English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
re export دوباره صادر کردن
Other Matches
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
send out صادر کردن
issues صادر کردن
pronounces صادر کردن
pronounce صادر کردن
promulge صادر کردن
emit صادر کردن
issued صادر کردن
emitted صادر کردن
exporting صادر کردن
exported صادر کردن
emits صادر کردن
issue صادر کردن
emitting صادر کردن
export صادر کردن
to export something [from / to a country] صادر کردن [به یا از کشوری]
pass a sentence حکم صادر کردن
issue a warning اخطار صادر کردن
certificate گواهی صادر کردن
to issue instructions دستور صادر کردن
certificates گواهی صادر کردن
underwrote پذیره نویسی صادر کردن
underwriting پذیره نویسی صادر کردن
underwrites پذیره نویسی صادر کردن
to smuggle out قاچاقی صادر کردن یافرستادن
underwritten پذیره نویسی صادر کردن
underwrite پذیره نویسی صادر کردن
charters پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
charter پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
chartered پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
chartering پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
passed صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passes صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
pass صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
replenished دوباره پر کردن
refill دوباره پر کردن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
replenishes دوباره پر کردن
replenish دوباره پر کردن
refresh دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
refilled دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
refills دوباره پر کردن
refreshes دوباره پر کردن
refilling دوباره پر کردن
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
revalue دوباره ارزیابی کردن
retrocede دوباره واگذار کردن
reactivated دوباره فعال کردن
retranslate دوباره ترجمه کردن
revalues دوباره ارزیابی کردن
re-examine دوباره بازپرسی کردن
redirect دوباره راهنمایی کردن
revises دوباره چاپ کردن
retransmit دوباره مخابره کردن
revising دوباره چاپ کردن
revalued دوباره ارزیابی کردن
revaluing دوباره ارزیابی کردن
reinstated دوباره برقرار کردن
redefines دوباره تعریف کردن
redirecting دوباره راهنمایی کردن
redirected دوباره راهنمایی کردن
reopens دوباره باز کردن
reinstate دوباره برقرار کردن
rewake دوباره بیدار کردن
reactivate دوباره فعال کردن
re-examining دوباره بازپرسی کردن
re-examines دوباره بازپرسی کردن
re-examined دوباره بازپرسی کردن
revisits دوباره ملاقات کردن
reopening دوباره باز کردن
reopened دوباره باز کردن
reopen دوباره باز کردن
re examine دوباره بازپرسی کردن
redirects دوباره راهنمایی کردن
rescheduling دوباره برنامهریزی کردن
revise دوباره چاپ کردن
recommit دوباره زندان کردن
re sort دوباره جور کردن
re paving دوباره فرش کردن
rejuveoize دوباره جوان کردن
rewire دوباره سیمکشی کردن
re form دوباره درست کردن
re establish دوباره تاسیس کردن
reimport دوباره وارد کردن
reinstall دوباره برقرار کردن
re establish دوباره برپا کردن
reinsure دوباره بیمه کردن
reinterpret دوباره تفسیر کردن
remonetize دوباره رایج کردن
reforge دوباره جعل کردن
reexamine دوباره امتحان کردن
re strain دوباره صاف کردن
recompose دوباره انشاء کردن
rewired دوباره سیمکشی کردن
redeliver دوباره مستخلص کردن
recalculate دوباره حساب کردن
rebind دوباره صحافی کردن
retaking دوباره تسخیر کردن
reassociate دوباره معاشرت کردن
reassociate دوباره متحد کردن
rewires دوباره سیمکشی کردن
reemploy دوباره استخدام کردن
reengage دوباره استخدام کردن
rewiring دوباره سیمکشی کردن
renegotiate دوباره مذاکره کردن
retakes دوباره تسخیر کردن
reproduces دوباره چاپ کردن
reproduced دوباره چاپ کردن
resurface دوباره روکاری کردن
reproduce دوباره چاپ کردن
revisiting دوباره ملاقات کردن
resorb دوباره جذب کردن
reactivating دوباره فعال کردن
restart روشن کردن دوباره
retry دوباره محاکمه کردن
retry دوباره ازمایش کردن
reactivates دوباره فعال کردن
reuse دوباره استفاده کردن
reproducing دوباره چاپ کردن
rebuilds دوباره ساختمان کردن
resurfaced دوباره روکاری کردن
reoccupy دوباره اغاز کردن
rebuild دوباره ساختمان کردن
reasure دوباره بیمه کردن
reorder دوباره مرتب کردن
retaken دوباره تسخیر کردن
revisit دوباره ملاقات کردن
revisited دوباره ملاقات کردن
retake دوباره تسخیر کردن
republish دوباره چاپ کردن
republish دوباره منتشر کردن
resurfaces دوباره روکاری کردن
redistribute دوباره پخش کردن
revalidate دوباره پادار کردن
recollected دوباره جمع کردن
rejuvenating دوباره جوان کردن
redevelop دوباره پیشرفته کردن
reconditioned دوباره درست کردن
redeveloping دوباره پیشرفته کردن
rescheduled دوباره برنامهریزی کردن
regain دوباره تصرف کردن
remarries دوباره عروسی کردن
reconditions دوباره درست کردن
regained دوباره تصرف کردن
regaining دوباره تصرف کردن
cold start دوباره روشن کردن
redistributing دوباره پخش کردن
regains دوباره تصرف کردن
remarried دوباره عروسی کردن
redistributes دوباره پخش کردن
reorganised دوباره متشکل کردن
rejuvenates دوباره جوان کردن
rejuvenated دوباره جوان کردن
rejuvenate دوباره جوان کردن
recollect دوباره جمع کردن
redeveloped دوباره پیشرفته کردن
rephrase دوباره عبارتبندی کردن
back fill عمل دوباره پر کردن
rephrased دوباره عبارتبندی کردن
rephrases دوباره عبارتبندی کردن
recollecting دوباره جمع کردن
remarry دوباره عروسی کردن
rephrasing دوباره عبارتبندی کردن
recondition دوباره درست کردن
reschedule دوباره برنامهریزی کردن
regarding دوباره تسطیح کردن
reliving دوباره تجربه کردن
relives دوباره تجربه کردن
relived دوباره تجربه کردن
relive دوباره تجربه کردن
redefine دوباره تعریف کردن
oversrike دوباره چاپ کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com