Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
whirligig of something
دوران دایمی
[اصطلاح مجازی]
Search result with all words
the whirligig of fashion
دوران دایمی مد
The whirligig of time revolves.
دوران دایمی زمان می چرخد.
Other Matches
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
Safavid period
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
permanent
دایمی
permanent flow
بده دایمی
permanent oppointment
ماموریت دایمی
permanent rank
رتبه دایمی
permanent rank
درجه دایمی
permanent flow
ابدهی دایمی
permanent party
پرسنل دایمی
permanent emplacement
استقرار دایمی
permanent duty station
پادگان دایمی
permanent deligate
نماینده دایمی
permanent oppropriation
تدارک دایمی
constant
ثابت دایمی
quota post
شغل دایمی
quota post
پست دایمی
constants
ثابت دایمی
nonrecurring
غیر دایمی
permanent duty station
محل خدمت دایمی
routinely
جریان عادی و دایمی
routines
جریان عادی و دایمی
routine
جریان عادی و دایمی
permanent oppointment
اختصاص دایمی به یک یکان
permanent deformation
تغییر شکل دایمی
permanent change of station
تغییر مکان دایمی
permanent party
جمعی دایمی یکان
maintain watch
مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
permanent court of international arbitra
دیوان دایمی داوری بین المللی
permanent change of station
تغییر محل دایمی یکان انتقال دایم
de jure recognition
شناسایی کامل و دایمی و بدون قیدوشرط یک دولت که در مقابل ان شناسایی عملی وجود دارد
circulation
دوران
vertigo
دوران
periods
دوران
period
دوران
swimming
دوران
cycle
دوران
cycles
دوران
cycled
دوران
circulations
دوران
gyrations
دوران
gyration
دوران
rotation
دوران
era
دوران
eras
دوران
off season
در دوران کسادی
angle of rotation
زاویه دوران
peacetime
دوران صلح
rotation about a line
دوران دور یک خط
paleozoic
دوران اول
qyaternary
دوران چهارم
plane of rotation
سطح دوران
aftertime
دوران پیری
axis of rotation
محور دوران
off season
در دوران کم کاری
stound
دوران درد
space age
دوران کیهان
wifehood
دوران زوجیت
distance between centers
طول دوران
wartime
دوران جنگ
sense of rotation
جهت دوران
lucid interval
دوران افاقه
till in old
[great]
age
تا در دوران سالمندی
climacteric
دوران یائسگی زن
races
دوران مسیر
raced
دوران مسیر
race
دوران مسیر
fulcrum
نقطه دوران
life
دوران زندگی
lives
دوران زندگی
revolutions
چرخش دوران
dizzy
دچار دوران سر
revolutions
دوران شورش
revolution
دوران شورش
revolution
چرخش دوران
rotate
دوران کردن
circulations
دوران خون
rotated
دوران کردن
rotates
دوران کردن
circulation
دوران خون
rotation
چرخش دوران
golden ages
دوران رونق و رفاه
obligated tour
دوران مشمولیت وفیفه
jumped-up
تازه به دوران رسیده
rotation around
[about]
a point
دوران دور نقطه ای
rotational
دوران گردش بدور
revolution
دور دوران کامل
rotation about a point
دوران دور یک نقطه
seasons
دوران چاشنی زدن
season
دوران چاشنی زدن
rotation
دوران گردش بدور
golden age
دوران رونق و رفاه
seasoned
دوران چاشنی زدن
geocentric
دوران زمین مرکزی
azoic
دوران ماقبل تاریخ
geriatrician
امراض دوران پیریgyrfalcon
geriatrist
امراض دوران پیری
iceman
یخی بستر دوران یخ
off season
وابسته به این دوران
spinning
چرخش
[گردش]
[دوران ]
instantaneous center of rotation
مرکز دوران لحظهای
vertiginous
سرگیجهای دوران کننده
circulatory
مربوط یه دوران خون
revolutions
دور دوران کامل
Victoriana
وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
rotation about ...
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
retrograde
دوران در خلاف جهت معمول
Difficult times lie ahead.
دوران سختی درپیش است
protectorate
دوران حکومت کرامول درانگلستان
protectorates
دوران حکومت کرامول درانگلستان
whirls
چرخش یا دوران جریان سیال
mesozoic era
دوران دوم زمین شناسی
long run period
دوران محاسبه بلند مدت
yaw
دوران هواپیما حول محورقائم
Early Christian architecture
سبک معماری دوران مسیحیت
anthropic
مربوط به دوران پیدایش انسان
unemployment benefit
کمک دریافتی در دوران بیکاری
age earnings profile
برنامه درامد در دوران زندگی
yawed
دوران هواپیما حول محورقائم
gyrated
چرخ زدن دوران داشتن
gyrating
چرخ زدن دوران داشتن
gyrate
چرخ زدن دوران داشتن
whirl
چرخش یا دوران جریان سیال
peripheral course
دوران پیش دانشگاهی نظامی
whirled
چرخش یا دوران جریان سیال
whirling
چرخش یا دوران جریان سیال
gyrates
چرخ زدن دوران داشتن
We are living in the age of mass communication.
ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
Pre-Raphaelite
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
Pre-Raphaelites
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
It reminds me of my schooldays .
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
paleocene
قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
twists
دوران حول محور افقی پیچش
roll
دوران حول محور طولی غلطش
rolled
دوران حول محور طولی غلطش
rolls
دوران حول محور طولی غلطش
paleontology
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
twist
دوران حول محور افقی پیچش
lying in
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
twisting
دوران حول محور افقی پیچش
lathe center
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
hallstatt
وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
periods
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
vorticity
میزان برداری دوران موضعی سیال
period
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
quadrangles
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
Edwardian
ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
Edwardian
معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
dog days
چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
bank
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
quadrangle
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
banks
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
mastodon
پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
ornithopter
هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
golden ages
دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
paleontologist
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
golden age
دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
rhythm method
روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
lenten veil
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
hunger cloth
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
autumns
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumn
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
pin
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinning
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinned
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
inertia welding
جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
rotor incidence
زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
disturbing moment
گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
shamanism
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
wheel mode
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
pitch speed
حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
probation officers
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
sabbatical year
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
probation officer
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
dendrochronology
دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
new deal
روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
pitch control
کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
vortex line
خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
wheel satellite
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
gyro
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
constant speed propeller
ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
low cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
rate integration gyro
ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
combustion starter
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
coriolis effect
پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
vane pump
خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
coordinated turn
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
geriatrics
رشتهای از علم طب که درباره امراض دوران پیری و افراد پیر بحث میکند مبحث امراض پیری
angle of rotation
زاویه دوران زاویه چرخش
magnetic ritation
گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
caducity
کهولت ضعف دوران کهولت
tertiary
قسمت سوم دوران سوم
closed cycle reactor system
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
careers
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
career
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
pendant
سر ترنج
[کلاله]
[سر ترنج را به طرح های دوران صفویه نسبت می دهند و معمولا نقشی از ترنج مرکزی را نشان می دهد و به صورت های مختلف هندسی، بیضی شکل، دایره ای و چند ضلعی بافته می شود.]
drunks
مستی دوران مستی
drunk
مستی دوران مستی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com