English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
the rising generation دوره جوانان اینده
Other Matches
youth hostels شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
youth hostel شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
future perfect شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
yoth جوانان
masters and misses جوانان
young people جوانان
youths جوانان
youth جوانان
interregnum فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
juvenile ویژه نو جوانان
juveniles ویژه نو جوانان
youth sports بازیهای جوانان
youth جوانمرد جوانان
youth hostel خوابگاه جوانان
youths جوانمرد جوانان
the youth of the country جوانان کشور
youths of puissance جوانان توانا یا نیرومند
hell fire club باشگاه جوانان بی پروا
YMCAs مخفف باشگاه جوانان مسیحی
small fry <idiom> شخص غیر مهم ،جوانان
There is no fault in young men having desires. <proverb> آرزو به جوانان عیب نیست .
jaycee عضو اطاق بازرگانی جوانان
YMCA مخفف باشگاه جوانان مسیحی
gilded youth جوانان دولتمندکه بسبک روززندگی میکنند
borstals دارالتادیب جوانان بین شانزده و بیست و یک سال
borstal دارالتادیب جوانان بین شانزده و بیست و یک سال
Gangs of youths went on the rampage through the inner city. دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
In the nature of things, young people often rebel against their parents. طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
grand tour سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tours سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
toward اینده
in the time to come اینده
next اینده
forthcomming اینده
forthcoming اینده
to be اینده
futurity اینده
incoming اینده
following on از پی اینده
lavenir اینده
approaching اینده
future اینده
coming اینده
comer اینده
aftertime اینده
at a laterd در اینده
colporteur کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
the f. winter زمستان اینده
the future جهان اینده
odd comeshortly اینده نزدیک
futurism اینده گرایی
futurity نسل اینده
prospective مربوط به اینده
looking بنظر اینده
futures contract قرارداد اینده
prospect اینده نگری
prospected اینده نگری
prospecting اینده نگری
prospects اینده نگری
the next world عالم اینده
futures قراردادهای اینده
the next world جهان اینده
futuristic مربوط به اینده
f. tense زمان اینده
upcoming زود اینده
catabatic پایین اینده
emergent بیرون اینده
paulo postfuture اینده نزدیک
futurity اتفاقات اینده
sup.latest or last دیر اینده
prospectively با عطف به اینده
prospectus اینده نامه
prospectuses اینده نامه
erelong در اینده نزدیک
prospectiveness وابستگی به اینده
providential اینده نگر
proximo درماه اینده
even tual درنتیجه اینده
proximo ماه اینده
nrxt monday دوشنبه اینده
katabatic پائین اینده
offing در اینده نزدیک
by next mail باپست اینده
nether world جهان اینده
the a season موسم اینده
prospect of the future دورنمای اینده
intercurrent در میان اینده
the a season فعل اینده
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
scouted ارزیابی حریف اینده
scout ارزیابی حریف اینده
emergence ناگه اینده اورژانس
the ensving twelve months دوازده ماه اینده
future بعد اینده اتیه
scouts ارزیابی حریف اینده
post date تاریخ اینده گذاشتن
perfect foresight اینده نگری کامل
tardiest دیر اینده کند
prospectiveness چشم داشت به اینده
oncoming پیشامد کننده اینده
without prejudice بدون تاثیر به اینده
long range مربوط به اینده دور
latest تازه گذشته اینده
otherworldiness وابستگی بجهان اینده
prescient عالم به غیب یا اینده
emergencies ناگه اینده اورژانس
emergency ناگه اینده اورژانس
proximo مربوط بماه اینده
tardier دیر اینده کند
tardy دیر اینده کند
provident صرفه جو اینده نگر
intermediate درمیان اینده مداخله کننده
exdividend بدون سود اینده سهام
providence صرفه جویی اینده نگری
hold over برای اینده نگاه داشتن
on the th prox در روز چهارم ماه اینده
hunching فن احساس وقوع امری در اینده
hunches فن احساس وقوع امری در اینده
hunch فن احساس وقوع امری در اینده
forward sales فروش کالاجهت تحویل در اینده
hunched فن احساس وقوع امری در اینده
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
young saints Šold devils جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
future attacks حملههای اینده را پیش بینی نکردند
hidden momentum of population growth سبب گستردگی والدین اینده میشود
the law is prospective اثر قانون مربوط به اینده است
nominating تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominate تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
augural تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
tenor بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
current liabilities بدهیهایی که باید در اینده نزدیک پرداخت شوند
nominates تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
executory contract قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
tenors بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
futures قرارداد معامله سهام یا کالا بمنظور تحویل در اینده
bill time draft برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
disqualification اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
disqualifications اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
exclusion اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
farm باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
farms باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
farmed باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
demand factors پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
experimental free handicap دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
prolepsis فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است
dynamic analisis تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
plunging fire تیر با زاویه فرود زیاد اتش فرود اینده به جلو و عقب دشمن
semifinal مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
innovation theory ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
future promissory زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
intervenient در میان اینده واقع در میان
rims دوره
epoch دوره
rim دوره
epochs دوره
rhythms دوره
rhythm دوره
perimeters دوره
perimeter دوره
stadiums دوره
stadium دوره
one's d. دوره
stadia دوره
careers دوره
careering دوره
careered دوره
career دوره
periodicity دوره
peripheries دوره
instar دوره
cycled دوره
cycle دوره
he has run his race دوره
phases دوره
phased دوره
periphery دوره
felloe دوره
Ice Age دوره یخ
felly دوره
eras دوره
phase دوره
cycles دوره
setting up دوره
termed دوره
terming دوره
reviewal دوره
edge دوره
edges دوره
term دوره
set دوره
to have ones fling دوره
border دوره
bordered دوره
bordering دوره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com