Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English
Persian
idle period
دوره استراحت
rest period
دوره استراحت
Other Matches
lounges
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
cooling-off periods
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
interregnums
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
colporteur
کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
yasme
استراحت
idled
استراحت
idles
استراحت
idlest
استراحت
breathers
استراحت
breather
استراحت
byes
استراحت
relaxation
استراحت
idle
استراحت
rest
استراحت
bye
استراحت
rests
استراحت
recumbency
استراحت
vacation
استراحت
vacations
استراحت
rehabilitation
استراحت
go to rest
استراحت کردن
quiescent point
نقطه استراحت
quiescent current
جریان استراحت
nooning
استراحت نیمروز
binnacle
استراحت پزشکی
lie-down
استراحت کردن
outstretch
استراحت کردن
repose
اسودگی استراحت
calm down
<idiom>
استراحت کردن
lie-down
استراحت کوتاه
lie down
استراحت کوتاه
lie down
استراحت کردن
rests
محل استراحت
unbuckling
استراحت کردن
lie by
استراحت کردن
to pause
استراحت کردن
relief time
زمان استراحت
relief interval
استراحت متناوب
respite _
فاصله استراحت
rest cure
معالجه با استراحت
lie up
استراحت کردن
lie off
استراحت کردن
rests
استراحت کردن
resting potential
پتانسیل استراحت
rest
استراحت کردن
rest
محل استراحت
electrode bias
ولتاژ استراحت
surcease
پایان استراحت
sick leave
استراحت بیماری
to rest oneself
استراحت کردن
to rest on one's oars
استراحت کردن
to retire to bed
استراحت کردن
to repose oneself
استراحت کردن
meal break
استراحت ناهار
to go to roost
استراحت کردن
unbuckled
استراحت کردن
unbuckle
استراحت کردن
to take one's rest
استراحت کردن
unbuckles
استراحت کردن
retire
استراحتگاه استراحت کردن
zazen
پایان استراحت نشسته
to rest up
استراحت کامل کردن
rest up
استراحت کامل کردن
work ratio
نسبت کار به استراحت
jump suit
لباس خانه و استراحت
jump suits
لباس خانه و استراحت
lair
محل استراحت جانور
lairs
محل استراحت جانور
to breathe a horse
استراحت کردن به اسب
i yearn for
ارزوی استراحت دارم
parlor car
سالن استراحت قطار
retires
استراحتگاه استراحت کردن
work relief
استراحت توام با کار
kick back
<idiom>
تنها استراحت کردن
eased
سهولت استراحت رسایی
ease
سهولت استراحت رسایی
binnacle list
فهرست استراحت پزشکی
mass practice
تمرین بدون استراحت
easing
سهولت استراحت رسایی
Zen
استراحت بحالت نشسته
rest
تکیه گاه استراحت
lodgment area
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
rest
استراحت کردن بالشتک
eases
سهولت استراحت رسایی
rests
تکیه گاه استراحت
rests
استراحت کردن بالشتک
respite
استراحت تمدید مدت
lies
: دراز کشیدن استراحت کردن
lied
: دراز کشیدن استراحت کردن
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
dwelling
پیاده شدن برای استراحت
dwellings
پیاده شدن برای استراحت
to take a mandatory break
وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
slack suit
لباس مخصوص گردش یا استراحت
dwells
محل توقف توقفگاه استراحت
bedtime
وقت استراحت موقع خوابیدن
lounges
محل استراحت ولم دادن
rehabilitation
اردوگاه استراحت تسلی دادن
bucket step
فیکس کردن پا برای استراحت
dwelled
محل توقف توقفگاه استراحت
lounging
محل استراحت ولم دادن
lounge
محل استراحت ولم دادن
lounged
محل استراحت ولم دادن
dwell
محل توقف توقفگاه استراحت
bedtimes
وقت استراحت موقع خوابیدن
lounge car
قطار دارای سالن استراحت وتفریح
lying in
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
change up
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
neutral corner
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
change of pace
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
truces
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
lounger
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
diastasis
استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
ring stool
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
longtour area
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
truce
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
rest and recuperation
عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee breaks
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
downtime
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
half area
محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
semifinal
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
roundest
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
round
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
leave area
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
mafrash
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
contemporary
هم دوره
felloe
دوره
contemporaries
هم دوره
perimeter
دوره
compass
دوره
rimless
بی دوره
cycle
دوره
reviewal
دوره
felly
دوره
instar
دوره
Ice Age
دوره یخ
he has run his race
دوره
cycles
دوره
periphery
دوره
peripheries
دوره
cycled
دوره
era
دوره
eras
دوره
phases
دوره
phased
دوره
phase
دوره
one's d.
دوره
periodicity
دوره
border
دوره
bordered
دوره
bordering
دوره
pool
دوره
pooled
دوره
stadia
دوره
pools
دوره
course
: دوره
periods
دوره
careered
دوره
circuit
دوره
circuits
دوره
rhythms
دوره
outline
دوره
rhythm
دوره
careers
دوره
set
دوره
perimeters
دوره
careering
دوره
sets
دوره
setting up
دوره
coursed
: دوره
career
دوره
terming
دوره
stadium
دوره
sessions
دوره
stadiums
دوره
session
دوره
rims
دوره
outlining
دوره
edge
دوره
edges
دوره
rim
دوره
outlines
دوره
courses
: دوره
epochs
دوره
to have ones fling
دوره
outlined
دوره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com