کردن
give a person in charge
کسی را تحویل پلیس دادن
to drop something off
[at someone's]
چیزی را
[به کسی ]
تحویل دادن
turn in
تحویل دادن جنس به انبار
deliver
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
delivers
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
cumulative delivery diagram
منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
renders
دوباره دادن
rendered
دوباره دادن
repiece
دوباره سر هم دادن
render
دوباره دادن
reorganised
دوباره سازمان دادن
rework
دوباره انجام دادن
reorganises
دوباره سازمان دادن
regorge
دوباره قورت دادن
reorganising
دوباره سازمان دادن
repeat
دوباره انجام دادن
reorganize
دوباره سازمان دادن
repeats
دوباره انجام دادن
reorganized
دوباره سازمان دادن
reorganizes
دوباره سازمان دادن
reorganizing
دوباره سازمان دادن
reassure
دوباره اطمینان دادن
reanimate
دوباره نیرو دادن
reworked
دوباره انجام دادن
encourage
دوباره نیرو دادن
reanimate
دوباره نیرو دادن
reassured
دوباره اطمینان دادن
embolden
دوباره نیرو دادن
elate
دوباره نیرو دادن
reworking
دوباره انجام دادن
redoing
دوباره انجام دادن
redoes
دوباره انجام دادن
reworks
دوباره انجام دادن
redone
دوباره انجام دادن
hearten
دوباره نیرو دادن
redid
دوباره انجام دادن
redo
دوباره انجام دادن
countenance
[encourage]
دوباره نیرو دادن
reorder
دوباره سفارش دادن
reassures
دوباره اطمینان دادن
to make over
انتقال دادن دوباره ساختن
reassures
دوباره قوت قلب دادن
make over
انتقال دادن دوباره ساختن
reassure
دوباره قوت قلب دادن
re lay
دوباره گذاردن یا قرار دادن
reassured
دوباره قوت قلب دادن
rethinks
دوباره مورد تفکر قرار دادن
pick up
<idiom>
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
rethink
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinking
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethought
دوباره مورد تفکر قرار دادن
aftercrop
حصاد دوم دوباره حاصل دادن
reappraising
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraises
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraise
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
impact shipment
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
procurement rate
نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
frees
تحویل
liveries
تحویل
solstice
تحویل
delivery
تحویل
livery
تحویل
devolvement
تحویل
freeing
تحویل
freed
تحویل
free
تحویل
deliveries
تحویل
transter
تحویل
prehension
تحویل
landing, storage, delivery
تحویل
bailment
تحویل
processes
تحویل
utilization
تحویل
process
تحویل
prompt delivery
تحویل فوری
transference
تحویل حواله
transfer
واگذاری تحویل
fob
تحویل کشتی
delivery to the home
تحویل در خانه
delivery speed
سرعت تحویل
irreducibility
تحویل ناپذیری
delivery table
میز تحویل
delivery terms
شرایط تحویل
delivery terms
نحوه تحویل
transferring
واگذاری تحویل
recorded delivery
تحویل سفارشی
transfers
واگذاری تحویل
committed
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
delivering
تحویل تسلیم
theft, pilferage, non delivery
عدم تحویل
delivery valve
سوپاپ تحویل
demand satisfaction
تحویل درخواستها
ex mill
تحویل در کارخانه
cash dispensers
تحویل دارخودکار
cash dispenser
تحویل دارخودکار
terminal price
قیمت تحویل
catcher's side
سوی تحویل
take over
تحویل گرفتن
take delivery of
تحویل گرفتن
cargo delivery
تحویل بار
acceptance tests
آزمایشهای تحویل
ex factory
تحویل در کارخانه
delivery side
سمت تحویل
polytropic
تحویل برزخ
consigned
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
delivered
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
forwarded
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
supplying
تحویل ذخیره
supply
تحویل ذخیره
supplied
تحویل ذخیره
exs
تحویل از کشتی
LSD
نگهداری تحویل
exq
تحویل در بارانداز
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
period of delivery
دوره تحویل
delivery order
حواله تحویل
to take over
تحویل گرفتن
takeover
تحویل گیری
bailment
تحویل جنس
free docks
تحویل در بارانداز
smooth delivery
تحویل بی اشکال
deliverable state
در حالت تحویل
forward delivery
تحویل دراینده
delivery notice
اعلامیه تحویل
deliverable
قابل تحویل
delivery free
تحویل رایگان
free on quay
تحویل دراسکله
bailee
تحویل گیرنده
delivery note
حواله تحویل
delivery date
تاریخ تحویل
delivered
تحویل شده
takeovers
تحویل گیری
transferee
تحویل گیرنده
deliverer
تحویل دهنده
forward delivery
تحویل به وعده
renditions
پرداخت تحویل
delivered at frontier
تحویل در مرز
rendition
پرداخت تحویل
spot goods
کالاهای اماده تحویل
ex quay
تحویل در بندر مقصد
receipt
بزهکاران را تحویل گرفتن
goods intake
کالاهای درحال تحویل
named place of delivery at frontier
تحویل در مرز مشخص
ex warehouse
تحویل در انبار فروشنده
goods inwards
کالاهای درحال تحویل
procure
تهیه و تحویل اماد
reductions
تحویل استحاله کاهش
delivery order
دستور تحویل کالا
delivery car
واگن تحویل دهنده
procurement
تهیه و تحویل اماد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com