Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
He planted both his feet firmly in the ground .
دوتا پایش را محکم کاشت روی زمین
Other Matches
daisy cutter
اسبی که پایش راکم از زمین بلندمیکند
go places in pairs
دوتا دوتا گردش رفتن
plaiting
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
slap shot
ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
implanting
کاشت
monoculture
تک کاشت
planting
کاشت
implanted
کاشت
implant
کاشت
implants
کاشت
ion implantation
کاشت یونی
She left me in the lurch . She stood me up.
مرا کاشت ورفت
surveillance
پایش
he is on his last legs
پایش لب گوراست
monitor
پایش
[پزشکی ]
he isout of step
پایش غلط است
medical monitor
دستگاه پایش
[پزشکی]
Just under his nose.
درست پایین پایش
He sprained (twisted) his ankle.
پایش پیچ خورد
Nobody can catch up with him.
کسی به پایش نمی رسد
He tripped and fell .
پایش گیر کرد وزمین خورد
coupled
دوتا
couple
دوتا
twin
دوتا
twain
دوتا
two and two
دوتا دوتا
couples
دوتا
twinned
دوتا
geminate
دوتا
tow
هر دوتا
tows
هر دوتا
his leg rested on a stone
پایش روی سنگی قرار گرفته بود
braced
بابست محکم کردن محکم بستن
brace
بابست محکم کردن محکم بستن
doubled
: دو برابر دوتا
doubled up
: دو برابر دوتا
tow
دونوع دوتا
tows
دونوع دوتا
the last two
اخرین دوتا
double
: دو برابر دوتا
We have two books extra.
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
He contradicted himself.
چند جور حرف زد ( حرفش دوتا شد )
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
control equipment
ابزار وارسی ابزار پایش
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
put two and two together
<idiom>
حساب کتاب کردن ،دو دوتا کردن
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
pucka
محکم
solid
محکم
i have a secure grasp of it
محکم
adamantine
محکم
pukka
محکم
undeviating
<adj.>
محکم
definite
<adj.>
محکم
well set
محکم
frozen
محکم
taut
محکم
secure
محکم
kills
محکم
chock
محکم
sturdier
محکم
sturdiest
محکم
sturdy
محکم
unswerving
<adj.>
محکم
solids
محکم
secures
محکم
definite
محکم
to hold fast
محکم
kill
محکم
tightly
محکم
tight
محکم
decisive
محکم
buffs
محکم
consolidated
محکم
buff
محکم
steady
محکم
steadiest
محکم
steadying
محکم
rigid
محکم
tighter
محکم
tightest
محکم
foursquare
محکم
four-square
محکم
deep-set
محکم
steadied
محکم
toughest
محکم
stable
محکم
tenacious
محکم
tight coupling
محکم
tougher
محکم
tough
محکم
stables
محکم
tightly-
محکم
steadies
محکم
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
staked
محکم کردن
hammers
شوت محکم
fasten
محکم کردن
stakes
محکم کردن
hammered
شوت محکم
stake
محکم کردن
rivets
محکم کردن
spoke
محکم کردن
spokes
محکم کردن
to make good
محکم کردن
clinch
محکم کردن
i have a secure grasp of it
محکم دارمش
A firm voice .
صدای محکم
hammer
شوت محکم
fastened
محکم کردن
tightening
محکم کردن
whack
محکم زدن
crimping
محکم کردن
tighten
محکم کردن
tightened
محکم کردن
clinches
محکم کردن
to seal up
محکم بستن
yerk
محکم بستن
steel
محکم استوار
fastens
محکم کردن
reinforce
محکم کردن
clinched
محکم کردن
reinforces
محکم کردن
to stand fast
محکم ایستادن
steels
محکم استوار
seal up
محکم بستن
steeling
محکم استوار
steeled
محکم استوار
clinching
محکم کردن
strengthens
محکم کردن
grip
محکم گرفتن
clamps
محکم کردن
tower of strength
<idiom>
پشتیبانی محکم
take up
<idiom>
محکم کردن
set taut
محکم کردن
substantial
مهم محکم
strict
نص صریح محکم
stricter
نص صریح محکم
stability
محکم بودن
gripped
محکم گرفتن
rigidify
محکم کردن
pommels
محکم زدن
pommel
محکم زدن
strengthened
محکم کردن
strengthen
محکم کردن
gripe
محکم گرفتن
clamp
محکم کردن
clamped
محکم کردن
hard soil
رویه محکم
clamping
محکم کردن
grips
محکم گرفتن
gripping
محکم گرفتن
strictest
نص صریح محکم
firmly
بطور محکم
catch hold of
محکم نگاهداشتن
tier
محکم کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com