Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (30 milliseconds)
English
Persian
remarried
دوباره عروسی کردن
remarries
دوباره عروسی کردن
remarry
دوباره عروسی کردن
Other Matches
digamy
عروسی دوباره
left handed marriage
عروسی با پست تر از خود عروسی با غیر هم کفو
wedding day
روز عروسی جشن سالیانه عروسی
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
marries
عروسی کردن
marry
عروسی کردن
get marriage
عروسی کردن
wed
عروسی کردن با
to chang one's condition
عروسی کردن
to change ones condition
عروسی کردن
to get married
عروسی کردن
espouses
عروسی کردن نامزدکردن
espouse
عروسی کردن نامزدکردن
espoused
عروسی کردن نامزدکردن
espousing
عروسی کردن نامزدکردن
to pop the question
پیشنهاد عروسی کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
consummates
انجام دادن عروسی کردن
consummating
انجام دادن عروسی کردن
consummated
انجام دادن عروسی کردن
consummate
انجام دادن عروسی کردن
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
tempering (metallurgy)
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relay
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relayed
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
refilled
دوباره پر کردن
refill
دوباره پر کردن
refreshes
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
refreshed
دوباره پر کردن
refilling
دوباره پر کردن
refills
دوباره پر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
replenishing
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
replenish
دوباره پر کردن
refresh
دوباره پر کردن
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
re-examines
دوباره بازپرسی کردن
re-examining
دوباره بازپرسی کردن
reopening
دوباره باز کردن
revaluing
دوباره ارزیابی کردن
revalues
دوباره ارزیابی کردن
revalued
دوباره ارزیابی کردن
reopen
دوباره باز کردن
reopens
دوباره باز کردن
reopened
دوباره باز کردن
redeveloped
دوباره پیشرفته کردن
revalue
دوباره ارزیابی کردن
re-examined
دوباره بازپرسی کردن
re-examine
دوباره بازپرسی کردن
re examine
دوباره بازپرسی کردن
relive
دوباره تجربه کردن
relived
دوباره تجربه کردن
relives
دوباره تجربه کردن
reliving
دوباره تجربه کردن
rephrase
دوباره عبارتبندی کردن
rephrased
دوباره عبارتبندی کردن
rephrases
دوباره عبارتبندی کردن
rephrasing
دوباره عبارتبندی کردن
reschedule
دوباره برنامهریزی کردن
rescheduled
دوباره برنامهریزی کردن
reschedules
دوباره برنامهریزی کردن
rescheduling
دوباره برنامهریزی کردن
regarding
دوباره تسطیح کردن
redefining
دوباره تعریف کردن
redefines
دوباره تعریف کردن
redefined
دوباره تعریف کردن
redefine
دوباره تعریف کردن
redistributing
دوباره پخش کردن
redistributes
دوباره پخش کردن
reinstate
دوباره برقرار کردن
reinstated
دوباره برقرار کردن
reinstates
دوباره برقرار کردن
reinstating
دوباره برقرار کردن
reappraise
دوباره ارزیابی کردن
reappraised
دوباره ارزیابی کردن
reappraises
دوباره ارزیابی کردن
redevelop
دوباره پیشرفته کردن
reactivating
دوباره فعال کردن
reappraising
دوباره ارزیابی کردن
reactivates
دوباره فعال کردن
reactivated
دوباره فعال کردن
reactivate
دوباره فعال کردن
redeveloping
دوباره پیشرفته کردن
redevelops
دوباره پیشرفته کردن
redistribute
دوباره پخش کردن
redistributed
دوباره پخش کردن
resurface
دوباره روکاری کردن
reconditions
دوباره درست کردن
re establish
دوباره برپا کردن
reexamine
دوباره امتحان کردن
reforge
دوباره جعل کردن
rejuveoize
دوباره جوان کردن
reimport
دوباره وارد کردن
reinstall
دوباره برقرار کردن
reinsure
دوباره بیمه کردن
rebuilds
دوباره ساختمان کردن
rebuild
دوباره ساختمان کردن
reinterpret
دوباره تفسیر کردن
remonetize
دوباره رایج کردن
renegotiate
دوباره مذاکره کردن
reoccupy
دوباره اغاز کردن
reorder
دوباره مرتب کردن
republish
دوباره چاپ کردن
republish
دوباره منتشر کردن
reengage
دوباره استخدام کردن
reemploy
دوباره استخدام کردن
re establish
دوباره تاسیس کردن
re export
دوباره صادر کردن
re form
دوباره درست کردن
re paving
دوباره فرش کردن
re sort
دوباره جور کردن
re strain
دوباره صاف کردن
reassociate
دوباره متحد کردن
reassociate
دوباره معاشرت کردن
reasure
دوباره بیمه کردن
rebind
دوباره صحافی کردن
recalculate
دوباره حساب کردن
recommit
دوباره زندان کردن
recompose
دوباره انشاء کردن
redeliver
دوباره مستخلص کردن
oversrike
دوباره چاپ کردن
resorb
دوباره جذب کردن
restart
روشن کردن دوباره
rejuvenates
دوباره جوان کردن
rejuvenated
دوباره جوان کردن
rejuvenate
دوباره جوان کردن
regaining
دوباره تصرف کردن
revalidate
دوباره پادار کردن
regained
دوباره تصرف کردن
regain
دوباره تصرف کردن
recollect
دوباره جمع کردن
recollected
دوباره جمع کردن
recollecting
دوباره جمع کردن
recollects
دوباره جمع کردن
back fill
عمل دوباره پر کردن
recondition
دوباره درست کردن
reconditioned
دوباره درست کردن
rejuvenating
دوباره جوان کردن
regains
دوباره تصرف کردن
retry
دوباره محاکمه کردن
retry
دوباره ازمایش کردن
reuse
دوباره استفاده کردن
retranslate
دوباره ترجمه کردن
retransmit
دوباره مخابره کردن
retrocede
دوباره واگذار کردن
rewake
دوباره بیدار کردن
reorganizing
دوباره متشکل کردن
reorganizes
دوباره متشکل کردن
reorganized
دوباره متشکل کردن
reorganize
دوباره متشکل کردن
reorganising
دوباره متشکل کردن
reorganises
دوباره متشکل کردن
cold start
دوباره روشن کردن
reorganised
دوباره متشکل کردن
revisiting
دوباره ملاقات کردن
retaken
دوباره تسخیر کردن
reproducing
دوباره چاپ کردن
rewire
دوباره سیمکشی کردن
retakes
دوباره تسخیر کردن
resurfaces
دوباره روکاری کردن
reproduced
دوباره چاپ کردن
reproduces
دوباره چاپ کردن
rewires
دوباره سیمکشی کردن
revisits
دوباره ملاقات کردن
rewiring
دوباره سیمکشی کردن
revise
دوباره چاپ کردن
resurfaced
دوباره روکاری کردن
revisited
دوباره ملاقات کردن
rewired
دوباره سیمکشی کردن
reproduce
دوباره چاپ کردن
redirects
دوباره راهنمایی کردن
retake
دوباره تسخیر کردن
retaking
دوباره تسخیر کردن
revising
دوباره چاپ کردن
revisit
دوباره ملاقات کردن
redirecting
دوباره راهنمایی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com