Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English
Persian
twist
دوران حول محور افقی پیچش
twisting
دوران حول محور افقی پیچش
twists
دوران حول محور افقی پیچش
Other Matches
rate integration gyro
ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
axis of rotation
محور دوران
abscissa
محور افقی
lathe center
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
roll
دوران حول محور طولی غلطش
rolls
دوران حول محور طولی غلطش
rolled
دوران حول محور طولی غلطش
x axis
محور افقی مختصات یا محورطولها
bank
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
banks
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
x axis
محور افقی روی یک صفحه مختصاتی
disturbing moment
گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
pinned
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinning
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pin
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
tipping
در عکاسی هوایی چرخش دوربین حول محور افقی هواپیما
tip
در عکاسی هوایی چرخش دوربین حول محور افقی هواپیما
divided landing gear
ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
pitch control
کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
non tilting mixer
بتن ساز دواری که مخزن ان دارای دو سوراخ میباشد وحول محور افقی می چرخد
gyro
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
coordinated turn
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
canard
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
planed
افقی سطح افق افقی کردن
leveled
تراز سطح افقی افقی کردن
levelled
تراز سطح افقی افقی کردن
planes
افقی سطح افق افقی کردن
levels
تراز سطح افقی افقی کردن
plane
افقی سطح افق افقی کردن
planing
افقی سطح افق افقی کردن
level
تراز سطح افقی افقی کردن
wheelbases
فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbase
فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
nose up
چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
sliding wedge
گاوه افقی یاکولاس افقی
axis of signal communication
محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
Safavid period
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
intorsion
پیچش
torsion
پیچش
ten smus
پیچش
curvature
پیچش
deflection
پیچش
deflections
پیچش
buckling
پیچش
backing off
پس پیچش
intortion
پیچش
torsion recorder
ضباط پیچش
lock torque
قفل پیچش
resonantly
با پیچش و ارتعاش
wrested
چرخش پیچش
wresting
چرخش پیچش
wrests
چرخش پیچش
geometric twist
پیچش هندسی
wrest
چرخش پیچش
number of threads
تعداد پیچش ها
deflexion
انحراف پیچش
torsion dynamometer
پیچش سنج
torsion test
ازمایش پیچش
torsion modulus
مدول پیچش
eversion
پیچش کف پا به طرف خارج
inversion
پیچش کف پا به طرف داخل
inversions
پیچش کف پا به طرف داخل
torsional rigidity
استحکام در مقابل پیچش
torsion resistant
مقاوم در برابر پیچش
draw shot
ضربه با پیچش به عقب
direction of thread
سوی پیچش پیچ
resonances
پیچش صدا طنین
intortion
پیچش ساقه انعطاف
torque twist curve
منحنی گشتاور و پیچش
resonance
پیچش صدا طنین
intorsion
پیچش ساقه انعطاف
curling
پیچش یا حلقه زنی
crimp
پیچش وانقباض عضله درخواب
crimped
پیچش وانقباض عضله درخواب
crimps
پیچش وانقباض عضله درخواب
outswinger
توپی که در هوا با پیچش ازتوپزن دور میشود
out and in
گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
wash in
پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
endless knots
طرح گره بدون انتها
[که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
hug the rail
غلطیدن یا بلندشدن گوی کنارلبه خارجی میز بیلیارد درنتیجه پیچش گوی
burl
[nep]
گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
eras
دوران
swimming
دوران
era
دوران
period
دوران
periods
دوران
gyrations
دوران
circulations
دوران
vertigo
دوران
cycle
دوران
rotation
دوران
gyration
دوران
cycled
دوران
cycles
دوران
circulation
دوران
rotation
چرخش دوران
off season
در دوران کسادی
off season
در دوران کم کاری
rotates
دوران کردن
wartime
دوران جنگ
space age
دوران کیهان
races
دوران مسیر
raced
دوران مسیر
revolution
چرخش دوران
revolution
دوران شورش
revolutions
چرخش دوران
revolutions
دوران شورش
race
دوران مسیر
rotate
دوران کردن
dizzy
دچار دوران سر
rotated
دوران کردن
angle of rotation
زاویه دوران
circulation
دوران خون
aftertime
دوران پیری
distance between centers
طول دوران
sense of rotation
جهت دوران
plane of rotation
سطح دوران
paleozoic
دوران اول
stound
دوران درد
fulcrum
نقطه دوران
lives
دوران زندگی
peacetime
دوران صلح
circulations
دوران خون
climacteric
دوران یائسگی زن
lucid interval
دوران افاقه
wifehood
دوران زوجیت
the whirligig of fashion
دوران دایمی مد
rotation about a line
دوران دور یک خط
life
دوران زندگی
till in old
[great]
age
تا در دوران سالمندی
qyaternary
دوران چهارم
off season
وابسته به این دوران
jumped-up
تازه به دوران رسیده
azoic
دوران ماقبل تاریخ
revolution
دور دوران کامل
golden ages
دوران رونق و رفاه
circulatory
مربوط یه دوران خون
golden age
دوران رونق و رفاه
revolutions
دور دوران کامل
geriatrician
امراض دوران پیریgyrfalcon
rotation about a point
دوران دور یک نقطه
rotation around
[about]
a point
دوران دور نقطه ای
rotational
دوران گردش بدور
season
دوران چاشنی زدن
vertiginous
سرگیجهای دوران کننده
obligated tour
دوران مشمولیت وفیفه
spinning
چرخش
[گردش]
[دوران ]
iceman
یخی بستر دوران یخ
instantaneous center of rotation
مرکز دوران لحظهای
seasoned
دوران چاشنی زدن
rotation
دوران گردش بدور
geocentric
دوران زمین مرکزی
geriatrist
امراض دوران پیری
seasons
دوران چاشنی زدن
lateral
افقی
laterad
افقی
horizontal
افقی
age earnings profile
برنامه درامد در دوران زندگی
anthropic
مربوط به دوران پیدایش انسان
yaw
دوران هواپیما حول محورقائم
yawed
دوران هواپیما حول محورقائم
mesozoic era
دوران دوم زمین شناسی
unemployment benefit
کمک دریافتی در دوران بیکاری
peripheral course
دوران پیش دانشگاهی نظامی
whirled
چرخش یا دوران جریان سیال
whirl
چرخش یا دوران جریان سیال
gyrates
چرخ زدن دوران داشتن
gyrated
چرخ زدن دوران داشتن
gyrate
چرخ زدن دوران داشتن
Victoriana
وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
Early Christian architecture
سبک معماری دوران مسیحیت
protectorates
دوران حکومت کرامول درانگلستان
protectorate
دوران حکومت کرامول درانگلستان
Difficult times lie ahead.
دوران سختی درپیش است
retrograde
دوران در خلاف جهت معمول
whirligig of something
دوران دایمی
[اصطلاح مجازی]
whirling
چرخش یا دوران جریان سیال
The whirligig of time revolves.
دوران دایمی زمان می چرخد.
gyrating
چرخ زدن دوران داشتن
whirls
چرخش یا دوران جریان سیال
long run period
دوران محاسبه بلند مدت
rotation about ...
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
brise-soleil
پرده افقی
horizontal cornice
رخ بام افقی
trunnion
مفصل افقی
horizontal wedge
کولاس افقی
tier
ردیف افقی
transom
وادار افقی
abscissa
بعد افقی
ordinate
حور افقی
horizontal hook
قلاب افقی
cross level
افقی کردن
horizontal mobility
تحرک افقی
horizontal taping
مساحی افقی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com