Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (9 milliseconds)
English
Persian
northernmost
دورترین محل در شمال
Other Matches
northing
عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
north by cast
میان شمال و شمال شرقی
north-east
شمال شرقی در شمال شرق
northeast
شمال شرقی شمال شرق
northwest
شمال غرب شمال غربی
north north east
میان شمال و شمال خاور
north east
شمال شرق شمال شرقی
north-west
شمال غربی در شمال غرب
north west
شمال غرب شمال غربی
lattermost
دورترین
ultimate
دورترین
hindmost
دورترین
utmost
دورترین
farmost
دورترین
endmost
دورترین
farthest
دورترین
furthest
دورترین
furthermost
دورترین
farthermost
دورترین
farthest
دورترین نقطه
holarctic
وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
outermost
از دورترین نقطه خارج
extreme
دورترین نقطه فزونی
the utmost limits
دورترین منتهای کوشش
aboral
دورترین نقطه از جهان
the back of beyond
دورترین گوشه جهان
soputheasternmost
در دورترین نقطه جنوب شرقی
hyperborean
ساکن دورترین نقطه شمالی زمین بسیار سرد
land's end
دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
outfield
محوطه زمین کریکت دورترین قسمت از توپزن کریکت
north
در شمال
north
شمال
northerly
شمال
north
<adj.>
شمال
compass north
شمال مغناطیسی
compass rose
شمال نما
epsilon bootis
رایت شمال
grid north
شمال شبکه
ina northerly direction
سوی شمال
north east
شمال خاور
NW
شمال غربی
north-eastern
رو به شمال شرق
north-eastern
از شمال خاوری
Libya
شمال افریقا
the north pole
قطب شمال
northwest
شمال باختری
northbound
عازم شمال
northeastward
شمال شرقی
northeastern
شمال شرقی
northeast
شمال خاوری
north wind
باد شمال
north west
شمال باختر
northwardly
سوی شمال
north east
در شمال خاور
north-west
شمال غرب
north easterly
شمال شرقی
North Pole
قطب شمال
northerner
اهل شمال
northerly
به سمت شمال
north-western
شمال غربی
northwestern
شمال غربی
north
باد شمال
north-east
شمال شرق
north
روبه شمال
magnetic north
شمال مغناطیسی
northern
ساکن شمال
true north
شمال حقیقی
true north
شمال جغرافیایی
north-westerly
در شمال باختر
north-westerly
شمال غربی
arctic
قطب شمال
north western
شمال غربی
north westerly
در شمال باختر
arcturus
نگهبان شمال
northerners
اهل شمال
north-easterly
شمال شرقی
north westerly
شمال غربی
true north
شمال واقعی
norther
بیشتر بطرف شمال
northeaster
باد شمال خاوری
northeastward
بطرف شمال شرقی
northeaster
نسیم شمال شرقی
Arctic Circle
مدار قطب شمال
northeastern
مربوط به شمال شرقی
NW
مخفف شمال غرب
smew
مرغابی شمال اروپاواسیا
rubicon
رودی در شمال ایتالیا
north-eastern
به سوی شمال شرق
northwestwards
بطرف شمال غربی
northwester
طوفان شمال غربی
northwester
باد شمال غربی
northwards
بسوی شمال شمالا
northwardly
بطرف شمال شمالی
upstater
اهل شمال استان
Nordic
وابسته به شمال اروپا
north wester
باد شمال باختر
ina northerly direction
بطرف شمال شمالا
northward
بسوی شمال شمالا
ice foot
دیواره یخ درنواحی شمال
Flemish Mannerism
انقلاب شمال اروپا
celestial north pole
قطب شمال عالم
compass north
شمال قطب نما
magnetic north pole
قطب شمال مغناطیسی
north light roof
بام شمال نور
north easter
باد شمال خاور
uptown
واقع در محلات شمال شهر
piedmont
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
arctic
وابسته بقطب شمال سرد
lemmings
موش صحرایی قطب شمال
moor
اهل شمال افریقا مسلمان
moored
اهل شمال افریقا مسلمان
moors
اهل شمال افریقا مسلمان
polar
وابسته به قطب شمال وجنوب
narwhale
نهنگ دریایی قطب شمال
steelhead
ماهی ازاد شمال امریکا
lemming
موش صحرایی قطب شمال
narwhal
نهنگ دریایی قطب شمال
narwal
نهنگ دریایی قطب شمال
moorish
وابسته به اهالی شمال افریقا
low dutch
زبان شمال المان و هلندی
barbary
کشوران اسلامی شمال افریقا
euroclidon
بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
inkberry
درخت خاص شمال شرق امریکا
laplander
اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی
north-eastern
وابسته به شمال شرق ایالات متحده
The aircrafts was flying in a northerly direction.
هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
bald eagle
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
trouvere
شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
troy
شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
declination
مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
white crappie
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
shaman
کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
bald eagles
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
fox grape
انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
English style
[نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
Nahavand
شهر نهاوند
[در شمال غربی ایران نزدیک همدان]
gadwall
اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
Expressionism
[جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
new england
نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
azimuth
نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند
Ditterling
[تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
gyrocompass
نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
true track
تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
jackrabbit
نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
wimp
آدم دست و پا چلفته
[شمال آلمان]
[خفت آور ]
[اصطلاحات نوجوانان]
blue law
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
Hispano-Moresque
[سبک معماری ساختمان های شمال آفریقا در صده هشت تا پانزده میلادی]
lapland
ناحیه شمال سوئدونروژ وفنلاند وشوروی که محل سکونت اقوام لاپ میباشد
blue laws
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
Indian summer
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
rhaeto romanic
زبان لاتین سوئیس شرقی وایتالیای شمال شرقی
arcturus
نگهبان شمال الفا- گاوران الفا- عوا ارکتوروس
upstate
وابسته به بخش شمالی ایالت شمال ایالت نیویورک
baltic
دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
butterfly saddle rug
قالیچه نقش پروانه ای
[این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
shorthorn
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
Tianjan
شهر تیانجان
[شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
Quchan
قوچان
[شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com