Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
cinematograph
دوبین فیلم برداری
Other Matches
soft ware
وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
grey scale
سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
geneva stop
کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
cross-eyed
دوبین
strabismic
دوبین
cassettes
کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
cassette
کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
pancromic
فیلم چند رنگه فیلم چندحالته
reels
قرقره فیلم حلقه فیلم
reel
قرقره فیلم حلقه فیلم
reeled
قرقره فیلم حلقه فیلم
reeling
قرقره فیلم حلقه فیلم
xerography
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerographic
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
stencils
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
hectograph
ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
filmstrip
نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم
geodesy
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
filmed
فیلم
loads
فیلم
film
فیلم
film leader
فیلم
load
فیلم
trig list
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
filmiest
فیلم مانند
microfilms
میکرو فیلم
microfilms
ریز فیلم
microfilm
میکرو فیلم
microfilming
میکرو فیلم
microfilming
ریز فیلم
microfilmed
میکرو فیلم
filmier
فیلم مانند
microfilmed
ریز فیلم
cinematograph
اپارات فیلم
as good as a play
<idiom>
مثل فیلم
telefilm
فیلم تلویزیونی
film strip
نوار فیلم
film-strip
نوار فیلم
film-strips
نوار فیلم
microfilm
ریز فیلم
advertising spot
فیلم تبلیغاتی
phonofilm
فیلم سخنگو
talkies
فیلم ناطق
film developer
سازنده فیلم
peepshows
فیلم شهوانی
peepshow
فیلم شهوانی
film reader
فیلم خوان
instruction film
فیلم درسی
instruction film
فیلم اموزشی
film recorder
ضباط فیلم
film recorder
فیلم نگار
filmstrip
فیلم سینمایی
filmed
فیلم عکاسی
picturize
فیلم برداشتن از
filmed
فیلم سینما
phonofilm
فیلم صدادار
negative film
فیلم منفی
filmy
فیلم مانند
positive film
فیلم مثبت
film
فیلم عکاسی
reversal film
فیلم معکوس
acetate film
فیلم استاتی
x ray film
فیلم رونتگن
film
فیلم سینما
talkie
فیلم ناطق
moving picture
فیلم سینما
dubbed
فیلم را دوبله کردن
fast-forward
جلو زدن فیلم
magnetic film
لایه فیلم مغناطیسی
camera magazine
کاست فیلم دوربین
metol
دوای فهور فیلم
dubs
فیلم را دوبله کردن
playoff
نشان دادن فیلم
dub
فیلم را دوبله کردن
magnetic film memory
حافظه با فیلم مغناطیسی
Make three copies of each film.
از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
technicolour
روش فیلم رنگی
magnetic thin film
فیلم نازک مغناطیسی
talkies
صنعت فیلم ناطق
magnetic film storage
ذخیره فیلم مغناطیسی
talkie
صنعت فیلم ناطق
rerun
نمایش مجدد فیلم
playoffs
نشان دادن فیلم
false colour
فیلم رنگی مصنوعی
filmstrip
فیلم عکاسی 53 میلمتری
scenario
متن فیلم سینمایی
Color films(T. V).
فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
film badge
برگ شناسایی فیلم
geneva stop
سیستم نگهدارنده فیلم
image format
اندازه فیلم عکاسی
film advance mode
دکمه رد کردن فیلم
sneak previews
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
It was a sI'lly boring film (movie).
فیلم لوس وخنکی بود
exposure adjustment knob
دکمه نمایش تعداد فیلم
horse opera
فیلم یا نمایش گاوچرانان امریکایی
camera magazine
جعبه محتوی فیلم عکاسی
spaghetti western
فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
magnetic thin film memory
حافظه فیلم نازک مغناطیسی
filmed
تاری چشم فیلم برداشتن از
scenarios
متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
scenario
متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
newsreels
فیلم اخبار جاری روز
newsreel
فیلم اخبار جاری روز
semidocumentary
فیلم سینمایی نیمه مستند
sneak preview
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
spaghetti westerns
فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
film
تاری چشم فیلم برداشتن از
smash hit
<idiom>
نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
She portrays a dancer in the film.
او
[زن]
نقش یک رقاص
[زن]
را در فیلم بازی می کند.
Black and white.
سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
scenario
زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
protection
کپی اضافی از فیلم یا نوار اصلی
scenarios
زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
rewinds
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
camera-shy
کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
lithography
کارگاه تهیه فیلم و زینک کتاب و مجله
unwatchable
[film, TV]
<adj.>
ارزش دیدن نداشته باشد
[فیلم یا تلویزیون]
lenticulate
ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
It was filmed on location.
صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
reprographics
ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
documentarian
کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
rewinding
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewind
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ?
این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
rewound
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
prescore
ضبط صدا یا موسیقی فیلم قبل از فیلمبرداری
negative
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
footage
طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
negatives
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
sound frack
محل مخصوص ضبط صوت برروی حاشیه فیلم ناطق
as dull as a ditch-water
مثل فیلم های تکراری
[خسته کننده و ملال آور]
blips
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blip
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
field control
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
blue key
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
computer output microfilm recorder
دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
computer output microfilm
فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری تکنولوژی ضبط خروجی کامپیوتر روی میکروفیلم
com
فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری ذخیره اطلاعات خروجی روی میکروفیلم icrofilm
phototypesetter
وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
cellulose acetate
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
decerebration
مخ برداری
vectors
برداری
vector
برداری
embodiment
در برداری
hemispherectomy
نیمکره برداری
i know him by his step
از گام برداری
ovariectomy
تخمدان برداری
lobectomy
قطعه برداری
vectored interrupt
وقفه برداری
photogeny
عکس برداری
ingathering
خرمن برداری
metal cutting
براده برداری
land surveying
نقشه برداری
utilization
بهره برداری
exploitation
بهره برداری
vectorical angle
زاویه برداری
insurability
بیمه برداری
weight lifting
وزنه برداری
topography
نقشه برداری
mapping
نقشه برداری
gaud
کلاه برداری
vector power
توان برداری
vector pair
زوج برداری
vector field
میدان برداری
vector display
نمایش برداری
arrow diagram
نمودار برداری
vector diagram
نمودار برداری
vector analysis
تحلیل برداری
subordination
فرمان برداری
topectomy
تکه برداری
biopsy
بافت برداری
vector processor
پردازنده برداری
deafferentation
اوران برداری
cannibalization
قطعه برداری
extirpation
اندام برداری
removal of chips
براده برداری
vector quantity
کمیت برداری
vector quantities
اندازههای برداری
vector product
حاصلضرب برداری
enervation
عصب برداری
gyrectomy
شکنج برداری
samplery
نمونه برداری
denervation
عصب برداری
decerebellation
مخچه برداری
surveyor's level
ترازنقشه برداری
listings
سیاهه برداری
listing
سیاهه برداری
surveys
نقشه برداری
surveyed
نقشه برداری
survey
نقشه برداری
copying
کپی برداری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com